eitaa logo
از بهشتی برای امروز
904 دنبال‌کننده
112 عکس
58 ویدیو
22 فایل
این کانال فرصتی است برای بازخوانی اندیشه و گفتار اسوه صراحت و صداقت و صلابت انقلابی شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی
مشاهده در ایتا
دانلود
معنای یک سال در آن قسمت اصلى مطلب اين است كـه اين شب، شب پربركتى است؛ شب پرارزشـى اسـت؛ شـب فرو آمدن قرآن بر پيغمبر است؛ شبى است كه فرشـتگان بـه همراه روح الامين بر پيغمبر آمدنده‌اند شب سـلامت اسـت؛ شب رسيدن به سلامت؛ اين در حد . شـب دعاسـت، شبى است كه خـوب اسـت هـر كسـى دربـاره خـودش و ديگران دعا كند؛ شب را به زنـده نگـه دارد و كند؛ اين در حدود رواياتى كه از پيغمبر نقل شده است. بسيارى از روايات ائمه هم مؤيد همين است. دعاهاى زيادى هم در اين زمينه هست. بعد قدرى كه پايينتر مى‌آييم مى‌رسيم به آنچه به تعيين يك سال مربـوط اسـت. مطلب تا اين جمله آخر روشن است، اما درباره جمله آخـر بايد عرض كنم كه هيچ عالم شيعى و غيرشيعى نگفته است كه بعد از شب قدر ديگر انسان دعا نكند. پس اينكه امشـب شب تعيين مقدرات يك سـاله اسـت بايـد معنـى و مفهـوم ديگرى داشته باشد كه با استحباب و تأكيد به دعا در شبها و روزها و هر ساعتى از ساعتهاى سال كاملاً سازگار باشد. آن و تعبيـرى كه مـا مى‌توانيم بـراى ايـن مطلـب بكنـيم اين است كه آدمى در دوره زندگى يكساله‌اش خوب اسـت يك شب، دو شب، سه شب را به جنبه‌هاى معنوى خـودش و به رسيدگى به خـودش اختصـاص بدهـد. نـه تنهـا يـك مؤسسه اقتصادى در روزهاى آخر سال يا اول سال نـو بايـد كارهاى جارى‌اش را كم بكند و بـه سـال بپـردازد، بلكه يك انسان هم خوب است در دو ـ سه شب يا در دو ـ سه روز از يك سال، كارهاى عادى را كم بكند و به حساب خودش بپردازد. ببيند در گذشته چه كـرده و در آينـده چـه مى‌خواهد بكند. به راستى بسيار بجاست كه هر انسانى چنين يك يا دو يا سه روز و يا چند روزى در زنـدگى‌اش داشـته باشد. شكى نيست كه وقتى انسان قرار گذاشت در يك، دو، سه، چهار روز و شب از سال بيشتر به خودش برسـد، ايـن رسيدگى در تعيين مقدرات او، لااقل تا يك سال ديگر، تأثير فراوان دارد. اگر من امشب، ديشب، فردا شب، چنـد شـب، چند روز، مدتى را اختصاص دادم به اينكه به خودم برسم و ببينم در گذشته چه راهى را رفته‌ام، چه گناهى كـرده‌ام، چـه كار خيرى كـرده‌ام و بعد، از گناهى كه كرده‌ام از خدا طلـب مغفرت و كنم، توبه كـنم، برگـردم و خـواه نـاخواه تصميم بگيرم نسبت به سال آينده و نسبت به آينـده‌ام بهتـر بشوم و ديگر اين گناهها را مرتكب نشوم و آنهـا را تكــرار نكنم و به درگاه خدا كنم و از خـدا مـدد بخـواهم و توفيق بخواهم... اگر هيچ كس هيچ مطلبى هم نگفته بـود و ما خودمان حساب مى‌كرديم مىگفتيم بلـه، ايـن دو ــ سه شب در تعيين و روش و رفتار و مقـدرات يك ساله من تـأثير بسـزايى خواهـد داشـت. چـون آثـار روحى اين بررسى و اين مطالعه، اين توجه، اين ، اين دعاى به درگاه خدا بدون شك تا سـال آينـده‌اى كـه باز چنين محاسبه‌اى تكرار خواهد شـد، در روح مـن بـه طور خودآگاه و به طور ناخودآگاه آثار ارزنده‌اى خواهـد داشت. اين آن مفهوم معقول دلچسبى است كه من بـراى شب قدر براى خودم دارم؛ حالا آيا برادران و خواهران ما هم اين مفهوم را مى‌پذيرند و مى‌پسـندند يـا نـه، نمى‌دانم. ✔️کتاب صص ۱۸-۲۰ @shahiddoctorbeheshti
دعا؛ پناهگاه یا لغزشگاه! دعای جاهلانه و دعای عاقلانه در مفهوم دعا در اسلام اصلاً آمادگى براى تلاش و كوشـش بى‌پايان نهفته است. دعا پناهگاه پرارزشى اسـت براى مردمى كه بفهمند دعا يعنى چه و چه جـور بايـد دعـا كرد و كجا بايد دعا كرد. و دعـا لغزشـگاه خطرنـاكى اسـت براى فرد و امتى كه ميزان و حد دعا را نشناسد؛ كمـا اينكـه امت ما در مورد دعا به چنين لغزشى دچار شـده اسـت. در اين مورد بايد يك جمله عرض كنم، و آن اين است كه دعا به‌هيچ صورت براى آن نيست كه دعاكننده ذره‌اى از كوشـش و تلاش خودش براى رسيدن بـه آن مطلبـى كـه دربـاره آن مطلب دعا مى‌كند خوددارى كند. اگر دعاكننده‌اى دعـا کرد و خودش حركت نكرد، يا حركت كرد ولى به اندازه كافى حركت نكرد، انسان جاهل و نادانى است. بيماردارى است، پدرى يا مادرى كه كودك بيمارش كـه او را بسـيار عزيـز مى‌دارد جلويش در بستر خوابيده، نالـه مـى‌كنـد؛ آن پـدر، مادر، آن بيماردار ناراحت مىشود و مىگويد خدا، كـودك من را شفا بده! اما همان وقت كه مىگويد خدا كودك مـن را شفا بده، بايد به اين حساب برسد كه آيا آنچه از دستش در معالجه اين كودك بيمار برمىآمده، كردهاند يا نـه. اگـر ذره‌اى در معالجه و درمان آن بيمار فروگـذارى و كوتـاهى كرده باشند و بگويند اى خدا، خدا را بد شناخته‌اند؛ غلـط شناخته‌اند؛ دعا را هم بد و غلـط شـناخته‌انـد. اگـر امتـى، اجتماعى، كه در لابلاى چرخهاى پيچيده زندگى اجتماعى گير افتاده و از هر سو فشار مى‌گيرد، دست به دعا بردارد و از خدا خلاص و نجات و رهايى خـودش را از شـرايط و مشكلات بخواهد، بسيار بجاست؛ بسيار خوب اسـت؛ امـا قبلاً بايد از اين پرسيد آيا همه راههاى عقلايى تلاش و كوشش براى نجات و اصلاح خودش را طى كرده يا نه. اگر قدمى در اين راه كوتاهى كرده باشد و دعا كند، دعايى جاهلانه است و منتظر اجابت هم نباشند. دعا را از آن سر معنى كردم: به خدا، پيوند بـا خـدا؛ اجازه بدهيد آن را از اين سر هم معنى كنم. معناى دعا از ايـن سر اين است كه اگر فرد يا جامعه تمام تلاشـهاى عـادى را كرد ولى با تلاشش به جايى نرسيد، دچار يـأس و نااميـدى نشود؛ بداند و ايمان داشته باشد كه دسـتگاه الهـى از حـوزه او بسى وسيعتـر اسـت و چـه بسـا راههـاى تـلاش ناشناخته‌اى وجود داشته باشد كه در آينـده بـه رويـش بـاز شود و مسيرى تازه و نو براى تلاش و كوشش پيش پـايش بگذارد. بنـابراين ملاحظـه مـىكنيـد اصـلاً در مفهـوم دعـا، مخصوصاً در اسلام،... مبادا دعاى اسلام در حد دعاى اديـان ديگر، اديان خرافى ديگر، يا آلوده بـه خرافـات، تنـزل كنـد؛ كما اينكه متأسفانه بايد بگويم تنزل كرده. ملاحظه مـى‌كنيـد در مفهوم دعا در اسلام اصلاً آمادگى براى تلاش و كوشـش بى‌پايان نهفته است. يعنى آدمى نه تنها بايد در حـدودى كـه عقلش رسيده كار كرده باشـد، بلكـه بايـد در حـدودى كـه عقلش هنوز نرسيده نيز به راههاى نشناخته نو بـراى تـلاش و كوشش داشته باشد. اين كجا و آن تنبلى و كنـار زدن تلاش و كوشش به اميد كجا؟! خيلى فاصله دارد! بنابراين، ما كه دعا مىكنيم، معنى دعا ايـن اسـت كـه از آن طرف پيوند با بى‌نهايت، پيوند بـا خـداى بـى‌نهايـت و قـدرت بى‌نهايت او را،همواره براى خودمان محفوظ نگه مـى‌داريـم. و از اين طرف معنايش اين است كه بر خودمان نهيـب مـى‌زنـيم مبادا دچار يأس و نااميدى باشيم. بكوش؛ اميـدوار بـاش؛ اميـد است از راههايى كه حتى به فكرت نمى‌رسد بـه هـدف و مقصود و آمال و آرزويت برسى. کتاب صص ۲۴-۲۷ @shahiddoctorbeheshti
دعا؛ پناهگاه یا لغزشگاه! دعای جاهلانه و دعای عاقلانه دعا پناهگاه پرارزشى اسـت براى مردمى كه بفهمند دعا يعنى چه و چه جـور بايـد دعـا كرد و كجا بايد دعا كرد. و دعـا لغزشـگاه خطرنـاكى اسـت براى فرد و امتى كه ميزان و حد دعا را نشناسد؛ كمـا اينكـه امت ما در مورد دعا به چنين لغزشى دچار شـده اسـت. در اين مورد بايد يك جمله عرض كنم، و آن اين است كه دعا به‌هيچ صورت براى آن نيست كه دعاكننده ذره‌اى از كوشـش و تلاش خودش براى رسيدن بـه آن مطلبـى كـه دربـاره آن مطلب دعا مى‌كند خوددارى كند. اگر دعاكننده‌اى دعـا کرد و خودش حركت نكرد، يا حركت كرد ولى به اندازه كافى حركت نكرد، انسان جاهل و نادانى است. بيماردارى است، پدرى يا مادرى كه كودك بيمارش كـه او را بسـيار عزيـز مى‌دارد جلويش در بستر خوابيده، نالـه مـى‌كنـد؛ آن پـدر، مادر، آن بيماردار ناراحت مىشود و مىگويد خدا، كـودك من را شفا بده! اما همان وقت كه مىگويد خدا كودك مـن را شفا بده، بايد به اين حساب برسد كه آيا آنچه از دستش در معالجه اين كودك بيمار برمىآمده، كرده‌اند يا نـه. اگـر ذره‌اى در معالجه و درمان آن بيمار فروگـذارى و كوتـاهى كرده باشند و بگويند اى خدا، خدا را بد شناخته‌اند؛ غلـط شناخته‌اند؛ دعا را هم بد و غلـط شـناخته‌انـد. اگـر امتـى، اجتماعى، كه در لابلاى چرخهاى پيچيده زندگى اجتماعى گير افتاده و از هر سو فشار مى‌گيرد، دست به دعا بردارد و از خدا خلاص و نجات و رهايى خـودش را از شـرايط و مشكلات بخواهد، بسيار بجاست؛ بسيار خوب اسـت؛ امـا قبلاً بايد از اين پرسيد آيا همه راههاى عقلايى تلاش و كوشش براى نجات و اصلاح خودش را طى كرده يا نه. اگر قدمى در اين راه كوتاهى كرده باشد و دعا كند، دعايى جاهلانه است و منتظر اجابت هم نباشند. دعا را از آن سر معنى كردم: به خدا، پيوند بـا خـدا؛ اجازه بدهيد آن را از اين سر هم معنى كنم. معناى دعا از ايـن سر اين است كه اگر فرد يا جامعه تمام تلاشـهاى عـادى را كرد ولى با تلاشش به جايى نرسيد، دچار يـأس و نااميـدى نشود؛ بداند و ايمان داشته باشد كه دسـتگاه الهـى از حـوزه او بسى وسيعتـر اسـت و چـه بسـا راههـاى تـلاش ناشناخته‌اى وجود داشته باشد كه در آينـده بـه رويـش بـاز شود و مسيرى تازه و نو براى تلاش و كوشش پيش پـايش بگذارد. ... مبادا دعاى اسلام در حد دعاى اديـان ديگر، اديان خرافى ديگر، يا آلوده بـه خرافـات، تنـزل كنـد؛ كما اينكه متأسفانه بايد بگويم تنزل كرده. ملاحظه مـى‌كنيـد در مفهوم دعا در اسلام اصلاً آمادگى براى تلاش و كوشـش بى‌پايان نهفته است. يعنى آدمى نه تنها بايد در حـدودى كـه عقلش رسيده كار كرده باشـد، بلكـه بايـد در حـدودى كـه عقلش هنوز نرسيده نيز به راههاى نشناخته نو بـراى تـلاش و كوشش داشته باشد. اين كجا و آن تنبلى و كنـار زدن تلاش و كوشش به اميد كجا؟! خيلى فاصله دارد! بنابراين، ما كه دعا مى‌كنيم، معنى دعا ايـن اسـت كـه از آن طرف پيوند با بى‌نهايت، پيوند بـا خـداى بـى‌نهايـت و قـدرت بى‌نهايت او را، همواره براى خودمان محفوظ نگه مـى‌داريـم. و از اين طرف معنايش اين است كه بر خودمان نهيـب مـى‌زنـيم مبادا دچار يأس و نااميدى باشيم. بكوش؛ اميـدوار بـاش؛ اميـد است از راههايى كه حتى به فكرت نمى‌رسد بـه هـدف و مقصود و آمال و آرزويت برسى. کتاب صص ۲۴-۲۷ @shahiddoctorbeheshti