~🌹~
#سلامبرابراهیم📚
حدود سال ۱۳۵۴بود که مشغول تمرین بودیم که ابراهیم وارد سالن شد یکی ازدوستان بی مقدمه به ابراهیم گفت :داداش ابراهیم تیپ و هیکلت خیلی جالب شده وقتی داشتی تو راه میومدی دو تا دختر پشت سرت بودن و از تو حرف میزدن و شلوار و پیراهن شیک و ساک ورزشی که دستت بود کاملا مشخص بود ورزشکاری. ابراهیم با شنیدن این حرف جاخورد و خیلی به فکر فرو رفت از آن روز به بعد پیراهن بلند و شلوار گشاد میپوشید و به جای ساک ورزشی لباس هایش رو داخل کیسه پلاستیکی میگذاشت. بچه ها بهش میگفتن تو چجور آدمی هستی ما باشگاه میایم که هیکل ورزشکاری پیداکنیم تو با این هیکل روی فرم چرا این لباسها رو میپوشی و ابراهیم به حرف های آنها اهمیتی نمیداد و به دوستانش توصیه میکرد اگر ورزش برای خدا انجام بدین عبادت است و اما اگر به هر نیت دیگر ضرر خواهیدکرد و از توانمندی بدنی اش درجاهای مناسبی استفاده می کرد. مثلا ابراهیم را دیده بودند در روز بارانی که در قسمتی از خیابان آب جمع شده بود و پیرمردها نمی توانستند از آنجا عبورکنند ابراهیم آن ها را به کول میگرفت و از اون مسیر رد می کرد✨️
#شهیدابراهیمهادی🕊
.