eitaa logo
🌺ابراهیمـ دلها🌺«قهرمان مـن»🕊
1.3هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
14.2هزار ویدیو
127 فایل
ـ🦋⃟ ﷽🦋 امام محمد باقر «ع»:⤵️ فضیلتی چون جهاد نیست ، و جهادی چون مبارزه با هوای نفس نیست...🌱 #کپی!؟ به عشق صاحب الزمانمون، حلالت مومن🕊 ارتباط باما⤵️🌹 «ارسال نظرات ودرخواست ها»👇 @majjnon_al_mahdi313
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🥀 حر، اصرار داشت حضرت را همراه ڪاروان به سوے ڪوفه ببرد، بین امام و حر گفت‌وگوهایے صورت می‌گرفت و امام علیه‌السلام وقت نمازها، نماز را اقامه می‌ڪرد و سپاه حر نیز با حضرت و به اقتدا به امام، نماز جماعت می‌خواندند (: امام پس از نماز ظهر و عصر بر آنها موعظه و اتمام حجت می‌نمودن (: حر نیز به خواسته و مأموریت خود پافشارے می‌ڪرد اما امام علیه‌السلام از قبول درخواست او امتناع می‌ڪرد❌...! حر به امام عرض ڪرد ڪه در این واقعه اگر بر مخالفت اصرار و پافشارے ڪنے، تو و همراهانت ڪشته می‌شوید‼️.. حضرت فرمودن : تو مرا از مرگ می‌ترسانے ‼️مرگ بر جوانمرد عار نیست (: وقتے آرزوے حق و قصد دفاع از حق رو داشته باشه و جهاد ڪنه.... وقتے "حر"این حرف رو از امام شنید به ڪنار رفت و با سپاه خود حرڪت ڪرد امام هم با قافله خود در حرڪت بودن تا به منزلگاه بیضه رسیدن.... امام براے اتمام حجت خطبه‌اے خواندن و اهدافشون رو آشڪار نمودن و با استناد به سخنان پیامبر اڪرم(ص) فرمودن ڪه: " هر ڪس سلطان ستمگرے رو ببینه ڪه حرام خدا رو حلال می‌ڪنه!! و عهد شڪنه..بر مسلمانان واجبه ڪه در مقابل آن اعتراض ڪنن (: در آخر شب حضرت جوانان رو دستور دادن تا مشڪ‌ها را پر از آب ڪنن سپس دستور دادن از منزل قصر بنے مقاتل حرڪت ڪنن... حرڪت ڪردند، حضرت بر پشت اسب خود چرتے زد، و بیدار شد و فرمود «انا لله و انا الیه راجعون» دوبار ڪلمه استرجاع بر زبان آورد، در این حال فرزندش علے اڪبر به پیش او آمد و علت را پرسید..! 👀 حضرت فرمودن: فرزندم در عالم رویا دیدم ڪه سواره‌اے ندا داد مرگ بر دیدار اهل ڪاروان می‌آید، و اهل ڪاروان به سوے مرگ در شتابند...!💔 علے سئوال ڪرد: اے پدر آیا ما بر حق نیستیم‼️ حضرت فرمودن: فرزندم ما بر حقیم و بازگشت بندگان به سوے خداوند است علے اڪبر گفت : پس اے پدر مهربانم چه باڪے از مرگ داریم امام از ڪلام علے خوشحال شد و دعایش ڪرد❤ وقتے صبح شد ڪاروان حسین🤍 نماز صبح را خواندن و حرڪت ڪردن... یاران حر، به سوے اونها آمده تا ڪاروان را به سوے ڪوفه بڪشن..، آنها امتناع ڪردن .. و زهیر گفت مولاے من با همین سپاه ڪم، نبرد ڪنیم ڪه شڪست آنها براے ما سهل است🏴 امام فرمودن: من هرگز آغازگر جنگ نخواهم بود...! در این روز پیڪے از ڪوفه اومد و ڪاروان حسینی؛ با اصرار حر به سوے نینوا در حرڪت بودن..به شهر و یا آبادے غاضریه رسیدن (: .... پیک از سوے عبیدالله براے حر پیامے آورد، ڪه حسین را یا وادار به بیعت ڪن یا در سرزمین بدون آب و علف و بدون قلعه و پناهگاه فرود آور و منتظر دستور بعدے باشه..... حر امام را از مضمون نامه آگاه ڪرد.... امام فرمودن: اے حر..! ما را رها ڪن در این قریه اقامت ڪنیم، "حر" پاسخ داد👀 این مرد جاسوس و پیک عبیدالله است ڪه ڪارهاے منو زیر نظر داره، من از خواسته تو معذورم....... امام و یارانشان، حرڪت ڪردن و به دشتے بـے آب و علف رسیدن.. اسب امام ایستاد، امام فرمود : نام این زمین چیست!! ، زهیر گفت: نام‌هاے مختلف دارد، یڪے از نام هایش عقر و نام دیگرش ڪربلاست🥺💔 امام فرمود: اینجا قافله را نگه دارید و خیمه‌ها را بپادارید این جا نامے است آشنا، وقتے با پدرم به سوے صفین می‌رفتیم اینجا استراحت ڪرد و از خواب بیدار شد و گفت در خواب دیدم این دشت پر از خون است و حسین در آن خون غوطه‌ور است😔💔.... شیخ عباس قمے از ڪتاب ملهوف نقل ڪرده در روز "دوم "سال" 61" حضرت امام حسین علیه‌السلام به زمین ڪربلا ورود فرمود و چون به آن زمین رسید، پرسید ڪه این زمین چه نام دارد؟ گفتند: ڪربلا مى‌‏نامندش. چون نام ڪربلا شنید گفت: «اللهُمَّ إنّے أعوذُبِک مِن الڪَربِ وَالبَلاء». روزے ڪه ڪاروان امام حسین علیه‌السلام به ڪربلا رسید روز" دوم "محرم سال "61" هجرے قمرے بود.‌‌.. پس از این روز، ڪار بر آنان سخت شد و هر روز محاصره سپاه ڪوفه تنگ و تعداد آنان افزوده می‌شد به نحوے ڪه امام علیه‌السلام جنگ را قطعے می‌دانست.. 🥀 🕯🍂 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🖤🍃'
🥀🥀 حر، اصرار داشت حضرت را همراه ڪاروان به سوے ڪوفه ببرد، بین امام و حر گفت‌وگوهایے صورت می‌گرفت و امام علیه‌السلام وقت نمازها، نماز را اقامه می‌ڪرد و سپاه حر نیز با حضرت و به اقتدا به امام، نماز جماعت می‌خواندند (: امام پس از نماز ظهر و عصر بر آنها موعظه و اتمام حجت می‌نمودن (: حر نیز به خواسته و مأموریت خود پافشارے می‌ڪرد اما امام علیه‌السلام از قبول درخواست او امتناع می‌ڪرد❌...! حر به امام عرض ڪرد ڪه در این واقعه اگر بر مخالفت اصرار و پافشارے ڪنے، تو و همراهانت ڪشته می‌شوید‼️.. حضرت فرمودن : تو مرا از مرگ می‌ترسانے ‼️مرگ بر جوانمرد عار نیست (: وقتے آرزوے حق و قصد دفاع از حق رو داشته باشه و جهاد ڪنه.... وقتے "حر"این حرف رو از امام شنید به ڪنار رفت و با سپاه خود حرڪت ڪرد امام هم با قافله خود در حرڪت بودن تا به منزلگاه بیضه رسیدن.... امام براے اتمام حجت خطبه‌اے خواندن و اهدافشون رو آشڪار نمودن و با استناد به سخنان پیامبر اڪرم(ص) فرمودن ڪه: " هر ڪس سلطان ستمگرے رو ببینه ڪه حرام خدا رو حلال می‌ڪنه!! و عهد شڪنه..بر مسلمانان واجبه ڪه در مقابل آن اعتراض ڪنن (: در آخر شب حضرت جوانان رو دستور دادن تا مشڪ‌ها را پر از آب ڪنن سپس دستور دادن از منزل قصر بنے مقاتل حرڪت ڪنن... حرڪت ڪردند، حضرت بر پشت اسب خود چرتے زد، و بیدار شد و فرمود «انا لله و انا الیه راجعون» دوبار ڪلمه استرجاع بر زبان آورد، در این حال فرزندش علے اڪبر به پیش او آمد و علت را پرسید..! 👀 حضرت فرمودن: فرزندم در عالم رویا دیدم ڪه سواره‌اے ندا داد مرگ بر دیدار اهل ڪاروان می‌آید، و اهل ڪاروان به سوے مرگ در شتابند...!💔 علے سئوال ڪرد: اے پدر آیا ما بر حق نیستیم‼️ حضرت فرمودن: فرزندم ما بر حقیم و بازگشت بندگان به سوے خداوند است علے اڪبر گفت : پس اے پدر مهربانم چه باڪے از مرگ داریم امام از ڪلام علے خوشحال شد و دعایش ڪرد❤ وقتے صبح شد ڪاروان حسین🤍 نماز صبح را خواندن و حرڪت ڪردن... یاران حر، به سوے اونها آمده تا ڪاروان را به سوے ڪوفه بڪشن..، آنها امتناع ڪردن .. و زهیر گفت مولاے من با همین سپاه ڪم، نبرد ڪنیم ڪه شڪست آنها براے ما سهل است🏴 امام فرمودن: من هرگز آغازگر جنگ نخواهم بود...! در این روز پیڪے از ڪوفه اومد و ڪاروان حسینی؛ با اصرار حر به سوے نینوا در حرڪت بودن..به شهر و یا آبادے غاضریه رسیدن (: .... پیک از سوے عبیدالله براے حر پیامے آورد، ڪه حسین را یا وادار به بیعت ڪن یا در سرزمین بدون آب و علف و بدون قلعه و پناهگاه فرود آور و منتظر دستور بعدے باشه..... حر امام را از مضمون نامه آگاه ڪرد.... امام فرمودن: اے حر..! ما را رها ڪن در این قریه اقامت ڪنیم، "حر" پاسخ داد👀 این مرد جاسوس و پیک عبیدالله است ڪه ڪارهاے منو زیر نظر داره، من از خواسته تو معذورم....... امام و یارانشان، حرڪت ڪردن و به دشتے بـے آب و علف رسیدن.. اسب امام ایستاد، امام فرمود : نام این زمین چیست!! ، زهیر گفت: نام‌هاے مختلف دارد، یڪے از نام هایش عقر و نام دیگرش ڪربلاست🥺💔 امام فرمود: اینجا قافله را نگه دارید و خیمه‌ها را بپادارید این جا نامے است آشنا، وقتے با پدرم به سوے صفین می‌رفتیم اینجا استراحت ڪرد و از خواب بیدار شد و گفت در خواب دیدم این دشت پر از خون است و حسین در آن خون غوطه‌ور است😔💔.... شیخ عباس قمے از ڪتاب ملهوف نقل ڪرده در روز "دوم "سال" 61" حضرت امام حسین علیه‌السلام به زمین ڪربلا ورود فرمود و چون به آن زمین رسید، پرسید ڪه این زمین چه نام دارد؟ گفتند: ڪربلا مى‌‏نامندش. چون نام ڪربلا شنید گفت: «اللهُمَّ إنّے أعوذُبِک مِن الڪَربِ وَالبَلاء». روزے ڪه ڪاروان امام حسین علیه‌السلام به ڪربلا رسید روز" دوم "محرم سال "61" هجرے قمرے بود.‌‌.. پس از این روز، ڪار بر آنان سخت شد و هر روز محاصره سپاه ڪوفه تنگ و تعداد آنان افزوده می‌شد به نحوے ڪه امام علیه‌السلام جنگ را قطعے می‌دانست.. 🥀 🕯🍂 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🖤🍃'