🌸خدا چیــــــــی میــخواد🌸
🌻زن فقیری که خانواده کوچکی داشت👪، با یک برنامه رادیویی📻 تماس گرفت و از خدا درخواست کمک کرد.
مرد بی ایمانی😟 که داشت به این برنامه🗣️ رادیویی گوش می داد، تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد. 😝
آدرس او را به دست آورد🌀 و به منشی اش🧕دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی🍗🍔 بخرد و برای زن ببرد.
ضمنا به او گفت🗣️: وقتی آن زن از تو پرسید🌾 چه کسی این غذا🥪🍛 را فرستاده، بگو کار شیطان👹است.
وقتی منشی🧕 به خانه🏠 زن رسید، زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و غذاها🍝🥗 را به داخل خانه🏠 کوچکش برد.
منشی🧕از او پرسید:
نمی خواهی بدانی چه کسی غذا را فرستاده؟🧐
زن جواب داد: نه، مهم نیست.🙄
وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان می برد.👏👌
✅خدا برات بخواد همه نخوان میشه همون که اون میخواد.
🌷خــــ🌳ــدا چی میخواد🌷
💠همه خواستن گرمای آتیش🔥پوست ابراهیمُ را اذیت 🌾کنه اما خدا نخواست و خنکی🌬️ همون آتیش🔥 جون ابراهیمُ حال آورد.🌳
🌱با خدا باش💞ببین که هیچ وقت تهِ🌹راهی که جلوت میذاره به بن بست نمیخوره.
#آبرنگـــ🎨
ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:)
@patogh2khtaran
سنـــــــگ ســـــرد
چوپانی عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت🌳 بنشیند و گله 🐑 گوسفندان را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد
🌳 زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه از آنها برای آتش درست کردن استفاده میکرد
☕ و برای خود چای آماده میکرد. هر بار که او آتشی🔥 میان سنگها میافروخت متوجه میشد که یکی از سنگها مادامی که آتش روشن است سرد است😳 اما دلیل آن را نمیدانست.
😯چند بار سعی کرد با عوض کردن جای سنگها چیزی دستگیرش شود
🙄 اما همچنان در هر جایی که سنگ را قرار میداد سرد بود😶 تا اینکه یک روز وسوسه شد تا از راز این سنگ آگاه شود.
⛏️تیشهای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد. آه از نهادش بر آمد.
😰 میان سنگ موجودی بسیار ریز مانند کرم زندگی میکرد.
😊رو به آسمان کرد و خداوند را در حالی که اشک😭 صورتش را پوشانده بود شکر کرد و گفت: خدایا، ای مهربان، تو که برای کرمی این چنین میاندیشی و به فکر آرامش او هستی...
😫 پس ببین برای من چه کردهای
و من هیچگاه سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را به خود ببینم.💖
#آبرنگــــ🎨
ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:)
@patogh2khtaran