[چه جوری بیارمت عقب!]-
+ آقارحیم اراڪی بود.
هیڪل درشتےهم داشت.
- در عوض، محمد لاغراندام بود.
با هم میرفتند شناسایی.
وقتی برمیگشتند،
سر شوخیشان باز میشد.
+محمد به آقارحیم میگفت:
| دیگه با من نیا گشت!
اگه اسیر بشی،
اراکیها میگن قمی اراکی رو برد داد دست عراقیها!|-
_یا میگفت:
|با یه نفر هم قد خودت برو شناسایی،
اگه مجروح بشی با این هیڪل چه جوری بیارمت عقب!|-
+ آقارحیم هم میگفت:
[تو ڪه باید خوشحال باشی،
اگه تیر بخوری من راحت میبرمت عقب!]
... عملیات والفجر۴ ڪه شد،
هر دویشان شهید شدند:
اول رحیم، بعد محمد.
#راوی: ابوالقاسم عموحسینی
منبع: کتاب #آرامبیقرار ، ص۲۱۲
🌷 @shahidegomnam14 🌷