〖🌿'!🌝 〗
.
﴿🌙 #منبرمجآزے ﴾
•
حاجآقاپناهیانمیگفت :
الانداریحرصچیرومیخوری؟!
جوشمیزنےبرایچی؟!(:
بهـخودتبرگرد،بگو :
ـ چتشده؟!
ـ خدافوتشده؟!
ـ ضعیفشدهخدا؟!
ـ مهربونیشرفتھ؟!
ـ نمیبینہتورو؟!
ـ چیشدھ . . .؟
ـ حرصچیومیخوری^^؟🌱'
خُــداهسـٺ . . .💛🌼
ناشکریواسہچی؟!((:
.
•
|⛓| @SHAHIDEH_HIJAB
•[ 📚✨📙✨📕✨📗✨📘✨📚 ]•
[🌿] بِســـمِࢪبالشھـــــدا°•.
-
[🧕🏻] رمانِ #دختر_شینا
-
[✨] #قسمت_دویست_پنجاه_هفتم
-
خانم دارابی بی معطلی گفت:
«اتفاقاً همین چند دقیقه پیش با حاج آقا حرف می زدم. گفت حال حاج آقای شما خوبِ خوب است. گفت حاجی الان پیش ماست.»
از خوشحالی می خواستم بال درآورم. گفتم: «الهی خیر ببینی. قربان دستت. پس بی زحمت دوباره شماره حاج آقایتان را بگیر. تا صمد نرفته با او حرف بزنم.»
خانم دارابی اول این دست و آن دست کرد. بعد دوباره خودش تلفن را برداشت و هی شماره گرفت و هی قطع کرد. گفت: «تلفنشان مشغول است.»
دست آخر هم گفت: «ای داد بی داد، انگار تلفن ها قطع شد.»
از دست خانم دارابی کفری شدم. خداحافظی کردم و آمدم خانه خودمان. دیگر بدجوری به شک افتاده بودم.
خانم دارابی مثل همیشه نبود. انگار اتفاقی افتاده بود و او هم خبردار بود.
همین که به خانه رسیدم، دیدم پدرشوهر و برادرم نشسته اند توی هال و قرآنی را که روی طاقچه بود، برداشته اند و دارند وصیت نامه صمد را می خوانند.
پدرشوهرم تا مرا دید، وصیت نامه را تا کرد و لای قرآن گذاشت و گفت: «خوابمان نمی آمد. آمدیم کمی قرآن بخوانیم.»
لب گزیدم. از کارشان لجم گرفته بود. گفتم: «چی از من پنهان می کنید. اینکه صمد شهید شده.»
قرآن را از پدرشوهرم گرفتم و روی سینه ام گذاشتم و گفتم: «صمد شهیدشده.....
#ادامه_دارد...🎈
-
#نویسنده⇦بھنازضرابےزاده🔗
-
#ڪپےباذکࢪصلواٺوزیرنویسنامنویسندھ :)🌸🍃
-
┄❁๑📖【📚】📖๑❁┄
@SHAHIDEH_HIJAB
┄❁๑📖【📚】📖๑❁┄
-
میخواۍ از اول بخونے؟بزن رو لینڪ زیر⇩
-
https://eitaa.com/SHAHIDEH_HIJAB/10617
〖🌙🌼!'〗
.
•
درهمینفـٰاطمیہبودکہفهمیدم
چــٰادرچهـارزشےدارد!'↻
اینهمانچـادرۍبودکهـ
برسرفـاطمہخاکےشد . . .
خلاصهـپھلویمـادرمشکسټ
امـااینچـادرازسرشنیفتاد^^!🖤🌿
وحال؛
اینافٺخارمناسٺکهـهمان|چـٰادر|رابرسردارمـ♥️'
.
|💌|#چادرانہ
.
•
『@SHAHIDEH_HIJAB 』
【!'🌼'🍃 -】
بچہهآ…! سـابقہنشوندادھبرایِتمنـٰایشھٰادتنبآید
بہسـٰابقہیِخودتنگاھکنی؛ راحٺباش
مواظبباششیطوننگہبھتتولیـٰاقت ندارے . . .🖐🏻🌿'
بقیھاشحلهـ !
🌱•|#شهیدانہ
🌸•|#استـٰادپنآهیـان
🖇•|#شـایدتلنگـر
•
.
|🥀|〖@SHAHIDEH_HIJAB〗
〖 📜🔗 〗
•
.
•••شھیدمصطفیچمران 🕊
-تاریخِتولـ🐣ـد : ۱۳۱۱/۷/۱۰
-محلتولد : تھران'
-تاریخِشھادت : ۱۳۶۰/۳/۳۱
-محلشھادت : دھلاویهـ[۴۹سالسن'
-مزارِشھید: قطعهـ۲۴بھشتزهرایتهران'
.
#معرفۍِشھید📚
.
•
|📚📻| @SHAHIDEH_HIJAB
• بیتالزَهرا •
〖 📜🔗 〗 • . •••شھیدمصطفیچمران 🕊 -تاریخِتولـ🐣ـد : ۱۳۱۱/۷/۱۰ -محلتولد : تھران' -تاریخِشھادت :
خدایاھدایتمڪن؛
زیرامیدانمکهـگمراهےچهـبلایِخطرناکےاست .
خدایاهدایتمڪنکهـظلمنکنم؛
زیرامیدانمکهـظلمچهـگناهِنابخشودنےاست .
-شھیددڪترچمران🌿'•°
〖🌿🖤〗
.
•
دوبارھبغضِحـسنباحسیـنمیگیرد . . .
وجایخالےِمـٰادربهـخانهـمیپیچد'((:
ڪجاستفاطمهامشب؟!
کجاستبانوینور؟!🙂💔
.
|🥀| #فاطمیہ #پروفایل #حضرت_زهرا
.
•
|🏴| @SHAHIDEH_HIJAB
• بیتالزَهرا •
〖🌿🖤〗 . • دوبارھبغضِحـسنباحسیـنمیگیرد . . . وجایخالےِمـٰادربهـخانهـمیپیچد'((: ڪجاستفاط
〖🌿〗
.
بمیرمبرایاونخانمیکهـ،
نیمهـشبدرِخونشبازشد . . .
چهارنفر،زیرِجنازشوگرفتہبودن؛
چندتابچهـامدنبالِجنازهمیدویدند .
هیمـٰادَرمـٰادَرمیگفتن":)💔
• بیتالزَهرا •
〖🌿〗 . بمیرمبرایاونخانمیکهـ، نیمهـشبدرِخونشبازشد . . . چهارنفر،زیرِجنازشوگرفتہبودن؛ چندتابچ
〖🌿〗
.
هرچیدستشونوبلندمیکردن،
بہتابوتِمـٰادرنمیرسید . . .
همدیگرودلداریمیدادن؛
اینبچہهااجازهگرفتن،ازبابا .
بابااجازهبدهماتشییعجنازهمـٰادرشرکتکنیم":)
• بیتالزَهرا •
〖🌿〗 . هرچیدستشونوبلندمیکردن، بہتابوتِمـٰادرنمیرسید . . . همدیگرودلداریمیدادن؛ اینبچہهااجازهگ
〖🌿〗
.
امیرالمومنین[؏]فرمود :
بیایید،اماآهستهـآهستهـگریهـکنید . . .(:
ولےیہوقتدیدنامامحسن|؏|دارهدادمیزنھ؛
بلندبلنددارهگریہمیکنهـ . .💔'