•[ 📚✨📙✨📕✨📗✨📘✨📚 ]•
[🌿] بِســـمِࢪبالشھـــــدا°•.
-
[🧕🏻] رمانِ #دختر_شینا
-
[✨] #قسمت_صد_دوازدهم
-
ترس به سراغم آمد.
درِ خانه همسایه را زدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. زن هم می ترسید پا جلو بگذارد. خواهش کردم بچه ها را نگه دارد تا بروم صمد را خبر کنم.
زن همسایه بچه ها را گرفت. دویدم سر خیابان. هر چه منتظر تاکسی شدم، دیدم خبری از ماشین نیست. حتی یک ماشین هم از خیابان عبور نمی کرد.
آن موقع خیابان هنرستان از خیابان های خلوت و کم رفت و آمد شهر بود. از آنجا تا آرامگاه بوعلی راه زیادی بود. تمام آن مسیر را دویدم. از آرامگاه تا خیابان خواجه رشید و کمیته راهی نبود. اما دیگر نمی توانستم حتی یک قدم بردارم.
خستگی این چند روزه و اسباب کشی و شب نخوابی و مریضی معصومه، و از آن طرف علّافی توی بیمارستان توانم را گرفته بود؛ اما باید می رفتم. ناچار شروع کردم به دویدن. وقتی جلوی کمیته رسیدم، دیگر نفسم بالا نمی آمد.
به سرباز نگهبانی که جلوی در ایستاده بود، گفتم: «من با آقای ابراهیمی کار دارم. بگویید همسرش جلوی در است.»
سرباز به اتاقک نگهبانی رفت. تلفن را برداشت.
شماره گرفت و گفت: «آقای ابراهیمی! خانمتان جلوی در با شما کار دارند.»
صمد آن قدر بلند حرف می زد که من از آنجایی که ایستاده بودم صدایش را می شنیدم.
می گفت: «خانم من؟! اشتباه نمی کنید؟! من الان خانم و بچه ها را رساندم خانه.»
-
#ادامه_دارد...🎈
-
#نویسنده⇦بھنازضرابےزاده🔗
-
#ڪپےباذکࢪصلواٺوزیرنویسنامنویسندھ :)🌸🍃
-
┄❁๑📖【📚】📖๑❁┄
@SHAHIDEH_HIJAB
┄❁๑📖【📚】📖๑❁┄
-
میخواۍ از اول بخونے؟بزن رو لینڪ زیر⇩
-
https://eitaa.com/SHAHIDEH_HIJAB/10617
•••|🦋
••
🌱|هروقتاحساسِتنھایےکردے
🌱|ـبدونخداهمہروبیرونڪرده
🌱|تاخودتباشیوخودِخداٺ^^
•••
#انگیزشی #خدا_جانمـ #پیچڪ
••
-------•|🍊|•-------
@SHAHIDEH_HIJAB |•🍭•
Γ🌱••
سر صبح بردن نام #حسین﴿؏﴾ بن علے
میچسبد !
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ،
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
هرصبحسـلامبھآقا !😍🖐🏻
•السلامعلیکیابقیہاللھفےارضھ؛°السلامعلیکیاحجةاللھفےارضھ؛
•السلامعلیکیاالحجةاللھالثانےعشر؛
°السلامعلیکیانوراللھفےالظلماتالارض؛•السلامعلیکیامولاییاصاحبالزمان؛
°السلامعلیکیافارسالحجاز؛
•السلامعلیکیاخلیفہالرحمنویا
°شریڪالقرآنویاامامالانسوالجان✋🏻
#صبحت_بخیر آقای من…!💔
「 Eitaa.Com/Shahideh_hijab 」
• بیتالزَهرا •
Γ🌱•• سر صبح بردن نام #حسین﴿؏﴾ بن علے میچسبد ! السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَ
دلمبھانمستحبیخوشاستڪ
-السلامعلیڪیااباصالحالمھدے••🌱••
🖇🍋ذڪرروزجمعہ:⇩
-أللّٰهُمَّصَلِّعَلیٰمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْالْفَرَجَهُمْ
﴿خدایادرودفرستبرمحمدوخاندانِمحمد﴾
۱۰۰مرتبہ...
「•🌿'🕊°」
و آنھایـے
کھ رسیده تـرند
برخاڪ می افتند...🌱
درسٺ مثل برگ های پاییزے✨
-
#شهیدانہ 🦋
⎛ #ᴊᴏɪɴ"! ↯ ✨⎠
『 𝕤𝕙𝕒𝕙𝕚𝕕𝕖𝕙_𝕙𝕚𝕛𝕒𝕓 🌿 』
• بیتالزَهرا •
「•🌿'🕊°」 و آنھایـے کھ رسیده تـرند برخاڪ می افتند...🌱 درسٺ مثل برگ های پاییزے✨ - #شهیدانہ 🦋 ⎛ #ᴊᴏɪ
[ヅ🌱°]
♡حجــاب ݘشـــــم♡
✔ به هر نگاهے ڪه به قصد لذٺ باشه، میگیم ݩڱاھ حرام🙃
و وظیفه هر مرد و زنے دوری از ݩڱاھ حرام هست🌸
در پایین براتون مثال میزنم⇩🙂
✔نگاه های ممنوع و حرام کدام است؟؟🧐
۱. ݩڱاھ به چہره آرایش ڪرده زن👀❌
۲. ݩڱاھ به زیوࢪ آݪاٺ زن👀🚫
۳. ݩڱاھ به عڪس بی حجاب زن آشنا👀❌
۴. نگاه با ریبه (ترس افتادن به حرام)👀⛔️
۵. ݩڱاھ به تمام بدن زن نامحرم(به جز صورت و دستها تا مچ)👀🚫
۶. ݩڱاھ هوس آلود (هر چند به صورت و دست ها و بدن هم جنس🙃)👀❌
در این باره پیامبࢪ خداﷺ فرمود:
نگاھ(به نامحرم) تیز زهرآلودے از تیرهاے شیطانی است. {بحاࢪالانواࢪ، ج 104، ص 38.}
#باحجابواقعےباشیم↻😌
#حجاب
-------•|🦋|•-------
@SHAHIDEH_HIJAB |••
•[ 📚✨📙✨📕✨📗✨📘✨📚 ]•
[🌿] بِســـمِࢪبالشھـــــدا°•.
-
[🧕🏻] رمانِ #دختر_شینا
-
[✨] #قسمت_صد_سیزدهم
-
رفت روی لبه دیوار از آنجا پرید توی حیاط. کمی بعد سرباز در را باز کرد.
گفت: «هیچ کس تو نیست. دزدها از پشت بام آمده اند و رفته اند.»
خانه به هم ریخته بود. درست است هنوز اسباب و اثاثیه را نچیده بودیم.
اما این طور هم آشفته بازار نبود. لباس هایمان ریخته بود وسط اتاق. رختخواب ها هر کدام یک طرف افتاده بود. ظرف و ظروف مختصری که داشتیم، وسط آشپزخانه پخش و پلا بود.
چند تا بشقاب و لیوان شکسته هم کف آشپزخانه افتاده بود.
صمد با نگرانی دنبال چیزی می گشت. صدایم زد و گفت: «قدم! اسلحه، اسلحه ام نیست. بیچاره شدیم.»
اسلحه اش را خودم قایم کرده بودم. می دانستم اگر جای چیزی امن نباشد، جای اسلحه امنِ امن است. رفتم سراغش. حدسم درست بود.
اسلحه سر جایش بود. اسلحه را دادم دستش، نفس راحتی کشید.
انگار آب از آب تکان نخورده بود. با خونسردی گفت: «فقط پول ها را بردند. عیبی ندارد فدای سر تو و بچه ها.»
با شنیدن این حرف، پاهایم سست شد. نشستم روی زمین. پول ژیانی را که چند هفته پیش فروخته بودیم گذاشته بودم توی قوطی شیرخشک معصومه.
قوطی توی کمد بود. دزد قوطی را برده بود.
کمی بعد سراغ چند تکه طلایی که داشتم رفتم. طلاها هم نبود.
-
#ادامه_دارد...🎈
-
#نویسنده⇦بھنازضرابےزاده🔗
-
#ڪپےباذکࢪصلواٺوزیرنویسنامنویسندھ :)🌸🍃
-
┄❁๑📖【📚】📖๑❁┄
@SHAHIDEH_HIJAB
┄❁๑📖【📚】📖๑❁┄
-
میخواۍ از اول بخونے؟بزن رو لینڪ زیر⇩
-
https://eitaa.com/SHAHIDEH_HIJAB/10617
•••|🌿
- - - - -
شھدا یہ تیپے زدن ☁️^]
ڪہ خـ♡ـدا نگاهشوݩ ڪرد!
دنبال این بودݩ ڪھ..
خوشگل خوشگلا 🌱🥰^]
یوسُف زَهرا امام زماݩ[؏ـج
نگاشوݩ ڪنہ..🌱^]
حالا ټو برو هرتیپۍ😖-]
ڪہ میخواۍ بزن . . .
اما . . .
حواسټ باشہ{☝🏻}
ڪے داره نگات میڪنہ…!👀🍃
#حاجحسینیکتا
•••
••
-------•|🌸|•-------
@SHAHIDEH_HIJAB |•🍃•