eitaa logo
• بیت‌الزَهرا •
1.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
302 ویدیو
5 فایل
• ‌اینجا کجاست ؟ کلبه‌ای غرق دلتنگی ؛ ‌ ‌یه مکانِ دلی جهت به اشتراك گذاشتنِ درد های بی درمان ! _ دردِ فراق . جمعِ همه نوکرای آقای 128 ؏ : ) ‌ یکم فضا دلیه .. اگه دلشو دارید بمونین ولاغیر . ‌ ‌ [ شهیده حجاب ] * آشفتگیه، باید بخشید .. •
مشاهده در ایتا
دانلود
〖🌿🦋〗 . • پـَروازکردن‌،سخـٺ‌نیسٺ . . .🕊 عـٰاشق‌کهـ‌باشی‌بالت‌می‌دهند ؛ ویـٰادت‌میدهندتا ڪنی'((: آن‌هم‌عـٰاشقانہ^^♥️' . 🥀| . • |🕊|
• بیت‌الزَهرا •
〖 ـ 🖤'🌿 〗 شناسنامهـ‌تو‌صبح‌اسٺ؛پدرِتبسم‌ومـٰادرِنور . . . سلام‌ما‌به‌توای‌باران،درود‌ِمابهـ‌توای‌دری
فـٰاطمیـہ،خَـطِ‌مقـدم‌ِماشیعهـ‌هاسـٺ . . .✌️🏻🖤 قیـٰامت‌،آشنای‌زهرامیشهـ . . هرکےبااین‌روضهـ‌هابیگانہ‌نیسـٺ؛ کوری‌ِچشم‌ِدشمنای‌ِمولآ((: شھـٰادت‌ِمادرم‌افسانهـ‌نیسـٺ'^^💔
〖🌿'!🌝 〗 . ﴿🌙 ﴾ • حاج‌آقا‌پناهیان‌می‌گفت : الان‌داری‌‌حرص‌‌چی‌‌رو‌میخوری؟! جوش‌‌میزنےبرای‌‌چی؟!(: بهـ‌خودت‌برگرد،بگو : ـ چت‌شده؟! ـ خدافوت‌شده؟! ـ ضعیف‌شده‌خدا؟! ـ مهربونیش‌رفتھ؟! ـ نمیبینہ‌تورو‌؟! ـ چیشدھ . . .؟ ـ حرص‌چیو‌میخوری^^؟🌱' خُــداهسـٺ . . .💛🌼 ناشکری‌واسہ‌چی؟!((: . • |⛓| @SHAHIDEH_HIJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•[ 📚✨📙✨📕✨📗✨📘✨📚 ]• [🌿] بِســـم‌ِ‌‌ࢪب‌الشھـــــدا°•. - [🧕🏻] رمانِ - [✨] - خانم دارابی بی معطلی گفت: «اتفاقاً همین چند دقیقه پیش با حاج آقا حرف می زدم. گفت حال حاج آقای شما خوبِ خوب است. گفت حاجی الان پیش ماست.» از خوشحالی می خواستم بال درآورم. گفتم: «الهی خیر ببینی. قربان دستت. پس بی زحمت دوباره شماره حاج آقایتان را بگیر. تا صمد نرفته با او حرف بزنم.» خانم دارابی اول این دست و آن دست کرد. بعد دوباره خودش تلفن را برداشت و هی شماره گرفت و هی قطع کرد. گفت: «تلفنشان مشغول است.» دست آخر هم گفت: «ای داد بی داد، انگار تلفن ها قطع شد.» از دست خانم دارابی کفری شدم. خداحافظی کردم و آمدم خانه خودمان. دیگر بدجوری به شک افتاده بودم. خانم دارابی مثل همیشه نبود. انگار اتفاقی افتاده بود و او هم خبردار بود. همین که به خانه رسیدم، دیدم پدرشوهر و برادرم نشسته اند توی هال و قرآنی را که روی طاقچه بود، برداشته اند و دارند وصیت نامه صمد را می خوانند. پدرشوهرم تا مرا دید، وصیت نامه را تا کرد و لای قرآن گذاشت و گفت: «خوابمان نمی آمد. آمدیم کمی قرآن بخوانیم.» لب گزیدم. از کارشان لجم گرفته بود. گفتم: «چی از من پنهان می کنید. اینکه صمد شهید شده.» قرآن را از پدرشوهرم گرفتم و روی سینه ام گذاشتم و گفتم: «صمد شهیدشده..... ...🎈 - ⇦بھنازضرابےزاده🔗 - :)🌸🍃 - ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌ ‌‎┄❁๑📖【📚】📖๑❁┄ @SHAHIDEH_HIJAB ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌┄❁๑📖【📚】📖๑❁┄ - میخواۍ از اول بخونے؟بزن رو لینڪ زیر⇩ - https://eitaa.com/SHAHIDEH_HIJAB/10617
〖🌙🌼!'〗 . • در‌همین‌فـٰاطمیہ‌بود‌کہ‌فهمیدم‌ چــٰادرچهـ‌ارزشے‌دارد!'↻ این‌همان‌چـادرۍبود‌کهـ‌ برسرفـاطمہ‌خاکے‌شد . . . خلاصهـ‌پھلوی‌مـادرم‌شکسټ‌ امـااین‌چـادرازسرش‌نیفتاد^^!🖤🌿 وحال؛ این‌‌افٺخار‌من‌اسٺ‌کهـ‌همان‌|چـٰادر|را‌برسردارمـ♥️' . |💌| . • 『@SHAHIDEH_HIJAB
【!'🌼'🍃 -】 بچہ‌هآ…! سـابقہ‌نشون‌دادھ‌برای‌ِتمنـٰای‌شھٰادت‌نبآید بہ‌سـٰابقہ‌یِ‌خودت‌نگاھ‌کنی‌؛ راحٺ‌باش مواظب‌باش‌شیطون‌‌‌‌‌نگہ‌‌‌بھت‌‌‌تولیـٰاقت‌ ندارے . . .🖐🏻🌿' بقیھ‌اش‌حلهـ ! 🌱•| 🌸•| 🖇•| • . |🥀|〖@SHAHIDEH_HIJAB
〖 📜🔗 〗 • . •••شھید‌‌مصطفی‌چمران 🕊 -تاریخِ‌تولـ🐣ـد : ۱۳۱۱/۷/۱۰ -محل‌تولد : تھران' -تاریخِ‌شھادت : ۱۳۶۰/۳/۳۱ -محل‌شھادت : دھلاویهـ[۴۹سال‌سن' -مزارِ‌شھید: قطعهـ‌۲۴بھشت‌زهرای‌تهران' . 📚 . • |📚📻| @SHAHIDEH_HIJAB
• بیت‌الزَهرا •
〖 📜🔗 〗 • . •••شھید‌‌مصطفی‌چمران 🕊 -تاریخِ‌تولـ🐣ـد : ۱۳۱۱/۷/۱۰ -محل‌تولد : تھران' -تاریخِ‌شھادت :
خدایا‌ھدایتم‌ڪن؛ زیرامیدانم‌‌کهـ‌گمراهے‌چهـ‌بلایِ‌خطرناکے‌است . خدایاهدایتم‌ڪن‌کهـ‌ظلم‌نکنم؛ زیرامیدانم‌کهـ‌ظلم‌چهـ‌گناهِ‌نابخشودنے‌است . -شھیددڪترچمران🌿‌'•°
قرارِهر‌شب‌مون…(:✨☘️ بخونیم‌دعآی‌فرج‌رآ؟🙂📿 -اِلٰهے‌عَظُمَ‌الْبَلٰٓآ،وَبَرِحَ‌الخَفٰآءُوَانْڪَشِفَ‌الْغِطٰٓآءٌ…!🌱 …!🌸🍃
〖🌿🖤〗 . • دوبارھ‌بغض‌ِحـسن‌با‌حسیـن‌می‏‌گیرد . . . و‌جای‌خالےِ‌مـٰادربهـ‌خانهـ‌می‌‏پیچد'((: ڪجاست‌فاطمه‌امشب؟! کجاست‌بانوی‌نور؟!🙂💔 . |🥀| . • |🏴| @SHAHIDEH_HIJAB
• بیت‌الزَهرا •
〖🌿🖤〗 . • دوبارھ‌بغض‌ِحـسن‌با‌حسیـن‌می‏‌گیرد . . . و‌جای‌خالےِ‌مـٰادربهـ‌خانهـ‌می‌‏پیچد'((: ڪجاست‌فاط
〖🌿〗 . بمیرم‌برای‌اون‌خانمی‌کهـ، نیمهـ‌شب‌در‌ِخونش‌باز‌شد . . . چهارنفر،زیرِجنازشوگرفتہ‌بودن؛ چندتابچهـ‌ام‌دنبال‌ِجنازه‌میدویدند . هی‌مـٰادَرمـٰادَرمیگفتن":)💔