eitaa logo
شهیده فائزه رحیمی♡
625 دنبال‌کننده
724 عکس
495 ویدیو
1 فایل
ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون تربیتِ یک دختر،تربیتِ یک امته سربازِ مهدیِ زهرا (س) باشیم موضوع همسرداری.زنان شهیده.حجاب.بانوان موفق جهت تبادل ارتباط @HMMZ8889 کپی حلال به شرط ذکر دعای فرج
مشاهده در ایتا
دانلود
مادر بزرگ شهید : آیدا اعتقاد عجیبی به نماز اول وقت داشت هر زمان که صدای اذان از مسجد به گوش می‌رسید، سریع جانماز خود را پهن می‌کرد و مهیا نماز خواندن می‌گردید، انگار که با خدا سر هر نماز قرار داشت و هر جا و در هر شرایطی که بود نماز اول وقت خود را هیچ وقت فراموش نمی‌کرد نوه من عادت داشت هر روز عاشورا و کسا را با حال و هوای معنوی قرائت کند و برخی مواقع از دست او شاکی بودم که چرا که هر روز با گریه دعا می‌خواند اما او باز هم ادامه‌ می‌داد، چراکه معتقد بود انسان باید روح خود را پروش دهد و با خدای خود هر روز هر طور که هست ارتباط بگیرد در هفته‌های قبل از شهادت چند بار به من گفته بود که بوی گل نرگس و یا تربت سیدالشهدا را حس می‌کند و بر مشام او‌ می‌رسد، و من مقداری نگران شده بودم چراکه خود من نیز با این حرف‌های او حدس می‌زدم که اتفاقی ناگوار خواهد افتاد، اما نمی‌دانستم چیست شهیده کرمان
_|معرفی شهیده🌷 مادر بزرگ شهید : آیدا اعتقاد عجیبی به نماز اول وقت داشت هر زمان که صدای اذان از مسجد به گوش می‌رسید، سریع جانماز خود را پهن می‌کرد و مهیا نماز خواندن می‌گردید، انگار که با خدا سر هر نماز قرار داشت و هر جا و در هر شرایطی که بود نماز اول وقت خود را هیچ وقت فراموش نمی‌کرد نوه من عادت داشت هر روز عاشورا و کسا را با حال و هوای معنوی قرائت کند و برخی مواقع از دست او شاکی بودم که چرا که هر روز با گریه دعا می‌خواند اما او باز هم ادامه‌ می‌داد، چراکه معتقد بود انسان باید روح خود را پروش دهد و با خدای خود هر روز هر طور که هست ارتباط بگیرد در هفته‌های قبل از شهادت چند بار به من گفته بود که بوی گل نرگس و یا تربت سیدالشهدا را حس می‌کند و بر مشام او‌ می‌رسد، و من مقداری نگران شده بودم چراکه خود من نیز با این حرف‌های او حدس می‌زدم که اتفاقی ناگوار خواهد افتاد، اما نمی‌دانستم چیست شهیده🌼 کرمان
معرفی دانش آموز شهیده 🌱✨ مادر بزرگ شهید : آیدا اعتقاد عجیبی به نماز اول وقت داشت هر زمان که صدای اذان از مسجد به گوش می‌رسید، سریع جانماز خود را پهن می‌کرد و مهیا نماز خواندن می‌گردید، انگار که با خدا سر هر نماز قرار داشت و هر جا و در هر شرایطی که بود نماز اول وقت خود را هیچ وقت فراموش نمی‌کرد نوه من عادت داشت هر روز عاشورا و کسا را با حال و هوای معنوی قرائت کند و برخی مواقع از دست او شاکی بودم که چرا که هر روز با گریه دعا می‌خواند اما او باز هم ادامه‌ می‌داد، چراکه معتقد بود انسان باید روح خود را پروش دهد و با خدای خود هر روز هر طور که هست ارتباط بگیرد در هفته‌های قبل از شهادت چند بار به من گفته بود که بوی گل نرگس و یا تربت سیدالشهدا را حس می‌کند و بر مشام او‌ می‌رسد، و من مقداری نگران شده بودم چراکه خود من نیز با این حرف‌های او حدس می‌زدم که اتفاقی ناگوار خواهد افتاد، اما نمی‌دانستم چیست شهیده کرمان شادی روحشون چند شاخه🌷صلوات...