برنامه های پایگاه شهیده طاهره هاشمی
❤قسمت چهل و نهم . 👈👈چند ماه بعد👉👉 . بعد از چند جلسه رفت و آمد و خواستگاری بالاخره خانواده زینب قبول
#دست_وپا_چلفتی
❤قسمت پنجاه
.
مکالمه عشق زینب و مجید
.
.
.
چند مدت از تاریخ عقدشون گذشته که اقا مجید هوس کوه نوردی و ورزش با خانوم رو میکنه و پیام میده:
-خانمے فردا آماده شو بریم کوه یکم ورزش کنیم😉
دارے تپل میشیا😆😆بعد مامانم اینا میگن ما عروس تپل نمیخوایم و منم که مامانیم پس نمیام نمیگیرمت 😅
.
-بی مزه 😑من تپل میشم یا تو؟!
.
-حالا نمے خواد قهر کنے صبح پاشو بریم...😀
.
فردا صبح توی راه دست زینب رو میگیره و شروع میکنن یه جاده شیبدار رو راه رفتن و قدم زدن..
.
- آهاے آقایے چه قدر دیگه مونده؟!...خسته شدم😕
.
-راهی نیومدے که خانم خانما...تازه اولشه😁
.
-عهههه مسخره بازے در نیار😑پاهام درد گرفت
.
-اینم از شانس ما...جنس بنجل انداختن بهمون 😂
.
-خیلـے هم دلت بخواد 😒اصلا من همینجا میشینم
و زینب خانم همونجا وسط جاده میشینه 😅
.
-حالا نمیخواد قهر کنـے😆...همه دنیا میدونن که من بهترین زن عالمو دارم خانم خانما😉
.
-به خدا خسته شدم😧
.
-بزا یکم دیگه میرسیم کنار چشمه و امام زاده..دستتو بده بهم...یا علی.☺
.
بعد از یکم راه رفتن میرسن به یه چشمه قشنگ و شروع میکنن به آب خوردن و دو تایی وضو گرفتن
و اقا مجید شیطونیش گل میکنه و شروع میکنه از آب چشمه میپاشه روی سر و صورت زینب😆
.
-وای دیـــوونه خیـس شدم😒
.
-عوضش خنکم شدے دیــگه 😎خستگیتم در رفت☺
.
-اااا...اینجوریاس...پس بگیر که اومد😜
.
و زینبم شروع میکنه به آب ریختن روی مجید و بلند بلند خندیدن توی خلوت کوه..😂😂
.
بعد این خل بازیا
مجید میگه
.
خب این همون امام زادست که منو به دنیا برگردوند و شما رو به من هدیه داد☺بریم تو...
دوتایی وارد امام زاده میشن و شروع میکنن نماز خوندن...اول نماز ظهر و عصر میخونن که زینب خانم اقتدا میکنه به آقا مجید و بعدشم دو رکعت نماز شکر میخونن...
.
و بعدش زینب از خستگی سرش رو میزاره رو زانوهای مجید و اونم انگشتهای زینب رو میگیره تو دستش و شروع کنه به ذکر گفتن باهاشون 😊😍
.
الحمدلله
.
الحمدلله
.
الحمدلله
.
و سرشو میگیره سمت آسمون و تو دلش میگه...
.
خدایا ممنونم بابت همه چیز ❤❤
.
👈#پایان
.
.
یادمون باشه اگه اون چیزی که از خدا میخوایم رو بهمون نداد...جا نزنیم...کم نیاریم...قطعا خدا چیز بهتری برامون در نظر گرفته
.
هیچ وقت امید به خدامون رو از دست ندیم
.
ما همه بازیگر فیلمی هستیم که خدا نویسنده و کارگردانشه...پس بهش اعتماد کنیم و نقشمون رو خوب بازی کنیم 🙏
.
این داستان تلفیق چند داستان عاشقانه واقعی بود مربوط به چند فرد مختلف که صیقل داده شده بود و تقریبا هیچ جاش ساختگی مطلق نبود
نویسنده ✍🏻
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@shahidehhashemi
🔴 مراقب تحلیل های غلط و خطرناک درباره بازداشت و برخورد با عناصر شاخص فتنه اخیر باشید
▪️رهبر انقلاب در طی چند سخنرانی اخیر خود بارها در مورد لزوم برخورد با عناصر فتنه اخیر متناسب با میزان جرم آنها دستورات صریحی را صادر کرده اند.
▪️بنظر میرسد یک جریانی درون دستگاه های نظارتی و رسانه ای جبهه انقلاب با ارائه انواع و اقسام تحلیل های غلط و انحرافی بدنبال ایجاد یک گریزگاه برای نجات عوامل اصلی و شاخص لیدرهای فتنه اخیر از مجازات میباشد.
▪️از جمله این تحلیل های غلط و انحرافی ،ترساندن مسئولان قضایی و امنیتی از عواقب برخورد با شاخ های اینستاگرامی و تویبتری و سلبریتی هاست با این استدلال که هرگونه برخوردی با این عناصر شرور و برانداز منجر به افزایش مخاطب و هواداران رسانه ای آنها خواهد شد و چون قدرت رسانه ای دارند محبوبیت آنها بیشتر و منفوریت علیه نظام رقم خواهد خورد.
▪️ارائه دهندگان این تحلیل انحرافی و خطرناک با آگاهی از ضعف رسانه ای دستگاه های مسئول ،همین نقطه را ابزاری برای عقب راندن نهادهای امنیتی و نظارتی از نزدیک شدن به عناصر شاخص و سلبریتی های متهم در اغتشاشات اخیر کرده اند.
▪️نکته مهم اما چیز دیگری است. اینکه اینستاگرام و تلگرام و توییتر که طبق فرموده صریح رهبر انقلاب سکوهای اطلاعاتی دشمن هستند را بعنوان رسانه به رسمیت بشناسیم و نظام را در حوزه حکمرانی اسیر این پلتفرم های تحت مالکیت دشمن کنیم و با ارائه تحلیل های غلط و انحرافی ،تصمیم گیری ها و اعمال قانون ها و اجرائیات حاکمیت و ارکان نظام را در چارچوب جنگ روانی و رسانه ای این پلتفرمها تعریف بشود ،خطرناکترین و مخربترین ضربه ای هست که به نظام و انقلاب میتوان وارد کرد.
▪️به رسمیت شناختن رسانه دشمن و اسیر کردن نظام قضایی و اجرایی و قانونگذاری و امنیتی کشور تحت معادلات این رسانه ها یعنی تسلیم کردن مطلق کشور به دشمن.
▪️دستگاه رسانه ای دشمن که درون آن برای سلبریتی ها و براندازان و مجرمان و تروریست ها و قاتلین محبوبیت سازی میشود را باید از اعتبار انداخت و خاموش کرد نه اینکه با ملاحظه آن در اعمال قانون و برخورد با جرائم و براندازی دچار خطای تحلیل شویم و بترسیم و عقب نشینی کنیم.
▪️متاسفانه بخاطر فعالیت بیش از حد برخی مسئولان و نخبگان و خواص ما در توییتر و اینستاگرام ،فضای ذهنی آنها گاهی کاملا در تسخیر فضای این پلتفرمها قرار گرفته و دشمن توانسته است رفتارها و تصمیمات و اجرائیات این مسئولین را با اینستاگرام و توییتر مدیریت کند. بطور مثال معطل کردن قانون ساماندهی فضای مجازی بیش از ۳ سال در مجلس انقلابی متاثر از همین جو توییتر زدگی برخی نمایندگان به ظاهر انقلاب است که فکر میکنند با تصویب این قانون نظام در افکار عمومی دچار بحران مقبولیت و محبوبیت خواهد شد.
▪️اکنون مشخص شد که فعالیت گسترده چندین ساله با هزینه های سنگین عناصر و افراد و سازمانهای انقلابی در اینستاگرام هیچ دستاوردی نداشته است و برعکس با رسمیت دادن به این سکوهای اطلاعاتی دشمن باعث سلطه و سیطره آنها بر نظام حکمرانی و افکار عمومی کشور ما شده است . جوانان و خانواده های زیادی را در فساد و فروپاشی اخلاقی غرق کرده است.
▪️راندن و شکست دشمن از فضای مجازی کشور تنها با ایجاد شبکه ملی اطلاعات و تقویت پلتفرمهای بومی محقق خواهد شد.
@shahidehhashemi
#بســـــم_ربِّ_العشــــــــــق
رمـــــان #طعـــــم_سیبـــ
به قلم⇦⇦🍁بانو.میـــــم.سیـــــڹ🍁
قسمٺـ اول:
کنار باغچه ی کوچک حیاط مادربزرگ نشستم و به گل های توی باغچه نگاه میکنم عمیق توی فکرم!!!
دلم حال و هوای بچگی رو کرده همون وقتها که با زینب دور حیاط میدویدیم و سر به سر پدر بزرگ میذاشتیم...خدارحمتش کنه...عجب مرد خوبی بود!!
تو فکر بودم که یهو صدای در حیاط اومد!بلند شدم چادمو سرم کردم صدامو صاف کردم و گفتم :
-کیه؟؟
یه صدای آشنا از پشت در گفت:
-نذری آوردم.
رفتم سمت در یواش درو باز کردم یک دفعه میخ کوب شدم.
دو طرف سرمون رو انداختیم پایین.ته لبخندی زدم و گفتم:
-سلام علی آقا...شمایین...
سینی آش هارو توی دستش جابه کردو گفت:
-بله حال شما؟؟
گفتم:
-الحمدلله...نذری بابت؟؟
-سال پدربزرگم هست...
-آخی...خدارحمتشون کنه.روحشون شاد...
-خدا رفتگان شمارو هم بیامرزه.
بعد کاسه ی آشو گرفت روبه روی من و گفت:
- بفرمایین.
از روی سینی کاسه آشو برداشتمو گفتم:
-متشکرم.
-نوش جان.
سرمو آوردم بالا دیدم بنده خدا سرش هنوز پایینه خندم گرفته بود.باتشکر مجدد درو بستم.همین که برگشتم مادربزرگ رو روبه روم دیدم!دستشو گذاشت روی کمرش گفت:
-کی بود مادر؟؟؟
شونه هامو انداختم بالاو گفتم:
-هیچی نذری آورده بودن.
عینکشو جابه جاکردو گفت:
-پسر مهناز خانم بود؟؟
سرموانداختم پایین گفتم:
-بله پسر مهناز خانم...
مادر بزرگ تا دید سرمو انداختم پایین برگشت گفت:
-حالا چرا ایستادی بیا داخل که حسابی هوس آش کردم...
رفتیم داخل و مادربزرگ که مشغول کارش بود شروع کرد تند تند از علی تعریف کردن!!!منم توی آشپز خونه بودم و مشغول ریختن آش ها توی بشقاب...
مادر بزرگ داد زد:
-زهرا جان!!این پسر مهناز خانمو که یادته از اول آقا بود...خیلیییی پسر گلیه...
جوری وانمود کردم که انگار چیزی نشنیدم گفتم:
-مادرجون!!این لیوان گل دار هارو تازه خریدی؟
-آره مادرجون قشنگه؟؟؟
-آره خیلی قشنگه.
-اینارو پسر مهناز خانم از بازار برم گرفته!
یه نفس عمیق کشیدم و مادربزرگ هم شروع کرد به صحبت کردن راجع به ادامه ی حرف هاش...
-خیلی آقاست.همیشه کارهای منو انجام میده.
باز خواستم بحثو عوض کنم گفتم:
-مادر جون یادش بخیر.پدرجون خیلی آش رشته دوست داشت.
-آره مادر خدارحمت کنه پدربزرگتو. دست مهناز خانم و پسرش درد نکنه.کارشون خیلی درسته.
دندون هامو محکم فشار دادم رو هم و ظرف هارو گذاشتم توی سینی و رفتم پیش مادر بزرگ...
ادامه دارد...❤
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
متن بالا نوشته ی :
🍁بانــــــــــو.میـــــم.سیــــــــــڹ🍁
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@shahidehhashemi
🔴 قاتل دو بسیجی مشهدی: تحت تاثیر فضای مجازی بودم
«مجید رهنورد» در جلسه دادگاه:
🔹راهم را اشتباه رفتم، قبول دارم اشتباه کردم و حس نفرت عمومی از کارم را درک میکنم. فکرم و باورهایم غلط بود. خود را قربانی فضای مجازی میدانم. در دلم بذر نفرت کاشته شده بود و برادرکشی کردم.
🔹تصور میکردم این افراد دشمن من هستند، چاقو را در دستم پنهان کرده بودم و نفهمیدم چه اتفاقی افتاد. تحت تاثیر فضای مجازی بودم و آن روز هنگام فرار با چاقو به هرکسی که میرسیدم حمله میکردم. میخواستم به ترکیه فرار کنم.
🔹افراد دیگری هستند که ممکن است افکار اشتباه من را داشته باشند، باید به داد آنها برسید. از همسنهای خودم میخواهم که هر چیزی را که شنیدند باور نکنند. من آزادی و جوانی خودم را تباه کردم. من خانوادههای زیادی را داغدار کردم و الان منتظرم هرچه زودتر مجازات شوم.
@shahidehhashemi
🔴5 فلسطینی از روز گذشته توسط نیروهای اشغالگر صهیونیستی به شهادت رسیدند.
◾️ وزارت بهداشت تشکیلات خودگردان فلسطین شامگاه سهشنبه از شهادت یک جوان دیگر به ضرب گلوله نظامیان اشغالگر رژیم موقت صهیونیستی خبر داد.
◾️ این نهاد فلسطینی گزارش داد که گلوله نظامیان صهیونیست به سینه «رائد غازی النعسان» جوان فلسطینی اصابت کرد که وی در پی آن به شهادت رسید.
👈 این پنجمین فلسطینی در کمتر از ۲۴ ساعت اخیر است که به دست نظامیان اشغالگر به شهادت میرسد.
وقتی حواس مردم دنیا سمت بازی های جام جهانی هست ،جلادان صهیونیست بیشتر از گذشته جنایت و آدم کشی میکنند.
@shahidehhashemi