🌷 #روحانی #شهید #حسین_حسینپور_توانا
شهید توانا موقع نماز که میشد، رنگش بر افروخته میشد، موقع نماز، اشک چشمانش جاری بود. با صدای حزینی اذان میگفت. توفیقی شد که در سوسنگرد پشت سر او نماز جماعت بخوانیم. وقتی تکبیرة الاحرام میگفت بدنش به شدت میلرزید، خصوصا در سجدههای آخر که دیگر از خود بیخود میشد. روزی در حین نماز، دشمن سوسنگرد را مورد هدف گلوله خمپاره قرار داد و نصف سقف آمد پایین. تعدادی از بچهها زیر آوار خاک و خاشاک ماندند و بقیه بلند شدند تا از محل خارج شوند. بعد از مدتی که برگشتیم نمازخانه، دیدیم حسین نمازش را قطع نکرده و اصلا متوجه نشده که چه اتفاقی افتاده. نمازش که تمام شد، گفت: چی شده؟ طوری غرق نماز بود که متوجه نشده بود گلولهی خمپاره منفجر شده و تعدادی از رزمندگان شهید و زخمی شدهاند.
به نقل از کتاب #سرو_قامتان_عاشورایی
🆔 @shahidemeli