eitaa logo
✔ عکس نوشت شهدا | سامانه ملی شهدا
1.4هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
299 ویدیو
2 فایل
©️ عکس نوشت شهدا | استوری شهدا | برای شهدا | جهت عضویت در کانال روی گزینه پیوستن کلیک کنید. پشتیبانی کانال: @birangi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 مادرم تازه فوت کرده بود. برای خیرات مادرم با مجید مشورت کردم. ایشان پیشنهاد داد به جای غذایی که می‌خواهیم توی تالار با هزینه‌ی بسیار زیاد پخش کنیم، بسته‌های مواد غذایی را تهیه کنیم و بین فقرایی که می‌شناخت و از قبل برایشان این بسته‌ها را می‌برد پخش کنیم. پیشنهاد آقا مجید این‌قدر خوب و پخته بود که بلافاصله قبول کردم و با کمک خودش این کار را انجام دادیم. به نقل از کتاب 🆔 @shahidemeli
۱۰ آبان ۱۴۰۲
🌷 بارها اتفاقات خاص را در همراهی با مجید دیده بودم. مثلا مسیری را می‌رفتیم که یک دفعه ماشین را می‌زد کنار! پیاده می‌شد و دست پیرمردی که نمی‌توانست از خیابان رد بشود می‌گرفت. کمکش می‌کرد و دوباره سوار ماشین می‌شد. من بارها و بارها این اتفاق را دیده بودم. گاهی بهش گیر می‌دادم و می‌گفتم: مجید جان این‌جا غیر از تو کسی نیست که کمک کنه؟! این همه آدم اطراف اون پیرمرد هستند. می‌گفت: درد جامعه همینه که ما آدم‌ها نسبت به همدیگه بی‌تفاوت شدیم. به نقل از کتاب 🆔 @shahidemeli
۲۱ آبان ۱۴۰۲
🌷 پدر آقا مجید می‌گفت: سالی چندین مرتبه گوسفند قربانی می‌کردم. اوایل، گوشت‌های قربانی را بین فامیل‌ها و همسایه‌ها تقسیم می‌کردم. مجید که بزرگتر شد یک روز به من اعتراض کرد و گفت: بابا جون، اگه اجازه بدید من این‌ها رو به مستحقش برسونم. پیشنهاد داد که گوشت‌های قربانی را بین خانواده‌های نیازمند تقسیم کنیم. حرف حساب مجید جواب نداشت. قبول کردم. از آن به بعد همه‌ی گوشت‌ها را بسته‌بندی می‌کردیم و مجید در مناطق حاشیه شهر و روستاها توزیع می‌کرد. به نقل از کتاب 🆔 @shahidemeli
۸ آذر ۱۴۰۲
🌷 یکی از دغدغه‌های اصلی آقا مجید کمک به فقرا بود. رسم خیلی خوبی داشت. هر سال ماه مبارک رمضان بسته‌های غذایی رو آماده می‌کردیم و توی مناطق محروم شهر توزیع می‌کردیم. من و آقا مجید چون باشگاه داشتیم از همه‌ی محلات مخصوصا محلات پایین شهر نیرو داشتیم. از اون بچه‌ها آمار و آدرس خانواده‌های بی‌بضاعت رو می‌گرفتیم. گونی‌های برنج ۵۰ کیلویی رو می‌آوردیم بسته‌های پنج کیلویی درست می‌کردیم، روغن، خرما و .. را هم کنار هم می‌گذاشتیم و بسته‌بندی می‌کردیم. به نقل از کتاب 🆔 @shahidemeli
۱۲ آذر ۱۴۰۲
🌷 برای بچه‌های باشگاه، تنبیه خیلی خاص و جالبی داشت. اتفاقا هم متنبه می‌شدیم هم الفت و دوستی نسبت به استاد مجید بیشتر می‌شد. یادم هست یکی از بچه‌ها مستحق تنبیه شده بود. استاد دستور داد کفش‌هایش را در بیاورد و داخلش خاک بریزد و پایش کند. بعد بند کفش‌ها را به هم گره زد. گفت حالا توی این شرایط از کوه پایین بیا. با هر قدمی که برمی‌داشت صدای آخ گفتنش بلند می‌شد! به نقل از کتاب 🆔 @shahidemeli
۲۳ آذر ۱۴۰۲
🌷 آقا مجید یک ورزشکار حرفه‌ای به تمام معنا بود. خیلی از رشته‌ها را تسلط داشت. بسکتبال، هندبال، هاپکیدو، دفاع شخصی، کونگفو و ... . با شهید محمود چراغی هم‌باشگاهی بودند. اما رشته‌ی اصلی ایشان نینجوتسو بود که رئیس سبک این رشته در همدان بودند. رشته نینجوتسو بسیار جذاب بود. کار با شمشیر و لباس همراه بود، این رشته برای بچه‌ها جذابیت خاصی داشت. آقا مجید قهرمانی‌های زیادی در این زمینه داشتند. دوره‌های مختلفی را در شهرهای مختلف می‌رفتند. سبک کار آقا مجید توی باشگاه، با خیلی از باشگاه‌های دیگر متفاوت بود. پرورش جسم در کنار پرورش روح؛ همیشه شروع باشگاه با دعای فرج برای آقا امام زمان (عج) بود. می‌گفت: هر وقت شما برای سلامتی امام زمان دعا می‌کنید، حضرت هم برای سلامتی شما دعا می‌کند. من چون آن موقع کوچکترین عضو باشگاه بودم، غالبا به من می‌گفت دعا را بخوانم تا اعتماد به نفس پیدا کنم. واقعا استاد مجید در خیلی از زمینه‌ها استاد و مربی ما بود. استاد، کاری کرده بود که بعضی از بچه‌ها حتی با وضو وارد سالن ورزش می‌شدند. پایان باشگاه هم استاد ما را دور هم جمع می‌کرد و مباحث اخلاقی مختلفی را مطرح می‌کرد که غالبا از کتاب نهج‌البلاغه بود. احکام مورد نیاز جوانان را می‌گفت، از قرآن نکاتی که به درد زندگی می‌خورد شرح می‌داد، نوع بیانش هم خیلی جذاب و گیرا بود. بسیاری از بچه‌ها را می‌شناسم که نماز خواندن و مسجدی شدن را از برکت شاگردی آقا مجید دارند. به نقل از کتاب 🆔 @shahidemeli
۳ دی ۱۴۰۲
📖 ″برشی از خاطرات″ | شهید مجید صانعی 🆔 @shahidemeli
۳ دی ۱۴۰۲
| 📖 ″برشی از خاطرات″ | شهید مجید صانعی 🆔 @shahidemeli
۴ دی ۱۴۰۲
🌷 توی باشگاه، یکی از بچه ها خیلی اهل دعوا و اذیت کردن بود. همه ی بچه ها از دست او شاکی بودند. تا اینکه یک بار حین تعویض لباس، یک دفعه از جیبش یک پاکت سیگار روی زمین افتاد! همه ی ما منتظر برخورد خشونت آمیز استاد مجید بودیم. خوشحال از اینکه بالاخره یک سوتی بزرگی دست استاد دارد و همین می توانست ما را از شر این هم باشگاهی شرور نجات بدهد! استاد مجید آنجا هیچ واکنشی نشان نداد. توی خلوت، با او چند جلسه صحبت کرد. تمام مشکلات بچه ها با آن بنده خدا حل شد. نفس مسیحایی استاد بار دیگر کار خودش را کرد. به نقل از کتاب 🆔 @shahidemeli
۸ دی ۱۴۰۲
🌷 یک جمله ی خیلی معروفی هم داشت و می گفت: بچه ها دقت کنید: دینِ ما را به جای این که درست معرفی کنند، متاسفانه درشت معرفی کرده اند!! برخی از جوان های ما را از دین، زده کرده اند. برخی به اشتباه، دین مداری و دین داری را خیلی سخت جلوه داده اند. بچه ها شما تحقیق کنید، اصل دین خیلی جذاب و ساده و راحت است. با همین نگاه درستی که داشت، بچه ها هم با جان و دل، حرفش را می پذیرفتند و مذهبی می شدند. به نقل از کتاب 🆔 @shahidemeli
۱۶ دی ۱۴۰۲
🌷 حاج مجید انسانی نبود که از کنار مشکل دیگران به راحتی عبور کنه، اگر خودش هم نمی‌توانست مشکل رو حل کنه واسطه می‌شد تا گره زندگی مردم رو باز کنه. به نقل از کتاب 🆔 @shahidemeli
۳۰ دی ۱۴۰۲
🌷 همیشه به دوستان ورزشکار توصیه می‌کرد و می‌گفت: شما باید الگو باشید، بین جوان‌ها باید سر به زیر باشید. باید گذشت داشته باشید. منش پهلوانی داشته باشید. نباید ورزش رو برای دعوا و زورگویی انجام بدید. ورزش باید برای رسیدن به کمالات، معنویت و در خدمت انسانیت باشد. مثل شهید ابراهیم هادی و از خاطرات و منش پهلوانی شهید هادی برامون می‌گفت. توصیه می‌کرد که یک ورزشکار باید افتاده و متواضع باشه، همیشه دست مردم رو بگیره، اگر دید پیرمرد و پیرزنی بار سنگینی داره حتما کمکش کنه. به نقل از کتاب 🆔 @shahidemeli
۶ بهمن ۱۴۰۲