خدای را به وحدانیت، اسلام را به دیانت، محمد(ص) را به نبوت و علی و یازده فرزندان معصومین علیهمالسلام را به امامت و پس از مرگ را به قیامت و خدای را برای حسابرسی به عدالت قبول دارم و از دریای كرمش امید عفو دارم.این بنده كوچك خداوند بزرگ با اعتراف به یك دنیا اشتباه، بیتوجهی به ظرافت مسئولیت از خداوند رحیم طلب عفو و از همه برادران و خواهران متعهد تقاضای آمرزش خواهی میكنم.
#شهید #محمد_علی_رجایی
🆔 @shahidemeli
#استوری | به كسی تكلیف نمیكنم ولی گمان میكنم اگر تمام جریان زندگی مرا به صورت كتاب درآورند برای دانشآموزان مفید باشد.
#شهید #محمد_علی_رجایی
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #محمد_علی_رجایی
روش آقای رجایی برای بیدار کردن بچهها برای نماز صبح با توجه به اینکه در سن نوجوانی معمولا خواب بچهها قدری سنگین است و به خصوص خواب صبح که شیرین هم هست، این بود که بالای سر بچهها میایستادند و با شوخی به صدای بلند میگفتند: بلند صحبت نکنید، بچه از خواب بیدار میشه!!
بچه های ما بین ۶ تا ۱۰ سال سن داشتند و چون خودشان هم مایل بودند و ذوق داشتند، لذا بلند میشدند. تاکید آقای رجایی این بود که قبل از اینکه آفتاب بزند، آنها بیدار شوند، اگر میدید آنها بیدار نمیشوند، بالای سرشان مینشست و با محبت و شوخی شانههای آنها را مالش میداد و کمی حرف میزد تا با لطافت و ملایمت بیدار شوند و بنشینند. بعد که بلند میشدند شانههای آنها را میگرفت و آنها را تا نزدیک دستشویی همراهی میکرد و قبل از رسیدن به دستشویی با شوخی یک ضربهی ملایم با کف دست به پشت آنها میزد! با این روشهای بسیار عاطفی و توأم با مهر و محبت میخواست فرزندانش به نماز عادت کنند و از این امر هم خاطرهی تلخی نداشته باشند.
به نقل از همسر شهید
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #محمد_علی_رجایی
تا قبل از سال ۱۳۴۷ که هنوز مشغولیتهای سیاسی و اجتماعی آقای رجایی آنقدر زیاد نشده بود، فرصت بیشتری داشتند تا در خانه باشند. از همین فرصت استفاده کردیم و هفتهای یک بار جلسهی دو نفره گذاشتیم. در آن جلسه با هم صحبت میکردیم که چه روشی را باید در خانه و زندگی روزمرهی خود انتخاب کنیم تا در تربیت و روحیهی بچهها تاثیر مثبت داشته باشد. در این جلسات هفتگی، ما روشهای منفی خودمان را هم نقد میکردیم.
به نقل از همسر شهید
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #محمد_علی_رجایی
روش آقای رجایی برای بیدار کردن بچهها برای نماز صبح با توجه به اینکه در سن نوجوانی معمولا خواب بچهها قدری سنگین است و به خصوص خواب صبح که شیرین هم هست، این بود که بالای سر بچهها میایستادند و با شوخی به صدای بلند میگفتند: بلند صحبت نکنید، بچه از خواب بیدار میشه!!
بچه های ما بین ۶ تا ۱۰ سال سن داشتند و چون خودشان هم مایل بودند و ذوق داشتند، لذا بلند میشدند. تاکید آقای رجایی این بود که قبل از اینکه آفتاب بزند، آنها بیدار شوند، اگر میدید آنها بیدار نمیشوند، بالای سرشان مینشست و با محبت و شوخی شانههای آنها را مالش میداد و کمی حرف میزد تا با لطافت و ملایمت بیدار شوند و بنشینند. بعد که بلند میشدند شانههای آنها را میگرفت و آنها را تا نزدیک دستشویی همراهی میکرد و قبل از رسیدن به دستشویی با شوخی یک ضربهی ملایم با کف دست به پشت آنها میزد! با این روشهای بسیار عاطفی و توأم با مهر و محبت میخواست فرزندانش به نماز عادت کنند و از این امر هم خاطرهی تلخی نداشته باشند.
به نقل از همسر شهید
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #محمد_علی_رجایی
بعد از آزادی از زندان قزوین که ۵۰ روز طول کشید، تدارک یک سفر دستهجمعی به مشهد را دید تا روحیهی من و مادرشان از ناراحتی و کسلی دوران زندانشان دربیاید. ایشان خیلی خوش سفر بود و در سفر مشهد که عدهای از فامیل هم بودند در بیشتر اوقات، کار آشپزی جمع را به عهده داشتند، چون میدیدند در آن جمع که به هر حال برخی با عدهی دیگر نامحرم بودند، کار آشپزی برای خانمهای فامیل در حضور مردان مشکل است. البته ایشان آشپزی بلد نبودند، ولی از ما میپرسیدند که چه کار بکنند! روحیهی ایشان در سفر این بود که اگر میدیدند خانمها با انجام کاری به زحمت میافتند، خودشان پیشقدم شده و انجام آن کار را متقبل میشدند، که البته دیگران هم به او کمک میکردند.
به نقل از همسر شهید
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #محمد_علی_رجایی
یکی از جلوههای نظم و انضباط در کارهای دایی من تشکیل جلسهی دو هفته یک بار اعضای فامیل بود. ایشان از سال ۴۴ تا آخر عمر، این جلسات را تشکیل داده و اداره میکردند. در این جلسات نشد یک بار در جلسه شرکت نکند و عذرخواهی نماید؛ حتی نشد یک بار دیر به جلسه برسد. در اوج گرفتاری در نخستوزیری، باز در جلسات فامیل شرکت میکرد. ایشان هر کاری میکرد در نهایت عشق و علاقه انجام میداد. در سالهای اول تشکیل جلسه، به ما سفارش میکرد کتابهایی مثل سرنوشت پاتریس لومومبا، زندگی لعل نهر و نبرد الجزایر را مطالعه و خلاصهنویسی کنیم. نکتهی جالب در این جلسات این بود که ما را در انتخاب موضوع و عنوان مطالعه یا کتاب، کاملا آزاد میگذاشت و سلیقه و نظر جوانان فامیل برایش قابل احترام بود. در این جلسات، بسیاری از شکها، تردیدهای فکری_عقیدتی و بعضا گرایشات انحرافیِ بعضی از ما را متوجه میشد و در اصلاح آن تفکر و نظریات، به روش معلمیِ خاص خودش عمل میکرد. کار مهم ایشان در این جلسه این بود که ما را تشویق به صحبت کردن در حضور بزرگترهایی مانند خود و برادر بزرگشان مینمود.
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #محمد_علی_رجایی
یک روز که با آقای رجایی در خیابان عینالدوله بودیم، به ایشان گفتم: دایی جان، مشکلی برای من پیش آمده که به مقداری پول احتیاج دارم. گفت: برو منزل، توی کتری مقداری پوله، هر چقدر که نیاز داشتی بردار. وقتی به منزل آمدم و به حاج خانم گفتم، ایشان هم مثل همسرشان با کرامت و بزرگواری خاصی چون میخواستند پول را به دست من ندهند تا مبادا در من ایجاد احساس خاصی بشود، گفتند: از هرجا که خودشون گفتند، بردارید. پول را برداشتم. پس از مدتی که خواستم پول را در موعد مقرری که گفته بودم، به ایشان برگردانم، گفتم: دایی جون، پولتون حاضره. گفت: مگه شما پول رو از من گرفتی که میخوای به من بدی؟ از هرجا که برداشتی، دوباره همونجا برگردون و سر جای خودش بذار. ایشان حتی در پس گرفتن پول، اینطور لطیف و بزرگوارانه برخورد میکرد و حتی از من نپرسید چقدر پول برداشتهای!
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #محمد_علی_رجایی
آقای رجایی با اشتغالی که قبل از انقلاب داشت به من توصیه میکرد که بچهها را به پارک ببرم. خودش هم هر وقت که پیش میآمد این کار را میکرد. مخصوصا زمانهایی که من حوصلهی این کار را نداشتم ایشان بچهها را میبرد.
میگفت: چون الآن مکانهای تفریحی خیلی سالم نیست، اگر جای سالمی پیدا میکنیم باید برای تفریح و پر کردن اوقات فراغت بچهها از آن استفاده کنیم.
به نقل از کتاب #سیرهی_شهید_رجایی
🆔 @shahidemeli