🌱 #شهید_پروری
#شهید #مدافع_حرم #محمد_مسرور
مادر شهید:
بچهها کوچک که بودند، نیمههای شعبان همیشه در خانه جشن میگرفتم. سفره میانداختم و خانم مداحی را صدا میزدم تا از ائمه علیهمالسلام بخواند. خانمهای فامیل و همسایهها با بچههای کوچکشان میآمدند. همیشه، برای اینکه به بچهها خوش بگذرد، اتاقی را برایشان تزیین میکردم. سینی بزرگی جلویشان میگذاشتم و کلی شمع بهشان میدادم تا توی سینی روشن کنند. وقتی هم کنار سفره مینشستند، میگفتم: هرکس ساکت باشه و بیشتر صلوات بفرسته برای امام زمان، بیشتر بهش شکلات و شیرینی میدم.
محمد عاشق سفرهی من بود. تمام خوراکیهای نیمهی شعبان را مثل گنج در کمدش نگه میداشت. هر سال چیزی به بچهها هدیه میدادم، یک سال ماژیک، یک سال بادکنک. هرچیزی که بعد از سفره به محمد میدادم، خوشحال میشد.
به نقل از کتاب #منم_یه_مادرم
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #محمود_شهبازی
نامهی شهید شهبازی به برادرش که از نیروهای مؤمن دانشگاهی بود و در آمریکا در حال تحصیل بود:
برادر جان، در سه محل است که چهرهی حقیقی انسان نمود پیدا میکند؛ یکی در سلول (زندان)، دیگری در بستر مرگ و دیگری در هجرت. پس کوشش کن که همیشه به یاد خدا باشی. ( همواره به یاد خدا باشید تا رستگار شوید. ) و دیگر اینکه سعی کنیم از خوابی که ما را فراگرفته بیدار شویم. به قول مولا امیرالمؤمنین(ع): مردم خواب هستند، زمانی که میمیرند بیدار میشوند. محمود زمانی هم که برای مشایعت برادر به فرودگاه آمده بود یک جلد قرآن به او هدیه داد تا در سفر به آنسوی آبها توشهی راهش باشد.
به نقل از کتاب #مهاجر
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #احمد_علی_نیری
قرآن، قرآن را فراموش نکنید. بدانید که بهترین وسیله برای نظارت بر اعمالتان قرآن است. اسلام را در تمام شئونات حفظ کنید. رهبری و ولایت فقیهی که در این زمان از اهم واجبات است یاری کنید.
به نقل از کتاب #عارفانه
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #سید_مرتضی_آوینی
جعبهی شیرینی را جلویش گرفتم، یکی برداشت و گفت: میتونم یکی دیگه بردارم؟ گفتم: البته سید جون، این چه حرفیه؟ برداشت ولی هیچ کدام را نخورد. کار همیشگیاش بود، هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلات تعارفش میکردند، برمیداشت اما نمیخورد. میگفت: میبرم با خانم و بچههام میخورم. میگفت: شما هم این کار رو انجام بدید. اینکه آدم شیرینیهای زندگیشو با زن و بچهش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تاثیر میذاره.
به نقل از کتاب #سید_مرتضی_آوینی
🆔 @shahidemeli
🌱 #شهید_پروری
#شهید #سید_محمد_حسینی_بهشتی
مادر شهید بهشتی میگفتند: من در طول مدت بارداریِ سید محمد، نُه مرتبه قرآن را ختم کردم. برای شیر دادن به سید محمد، وضو میگرفتم، رو به قبله مینشستم و هنگام شیر دادن قرآن میخواندم؛ اگر تلاوتم قطع میشد شیر نمیخورد.
به نقل از کتاب #سیرهی_شهید_دکتر_بهشتی
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #محمد_حسین_بشیری
یک شب من و محمدحسین در پادگان افسر شب بودیم. من آزمون تست هوش داشتم. محمدحسین گفت به من هم یاد بده. کار به جایی رسید که تا صبح جزوهها را خواند و بعد کپی گرفت. این علاقه به مطالعه باعث شد که در اکثر زمینهها پیشرفت کند.
در واحد تخریب به قدری رشد کرد که کاملا مشهود بود. به قولی یک سر و گردن از بقیه بالاتر بود.
نیروهای آموزشی پادگان همگی آقای بشیری را بهترین استاد میدانستند. بسیار منظم و مرتب بود. همیشه سر وقت در کلاس حاضر میشد، هیچ وقت دیر نمیآمد. قبل از رفتن به کلاس همیشه مهر تربتی که در جیبش بود در میآورد، میبوسید و به زبانش میزد! وقتی دلیل این کار را میپرسیدم میگفت: این تربت کربلاست، نطق آدم را باز میکند. موقع نماز خواندن یا وقتی برای خنثی سازی مهمات عمل نکرده میرفت، همین کار را میکرد! وقتی دلیل این کارش را پرسیدم گفت: میخواهم گوشت و خون و تنم با تربت اربابم حسینی شود. تمامی تکنیکهای کلاسداری را بلد بود. با اینکه سنی نداشت اما یک استاد کامل بود. به خاطر همین ویژگیهای بارزی که داشت به عنوان مربی نمونه و پاسدار نمونه نیروی زمینی سپاه انتخاب شد.
به نقل از کتاب #سید_عماد
🆔 @shahidemeli
🌱 #شهید_پروری
#شهیدان #عباس_کمالی و #غلامرضا_کمالی
مادر شهید:
هر زمان که میخواستم فرزندانم را در آغوش بگیرم و شیر بدهم، وضو میگرفتم. در تمام مدت شیر دادن هم ذکر خدا را میگفتم. از طرف دیگر، شوهرم توجه خاصی به لقمهی حلال داشت. دوست نداشت بر سر سفرهی ساده و محقرمان، لقمهی غیر حلال گذاشته شود.
به نقل از کتاب #بی_پسر
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #قربان_علی_عرب
وقتی میآمد خانه، رسیده و نرسیده میرفت سراغ بچهها. کلی با هم حرف میزدند و بازی میکردند. خم میشد تا روی شانههایش بنشینند و یک دل سیر بازی کنند. بچهها هم کم نمیگذاشتند و مرتب از سر و کولش بالا میرفتند. میخواست بچهها کمبودی احساس نکنند.
به نقل از کتاب #این_عمار
🆔 @shahidemeli