حالا که مادران غزه
همان ساعت تولد
بهجای اذان و اقامه
در گوش نوزادانشان «تلقین» میخوانند
و مرگ
با توپهای جنگی
همبازی کودکان فلسطین شده است،
میخواهم
نام من را هم
در سیاههی سربازان مقاومت بنویسید.
بنویسید من هم
سربازی قسمخوردهام
که به یاری خدا
پشت به دشمن نخواهد کرد.
وصیت میکنم
از زیر قرآن که رد شدم
کسی پشت سرم
آب نریزد
دعایتان میکنم
و شما هم
بسیار دعا کنید
که این سرباز کوچک
راه رفته را بازنگردد.
-ما از کشته شدن نمیترسیم
ولی از انحراف و ارتجاع چرا-
حالا من هم
یک سربازم.
قرآن را باز میکنم
و به نیت جهاد
استخاره میکنم:
«ن...
وَ الْقَلَمِ وَ مَا يَسْطُرُونَ...».
من
سرباز مسلحی هستم
که باید خشابم را
از کلماتی که هیچگاه تمام نمیشوند
پر کنم.
شعر
«لَجْمَن» من است
-لبهی جلویی منطقهی نبرد من-
و من
مصرع به مصرع
سنگر میسازم
و کودکان فلسطینی را
به پناهگاه غزل میبرم.
مثنویام را
حماسیتر از شاهنامه میسرایم
و بیت به بیت
خانههای غزه را
-تا جایی که دستشان به عرش برسد-
بالا میبرم.
و ای کاش از این به بعد
در حیاط خانههای فلسطین
به جای «زیتون»
«نخل» بکارند!
جملهها را
از اعماق وجودم
-از سیلوی انبار موشکهای جنگی-
بیرون میکشم
و خرج پرتابش را
به اندازهای که به «تلآویو» برسد
تتظیم میکنم.
میدانم
برد جملات و کلمات کم نیست
و قدرت انهدامش
آنقدری هست
که «صهیونیست» را
دو پاره میکند.
«صهیون...نیست...».
نیست و نابود باشد
هر کسی که خواب کودکان را
آشفته میخواهد.
«حماس»
با «حماسه»
جناس ناقصاند؛
و به امید حق
محور مقاومت
این تجانس را
کامل خواهد کرد.
شنیدهام که «نصرالله»
من الله
وعدهی «فتح قریب» داده است...
و مگر وعدهی الهی تخلف میپذیرد؟!
ما
«یهود» را
با «نمرود» قافیه نکردهایم
اینها خودشان از ازل قافیه بودهاند
و عجیب نیست
که هنوز نفهمیدهاند
آتش «ابراهیم» را نمیسوزاند.
کاش یکی به صهیونیستها بگوید
که بمبهای فسفری شما
از آتش نمرود
شعلهورتر نیست.
و خدای ما
هنوز هم همان اله ابراهیم و اسماعیل است.
گوسالههای سامری
فرق اعجاز و سحر را نمیدانند
ولی شک نکنید
وقتش که برسد
دقیقاً رأس همان ساعت و ثانیه
خدای کودکان بیگناه فلسطین
-این موسیهای کوچک خفته در تابوت-
در نیل خون شهیدان
غرقتان خواهد کرد
که «اِنَّ مَعیَ رَبّی...»
#مصعب_یحیایی
@yahyaei_m
@shahideqods
هدایت شده از «کمــی کــافــر...»
خرده به الکنی زبان ما نگیر بارالها؛
نقل امثال من، همان حکایت شبان قصهی موسیست. حق هم همین است. همه که قرار نیست یک جور باشند. وقتی از بین خلایق دو تاشان عارفی میشوند به قاعدهی حسنزاده و جوادی آملی، این طرف هم چهارتا آدم خرد و خمیر مثل من باید باشد دیگر...
خودت شاهدی من و ما زبانمان قاصر است و الّا نهایت مقصود و غایت آمال همهمان یکیست. ماها هر چقدر هم که گریزپا و یاغی باشیم، باز وقت فرار خواه ناخواه به آغوش خودت پناه میآوریم الها. جایی مگر هست اصلاً که از حیطهی قدرت لایزال تو بیرون باشد و از حد علم لایتناهیات خارج شود؟!
حالا این وسط بلدترها وقت ندبه و استغاثه دعای فرج میخوانند و میگویند «وَ مُنِعَتِ السَّماء...» ولی ما آخر صفیها که زبانمان به این الفاظ نمیچرخد میگوییم «آسمان روی سرمان یک بدست شده». و فرقش هم فقط توی همین لفظ است گمان میکنم.
راستی معبودا؛ رویم سیاه لکن معنای این که گفتهاند «وَ انْقَطَعَ الرَّجاء...» را نمیفهمم. خب دور سرت بگردم اگر این نومیدی و انقطاع، از رحمت تو باشد که ذنب لایغفر است و بریده باد زبانی که به نومیدی از معبودش باز شود. و اگر منظور دلبریدن و ناچشمداشتی از مخلوقات است که چه جای شکوه و گلایه؟! امید بنیبشر اگر به جز تو میخواهد باشد که همان بریده و منقطع باشد بهتر است!
جز درگاه تو به کجا پناه بیاوریم و شکایت به که ببریم یا مستعان که در شدة و رخاء تنها پناهگاه امن ما تویی...
راز دل ما پیش از این هم بر تو پوشیده نبوده که حالا از هویدا شدنش بترسیم؛ و پردهای مابین خالق و مخلوق نیست که از برافتادنش گله کنیم یا رب. ما بندگان مسکین و مستکینات فقط یک دلخوری داریم و آن هم طول غیبت صاحب و مولایمان است که از حد توان ابناء بشر بیرون زده است و امید داریم که اگر قرار بر فرج است -که هست- همان فرج عاجل قریبی که «کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَب» است را به اهل عالم بنمایانی و بشر را از این گمگشتگی و سرگشتگی بیرون بیاوری یا ارحم الراحمین....
اصلاً میپرسم مگر زمین قرار است از باریکهی غزه هم بر اهلش تنگتر شود که ما هر چه «وَ ضاقَتِ الْأَرْض» میخوانیم تحویلمان نمیگیری خدایا...؟!
اگر قرار به وراثت مستضعفین در زمین است که ما به بیچارگی و ضعف خودمان در برابر رب مشارق و مغارب معترفیم. بیش از این دیگر استضعاف نیست؛ رسما مرگ است. و ترس آن را داریم که علیالارض از شدت ظلم و جور، بنیبشری در غزه زنده نماند تا بخواهد وارث ارض موعود فلسطین بشود. مگر کودکی در محاصرهی بنیاسرائیل زنده مانده که موسایی از میانشان مبعوث شود خدایا؟
هنوز وقتش نرسیده که موعود ما را برسانی...؟!
#مصعب_یحیایی
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🔴@yahyaei_m