✨
قدر چیزی که داری
نخواهی دانست
تا زمانی که
آن را از دست دهی ...💔
✨
هدایت شده از 🥀شهدای گمنام_غواص🇮🇷
shamim_yas_baba_reza.mp3
4.27M
هدایت شده از 🥀شهدای گمنام_غواص🇮🇷
من اگه مردم نکنه نیای.mp3
5.57M
هدایت شده از 🌼کــــوچــــه شــــهـــدا🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعا زیباس🌹🌺🌹
ارسالی از طرف خواهر شهیده زینب کمایی
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#شهیده_زینب_کمایی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران #حجاب
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🌷دلنوشته ای از زبان مآدری غمناڪ🌷
این روز هــآ بیشتــر از همیشهـ بـآ پـآے برهـنهـ در لا بهـ لاے شلوغے هاے پر سر و صداے جهــآن دستـ و پـآ مےزنم...😔💔🥀
گاه گاهے سـآیهـ هـآے بےقرآرے بـآر ابـر هـآیش بـر چشمـآنـم سـآیهـ مےافڪند و حـآل و هوآے چشمـآنـم رآ طـوفآنے و بـآرآنے مےڪند...🥀💔
دستـ هـآے یـآرے بهـ سـویم دراز مےشـود امـا مــن بهـتر از هـر ڪس دیگـرے مےدآنم درمــــآن این تشویش هــآے درونـم فقط،دیدن دوباره سیمآی شهیدم.. شهیدی ڪهـ سالهآستـ غــم دورےاش شعلهـ هآے آتش را در جآنم فروزآن ڪردهـ استـ...😔💔🥀
#فرزندانم این روز ها گلویم از حجم حرف های ناگفته پریشان استـ. 💔🥀
گاه گاهی قاب عکست را در دست می گیرم و با چشمانی که کوله بارش اشک است زمزمه میکنم:😭
سخت است زمستانی که صدای خنده هایت گرمای دلپذیر تابستان را در آن جاری.نمیکند
#شهیدنعمتاللهبهمنینژاد
#شهیدحجتاللهبهمنینژاد
#شهیدهادیبهمنینژاد
#سلام_بر_شهـیدان 🕊
#شادی_روح_همه_شهدا_صلوات
#صبوری_همه_مادران_شهدا_صلوات..
#بخصوصمادرسهشهید
#اَللهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجهُمْ
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
بعد از سونوگرافی بهش زنگ زدن و گفتن بچه ت #پسره...
خندید و گفت : خدارو شکر که سالمه
گفتن شوخی کردیم بچه ت #دختره..
باذوق چند بار پرسید جدی میگین؟ واقعاً دختره؟
از خوشحالی سر از پا نمی شناخت
#اسمشو از قبل انتخاب کرده بود
♥️ #زینب
زینب خانم نازدانه ی شهید
#شهید_محمد_تقی_سالخورده
شهدا رایادکنیم با صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🔰 چگونه پدر شهید مدافعحرم رسول خلیلی پیکر او را شناسایی کرد؟
اللهم ارزقنا شهادت ❤️
#شهدا شرمندہ ایم
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
از همان کودکی، به بچهها یاد داده بودیم که به شدت از گناه دوری کنند .
مثلا اگر قرار بود به مجلس عروسی برویم و مجبور بودیم در آن عروسی برویم به خاطر صله رحم، موقع شام میرفتیم که تمام شده باشد .
در رادیو و تلویزیون هم اگر احساس میکردیم که موسیقی پخش میشود که شرعاً گوش دادنش صحیح نیست صدا را قطع میکردیم و اینها باعث میشد که رسول مسایل دینی را بیاموزد .
یادم میآید یکبار زمانی که بچه بود سوار تاکسی شدم و راننده موسیقی حرام گذاشته بود یکهو دیدم رسول گوشهایش را گرفته و سرش را بین دستانش پنهان کرده و انداخته پایین
گفتم: چیه مامان؟
گفت: گناه دارد نمیخواهم بشنوم .
راوی:مادر بزرگوار شهید
شهیدمدافعحرم
🌷شهید رسولخلیلی🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🌹
عاشق رسول بود...
همه جوره دنبالش بود...
حتی عکسا و مطالبی از رسول داشت که کمتر جایی دیده میشد...
عید 94 راهی مشهد شد و از اینکه تحویل سال در کنار رسول نیست حسرت میخورد. ولی خب حسابی عاشق امام رضا علیه السلام بود ، به قول خودش زندگیشو سپرده بود دست آقا...
پیش رسول که میرفت میگفت روضه بذار؛ میگفت رو سنگ مزارش نوشته:
ای که بر تربت من میگذری روضه بخوان
شبیه او زیست
شبیه او نفس کشید
شبیه او در حلب سوریه پرپر زد
و شش روز قبل از دومین سالگرد شهادت شهید_رسول_خلیلی در 20سالگی به دوست شهیدش پیوست...
به_شبیه_شدنه...
مثل شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
✿✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿
داســتــان مـعـنــوی
✧✾════✾✰✾════✾✧
حضرت عيسى علیهالسلام به همراهى
مردى سياحت میكرد پس از مدتى راه
رفتن گرسنه شدند به دهكدهاى رسيدند
عيسى به آن مرد گفت:
برو نانى تهيه كن و خود مشغول نماز شد
آن مرد رفته سه گرده نان تهيه كرد و بازگشت
مقدارى صبر كرد تا نماز عيسى پايان پذيرد
چون كمى به طول انجاميد یک گرده را خورد
عيسى آمده پرسيد گرده سوم چه شد؟
گفت: همين دو گرده بود
پس از آن مقدار ديگرى راه پيموده
به دسته آهوئى برخوردند
حضرت عيسى يكى از آنها را پيش خواند
آن را ذبح كرده خوردند
بعد از خوردن عيسى گفت:
باذن الله به اجازه خدا حركت كن
آهو حركت كرد و زنده گرديد
آن مرد شگفت زده شده
زبان به كلمه سبحان الله جارى كرد
عيسى گفت: تو را سوگند میدهم
به حق آن كسى كه اين نشانه قدرت را
براى تو آشكار كرد
بگو نان سوم چه شد؟
باز جواب داد دو گرده بيشتر نبود
دو مرتبه به راه افتادند
نزدیک دهكده بزرگى رسيدند
در آنجا سه خشت طلا افتاده بود
رفيق عيسى گفت:
اينجا ثروت و مال زيادى است
آن جناب فرمود:
آرى یک خشت از تو، يكى از من
خشت سوم را اختصاص میدهم
به كسى كه نان سوم را برداشته
مرد حريص گفت:
من نان سومى را خوردم
عيسى از او جدا گرديده گفت:
هر سه خشت مال تو باشد
آن مرد كنار خشتها نشسته
به فكر برداشتن و بردن آنها بود
سه نفر از آنجا عبور نمودند
او را با سه خشت طلا ديدند
همسفر عيسى را كشته و طلاها را برداشتند
چون گرسنه بودند قرار بر اين گذاشتند
يكى از آن سه نفر از دهكده مجاور
نانى تهيه كند تا بخورند
شخصى كه براى نان آوردن رفت
با خود گفت: نانها را مسموم كنم
تا آن دو پس از خوردن بميرند
دو نفر ديگر نيز با هم شدند
كه رفيق خود را پس از برگشتن بكشند
هنگامی كه نان را آورد
آن دو نفر او را كشته و خود با خاطرى
آسوده به خوردن نانها مشغول شدند
چيزى نگذشت كه آنها هم به رفيق خود
ملحق گشتند
حضرت عيسى در مراجعت چهار نفر را
بر سر همان سه خشت مرده ديد گفت:
اين است رفتار دنيا با دوستداران خود
طمع چیزی است که تمامی ندارد!!!
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°