فرازی ازوصیت نامه پاسدار وظیفه 🥀🌱شهید محمدرضا بالود
ولادت : بیست و چهارم مهر ۱۳۴۶ در تبریز
شهادت 🥀: هفدهم اردیبهشت ۱۳۶۶ در شلمچه
پدر و مادر عزيزم اميدوارم كه با شهادت من ناراحت نباشيد، زيرا ما همه بايد روزي جان خود را به او تسليم كنيم و چه روزي بهتر از اين روز ! چه مكاني بهتر از اين مكان! من خوب مي دانم كه براي شما فرزند خوب و شايسته ای نبودم و نتوانستم حق فرزندي شما را ادا كنم، شما مرا بزرگ كرديد تا من دستگير شما باشم، ان شاءالله كه دستگير ما خدا باشد. ولي چه بايد كرد كه اسلام چنين خواست كه من از خانه و كاشانه دل بركنم و به جبههها روي آورم.
من احساس مي كردم كه چيزي را گم كردهام و ديگر نمی توانم در شهر آن را پيدا كنم، از اين رو بود كه خواستم روانه ی جبههها شوم كه شايد گم كرده ی خويش را در جبهههاي جنوب كشور و كوههاي سربه فلك كشيده ی غرب پيدا كنم. پدر و مادرجان، زياد گريه نكنيد. اگر خواستيد گريه كنيد براي امام حسين(ع) و براي علي اصغر(ع) گريه كنيد، زيرا مظلوميت آنها بيشتر از مظلوميت ما بود.
مادرم، با صبر خود در اين دنياي فاني حتما فرداي روز قيامت پيش فاطمه زهرا(س) سر بلند خواهي شد و تو پدر عزيزم حتماً پيش آقا اباعبدالله(ع) سربلند خواهي بود. پس صبر داشته باشيد.
شهدا را با صلواتی یادکنیم
چگونگی شهادت سردار هاشمی به روایت فرمانده سپاه سلمان
🔹فرمانده سپاه سلمان سیستان و بلوچستان: روز جمعه سردار هاشمی در نقاط مختلف شهر در حال آرام سازی و پاکسازی نقاط شهر از دست اغتشاشگران بود، در همین راستا متوجه حضور اشرار مسلح در یکی از داروخانه ها میشود و با همرزمانشان برای پاکسازی به آن داروخانه مراجعه میکند.
🔹پس از اطمینان از پاکسازی محل، بانوان شاغل در داروخانه را به منزلشان میرساند و پس از آرام سازی آن منطقه به خیابان خیام میرود و در درگیریهای آنجا ابتدا بسیجی همراه وی هدف گلوله قرار می گیرد و با اختلاف چند دقیقه بعد خودشان به ضرب گلوله اشرار مسلح به ناحیه گردن و قفسه سینه به شهادت میرسد.
یوم اللّه سیزده آبان، یادآور حماسه ها، ایثارها و فداکاری های دانش آموزان عزیزمان است. این روز باشکوه بدین سبب روز «دانش آموز»نامیده شد، تا خاطره فرزندان دلیر انقلاب برای همیشه جاودان بماند و درسی فراموش ناشدنی برای تمام دانش آموزان در سراسر گیتی باشد که با ابرقدرت های چپاول گر به مبارزه بی امان بپردازند.
4_5794127275641279247.mp3
11.62M
بلند میشم و میگم علی ولی الله 🤍
چ مرگ شیرینی ـ
#امیرناحضرتشاه
#حسینستوده
13.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_جدید
🔴 افکار خودتحقیر
+پاسخ های محکم به یکسری آمارهای دروغ در مورد جمهوری اسلامی
هدایت شده از 🥀شهدای گمنام_غواص🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم راهپیمایی ۱۳آبان
هم اکنون
وقتی موقع کار خسته می شدیم
و بهمون فشار میاومد میگفت:
بچه ها ثوابِ کار رو هدیه کنید
به یکی از اهل بیت علیه السلام
اونوقت خستگی به شما غلبه نمیکنه؛
شما بهش غلبه میکنید!
- شهید مهدی حسین پور -
🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّللِوَلیِّڪَالفَࢪَج🍃
هدایت شده از 🥀شهدای گمنام_غواص🇮🇷
4_6005655222423126326.mp3
6.83M
مداحی آنلاین - نماهنگ با تعصبم من به ولایت علی - مهدی رعنایی.mp3
4.18M
با تعصبم من به ولایت علی
جونمم میدم پای خلافت علی
#استودیویی🔊
#صلےاللهعلیڪ_یاامیرالمومنین🌷
#یکشنبه_های_علوی_فاطمی💚
#مهدی_رعنایی🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شگفتی تحلیلگر ضد ایرانی بیبیسی از سخنان کوبنده دیروز مقام معظم رهبری!
مهدی خلجی، تحلیلگر مسائل سیاسی: برای من شگفتآور بود؛ من پیشبینی نمیکردم که آقای خامنهای صریحا این موضع را داشته باشد و به عکس، فکر میکردم آقای خامنهای بخواهد بعد از این حمله اسرائیل، سیاست ایران را به نوعی نرمتر نشان بدهد.
هدایت شده از 🇮🇷فاتِحْ_خِیْبَرْ🌴
🔴چرا باید چندساعت قبل از اتفاق امروز دانشگاه علوم تحقیقات این توئیت و بزنه؟!
#فتنه_هرزگان
هدایت شده از 🇮🇷فاتِحْ_خِیْبَرْ🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نبرد شیطان با زمینه سازان ظهور
#والله_ماتـرکناکـ_یابن_الحیدر❤️
4_5922433891691399627.mp3
4.76M
🥀همواره منتظر ماست ...
تذکر
🎧دکتر دولتی
💔😔
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
📄 برگی از خاطرات
🍃🌷🍃📃🍃🌷🍃
خبر شهادتش را که شنیدم آرام و قرارم از دست رفت. روزهای اول گریه امانم نمیداد. با خودم میگفتم:« ای کاش وقتی عباس در میان ما بود بیشتر قدر او را میدانستیم!» بیحوصله بودم و دائما به عباس فکر میکردم. یاد چهره خندانش يك لحظه هم از جلوي چشمانم نميرفت.
در همان شبهای اول بود كه به خوابم آمد. دستش را روی قلبم گذاشت و گفت:«عمهجان! ناراحت نشو! اینقدر خودتو اذیت نکن! برام قرآن بخون تا هم شما آرامش پیدا کنی هم من بهرهای ببرم...»
🖊عمه شهید
📸 تصویر عمه شهید برسر مزار
عاشق امام حسین (ع) بود. تا اسمش را میشنید منقلب میشد و شور حسینی همیشه در وجودش شعلهور بود. طوری که خواهرش برگشت به او گفت که عاشق شدهای؟! و او جواب داد: عشق فقط یک کلام... حسین علیه السلام!
#شهیدمدافع_حرم
#محمد_رضا_دهقان_امیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🔮✨🔮✨🔮✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
اللهم ارزقنا درک دنیای با مولاجانمون
☑️ اگر می خوایین بدونید #بعد_از_ظهور چی میشه این فیلم رو ببینین و برای اومدنشون دعا کنید🤲🏻
#مهدویت
‹🌷›
-
رفیق:
شھداییزندگےڪردنبه
پروفایلشھدایـےنیست!🚶🏻♂
اینڪہهمونشھیدۍکهمنعڪسشو
پروفایلمگذاشتم:
-چےمیگہ
-دلشڪجاگیربوده
-راهشچےبودهو...
مهمہ!
+آرهماڪہبایهشھیدرفیقمیشیمبایداینا
وخیلےچیزاۍدیگہاونشهیدُ
درنظربگیریم،نهفقطحرفشونوبزنیم ...!!!🙂
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╰⊱☘⊱╮ღ꧁🌸꧂ღ╭⊱❤️≺
13.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
♨️ سخنان همسر شهید جهاندیده در دیدار با رهبر انقلاب
🔹️همسر شهید جهاندیده در جریان دیدار امروز خانوادههای شهدای نیروی پدافند هوایی ارتش: به حمزهام قول دادهام اشک نریزم مگر اشک شوق اقامه نماز به امامت شما در مسجد الاقصی...
--------➰🌸🔸🌸➰-
#قسمت_اول
#شهيد_مهدي_زين_الدين
لباس نو نداشت . دادم به او . " گفت " شما ها فکر می کنید من خیلی به این چیزها وابسته ام ؟ "
سلیقه اش دستم آمده بود . این که از چه لباس خوشش می آید یا نمی آید . به قول خودش لباس اج وجق دوست نداشت . لباس ساده و تمیز ، کمی هم شیک ، رنگ های آبی آسمانی و سبز . از قرمز بدش می آمد . می گفت " از جبهه این قرمز برای من شده یک جور سمبل قساوت . "
زمستان که شد برای این که داخل خانه گرم بماند آقا مهدی جلو ایوان را پلاستیک زد . شب ها کنار پنجره می نشستم و گوشه ی پلاستیک را بالا می زدم و خیابان را نگاه می کردم تا ببینم چه وقت ماشین او پیدایش می شود . خانه مان سر چهار راه بیست و چهار متری بود و از هر طرفی که می آمد می دیدمش . تویوتای لندکروزش را که می دیدم . بلند می شدم و خودم را سرگرم کاری نشان میدادم تا نفهمد این همه منتظر او بوده ام . یک بار که حواسم نبود . همین جوری مات رو به پنجره مانده بودم . صدایش را از پشت سرم شنیدم . گفت " بابا این در و پنجره ها هم شکل تو را یاد گرفتند ، از بس که آن جا نشستی . "
خودش هم یک کارهایی می کرد که فاصله ی بینمان کمتر شود . یک روز صبح خوابیده بودم . چشم هایم را باز کردم، دیدم یک آدم غریبه با سر ماشین شده بالای سرم نشسته دارد نگاهم می کند . اول ترسیدم ، بعد دیدم خود آقا مهدی است . موهایش را با نمره ی هشت زده بود . گفت " چه طور شدم ؟ " و خندید . خنده اش مخصوص خودش بود . لب زیرش اول کمی به یک طرف متمایل می شد ، بعد لب بالا با هم باز می شدند . خیلی قشنگ بود...
🌸پايان قسمت اول داستان زندگي #شهيد_مهدي_زين_الدين 🌸
#همراه_شهدا