هدایت شده از 🇮🇷فاتِحْ_خِیْبَرْ🌴
🔰 عزادار علمدار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اول خودش آمد و گفت: حسین خیلی دلم گرفته میخوام برام روضه بخونی شاید دیگه فرصت روضه گوش کردن نداشته باشم. گفتم تقی برو شب عملیاته خیلی کار دارم. رفت و باز برگشت این بار شهید یعقوبی رو آورده بود واسطه اصرار که فقط چند دقیقه...
سه تایی رفتیم نشستیم پشت سنگر گفتم چه روضه ای بخونم؟ تقی گفت دلم هوای حضرت عباس(علیه السلام ) کرده و منم شروع کردم به خوندن:
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد علمدار نیامد سقای حرم سید و سالار نیامد علمدار نیامد کلی وقت داشتند با همین دو تا بیت گریه می کردند. رهاشون کردم به حال خودشون و رفتم. عملیات شروع شد. با رمز یا ابا الفضل العباس(علیه السلام ) یاد حرف تقی افتادم که گفته بود: دلم هوای حضرت عباس(علیه السلام ) کرده. بی سیم زدم وضعیتش رو بپرسم گفتند: چند لحظه قبل شهید شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📚 برشی از کتاب روضه "اشک در بهشت"
شب | گریز شهدایی شب نهم؛ حضرت عباس | صفحه ۲۱۸
#برشی_از_کتاب
#کتاب_روضه
#اشک_در_بهشت