💫شهیده💫
عروسی🎉 برای ناهارباقالی پلو با خورشت قیمه بارگذاشتند. به خاطر شرایط جنگ قرار بود ظهر،مهمانهابرای
عروسآسمانی 🥲🕊
ایاممحرم و صفر بود .شهر با پرچمو بیرق های حسینی سیاه پوش شده بود.🖤🏴
از هر خانواده تعداد زیادی در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به شهادت رسیده بودند.
دزفول همیکی از شهرهایی بود که صدام علاقه خاصی به تصرفش داشت.در آن شبهای جنگ و بمباران،عصمت همیشه با حجاب کامل میخوابید.🧕
📻یک روز در همان ایام رادیو اعلام کرد:قرار است بعد از ظهر مراسمی برای هفته اول شهدای رزمندهی عملیات طریقالقدسدر شهر برگزار شود.
عصمت هم مثل همیشه آمادهی رفتن به مراسم شد همراه جاری و مادر شوهرش.همسرش خانه نبود و دائماً در جبهه بود.
به سمت گلزار بهشت علی رفتند.
جمعیت زیاد بود.وقتی روی پل قدیمی رسیدند یک نفر مداحی میکرد و مردم به سر و سینه شان میزدند.
عصمت جلوتر رفت تا زودتر به گلزار شهدا برسد.
چند قدم که رفت صدای هواپیمای دشمن بعثی دیوار صوتی شهر را شکست و به سمت جمعیت چند راکت پرتاب شد.🚁
راکت ها زیر پایههای پل و در آب رودخانه اصابت کردند.
اما ترکش های زیادی از پایین پل به بالا پرتاب شدند.
🔥💥دود و آتش همه جا را فرا گرفت. مردم متفرق شدند.قابهای شکسته عکس شهدا بر روی زمین افتاده بودند.
مادر شوهر عصمت زخمی شده بود .جاری اش هم با ترکشی که به سرش خورده بود به شهادت رسیده بود🕊🫠
و عصمت 🥲در حالی که چادرش را محکم گرفته بود بر اثر جراحت ترکشهایی که به پهلویش خورده بودند به شهادت رسید.
عصمت درحالی که تنها ۲ماه و ۶ روز از ازدواجش گذشته بود .به آرزوی شهادت در زیر چادر دست یافته بود🕊💔
#عروس_آسمانی💚
✍نویسنده:سیدهرقیهآذرنگ
#پایان🥲🥲
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
❤️ #شهیده 🕊
❤️ #روایت_جاماندگی_دلدادگی 🦋
❤️ #معطر_به_عطر_شهادت 🌹
🌷 👈 عضو شوید :
🔴 https://eitaa.com/shahidgrl