💫برادرم خیلی مهربان و تکیه گاهی برای همه بود، هر یک از اهالی محل مشکلی داشت به کمکش میرفت.
✨از بچگی آرزوی شهادت داشت، مادرم می گفت، نمی گذارم سربازی بروی ولی علی اصغر اعتقاد داشت باید برود و شهید شود.
💫 از بچگی اهل مداحی و قرائت قران بود، او مداحی می کرد و من او را با گریه و سینه زنی همراهی می کردم.
✨آخرین سری که باهم صحبت کردیم شش روز قبل شهادتش بود گفت سفره شهادت در حال جمع شدن است چرا دعا نمی کنی مگر من را دوست نداری دعا کن شهید شوم، گفتم هرچه خدا بخواهد...
✍روایتی از خواهر #شهید_علی_اصغر_الیاسی
@shahidhojajjy
2131247680.mp3
13.2M
#رزق_معنوی ✨
#استاد_انصاریان
🏴 وفات حضرت معصومه(س)
@shahidhojajjy
هدایت شده از .
#غذاینذری😇
جمعه:
ناهار🌈امام حسن عسکری؛ (درود خدا بر او باد)
شـام🌙حضرت ولیعصر ؛ (درود خـدا بر او باد)
❤️یادشہـداباصلوات🌿
🕊زیارتنامه شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائُه، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَصفِیاءَ اللهِ و َاَوِدّآئَهُ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ دِینِ الله، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسولِ الله، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرَالمؤمِنینَ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَآءِ العَالَمین، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدِ ابنِ الحَسَنِ ابنِ عَلیَّ الوَلیَّ الناصِح، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِالله، بِاَبی اَنتُم وَ اُمیِّ طِبتُم، وَ طابَتُ الاَرضِ اَلَّتی فِیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزََا عَظیمََا، فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفوزَ مَعَکُم🌹🌱🌹🌱
@shahidhojajjy
#خاطرات_شهدا 📖 (نماز شب)
اومد بهم گفت : " میشه ساعت 4 صبح بیدارم کنی تا داروهام رو بخورم ؟ "
ساعت 4 صبح بیدارش کردم ،
تشکر کرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون ...
بیست الی بیست و پنج دقیقہ گذشت ، اما نیومد ...
نگرانش شدم ؛
رفتم دنبالش و دیدم یه قبر کنده و توش نماز شب می خونه و زار زار گریه می کنه !
بهش گفتم :
" مرد حسابی تو که منو نصف جون کردی !
می خواستی نماز شب بخونی چرا به دروغ گفتی مریضم و می خوام داروهام رو بخورم ؟! "
برگشت و گفت :
" خدا شاهده من مریضم ،
چشمای من مریضه ، دلم مریضه ،
من 16 سالمه !
چشام مریضه ! چون توی این 16 سال امام زمان عج رو ندیده ...
دلم مریضه ! بعد از 16 سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم ...
گوشام مریضه ! هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم ... "
✍ « ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﻬﯿﺪ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻧﯽ »
@shahidhojajjy
#برای_حاج_قاسم✨💕
#خاطره🎥📔
خاطره یک شاعر:
اردیبهشت سال ۹۵ در مراسم یادواره شهدا، آقای سلیمانی را دیدم. گفتم: سردار! اون متن «یاران همه رفتند، افسوس که جا مانده منم» که توی فلان مصاحبهات خوانده بودی رو از کجا آورده بودی
(یک مصاحبه قدیمی از ایشان دیده بودم که در آن کلمات شعرگونهای را خوانده بودند با این مضمون):
یاران همه رفتند، افسوس که جا مانده منم
حسرتا این گل خارا، همه جا رانده
منم پیر ره آمد و رفتن آموخت
آنکه نا رفته و جا مانده منم
خندید و گفت: چطور!
فاتحانه گفتم: چون نه وزن داره، نه ردیف و نه قافیه!
حالا نوبت او بود که پاتک بزند. دست گذاشت روی شانهام و گفت: شعر اصلی ما در میدان جنگ است!
⇜وزن ما روی سینه ی دشمن!
⇜ردیف ما صف بچههای رزمنده!
⇜قافیه ما فریاد اللهاکبر است!
بعد رو کرد و با بقیه گپ زد و من مبهوت از این حاضر جوابی او بودم که پاتک توی پاتک زد و ناگهان رو کرد به من و گفت: خدا کنه شهید بشم و تو برام شعر با وزن و قافیه بگی!
@shahidhojajjy