💔#ثواب_یهویی
یک #آیت_الکرسی و #سه_صلوات برای سلامتیوتعجیلدرفرجحضرتپدر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
بهیادحضرتباشیم🙏🏼🌿
#صبحتـونمهدوے❤️
غصہ هایِ دنیا
کم یا کوچک نمیشوند
تو باید بزرگ شوی !
#استادعلۍصفایی
امام زمانم.mp3
1.83M
•
|خورشید پشتِ اَبرھ (:
|بھ فانوسها مشغول نشو . . .
.
+ واجبۍ مهمتر از رسیدن بھ امام زمانمون نداااااریم✔
•
#امام_زمان
.
@shahidhojajjy
| #مولاجانم💚 ●•
["دگرفرقےندارد
جمعـھوشنبــھ
فقطبرگـــــــرد
گرفتاریممــــا
ازدسٺایـــــن
هجرانطولانے…]○•
| #اللهمعجللولیکالفرج🌿✨
•
•
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @shahidhojajjy
🍃🌸
🌿توسل به امام زمان
مادر بزرگوار شهید توکلی، میگوید:
«حبیبالله، دوران نوجوانی و جوانی پرحادثهای داشت. حتی چندینبار هم طعم مرگ را چشید.»
تصادف شدید در خیابان و همچنین غرق شدن در دریا نمونههایی از حادثههای پرخطر این شهید بود.
یک روز حبیبالله حالش بد شده و بیماری سرخجه گرفته بود و بر اثر شدت بیماری در حال جان سپردن بود. مادر شهید توکلی میگوید من باور نداشتم و از خدا خواستم که حبیب را به من بازگرداند.
مادر حبیبالله دست به دامان صاحبالزمان (عج) میشود و با امام خود عهد میبندد که پسرش را تا وقت سربازی به او برگرداند و بعد از آن در راه خدا تقدیم کند...
📚موضوع مرتبط :
#شهید_حبیب_الله_توکلی
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
#سالروزشهادت
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @shahidhojajjy
#حرف_قشنگ🌱🌼
💠دخترخانوم خوشگل !
💠آقا پسر خوشتیپ !
👌لطفا ڪنار آینہ اتاقت بنویس:
طورے آرایش ڪن؛
لباس بپوش؛
و تیپ بزن ڪہ؛
"امام زمـــــان" نگاهت ڪنہ نہ مردم ...
ترڪ_یڪ_گناه_به_نیت_فرج♥️
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @shahidhojajjy
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
| #مولاجانم💚 ●• ["دگرفرقےندارد جمعـھوشنبــھ فقطبرگـــــــرد گرفتاریممــــا ازدسٺایـــــن
••|🌸🌿|••
فراموشےوغفلتاز #امامزمان،
بسیارظلمتآوراسٺ...
یادآنحضرتنبایداختصـــاص
به #روزجمعه و #دعاےندبه
داشتهباشدوبس...!!
•●| #آیتاللهفاطمےنیا |●•
•
•
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @shahidhojajjy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|✨|
•
حال هرکیو میخواۍ بگیرۍ بگیر
حالِ امام زمانتو نگیر 💔
.
حساب شده هست کہ تو یہ روزی این فیلمو ببینی و بہ خودت بیای :)☝️🏻
•
+هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست !
.
#امام_زمان . . .
•
@shahidhojajjy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 چه کسی یار واقعی امام زمان(عج) است؟
#استادپناهیان
#اللهُم_َّعَجِّل_ْلِوَلِیِّک_َالْفَرَج
♔♡j๑ïท🌱↷
『 @shahidhojajjy
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
#رمان_بدون_تو_هرگـز ♥️ #پارت_36 چند لحظه مکث کردم... طبيعتا اگر اخلاقي نباشه و خودخواهي غلبه کنه مم
#رمان_بدون_تو_هرگـز ♥️
#پارت_37
براي اولين بار توي عمرم، دلم مي خواست از صميم قلب بزنم يه نفر رو له کنم. 👊
با برنامه جديد،
مجبور بودم توي هر عملي که جراحش، دکتر دايسون بود حاضر بشم؛
البته تمرين خوبي هم براي صبر و کنترل اعصاب بود. چون هر بار قبل از هر عمل، چند
جمله اي در مورد شخصيتش نطق مي کرد و من چاره اي جز گوش کردن به اونها رو نداشتم.🤷♀
توي بيمارستان سوژه همه شده بودیم. به نوبت جراحي هاي ما ميگفتن،
جراحي عاشقانه...❣ يکي از بچه ها موقع خوردن ناهار رسما من رو خطاب قرار داد.🗣
- واقعا نميفهمم چرا انقدر براي دکتر دايسون ناز مي کني! 🤷♀
اون يه مرد جذاب و
نابغه ست و با وجود اين سني که داره تونسته رئيس تيم جراحي بشه...😎
همين طور از دکتر دايسون تعريف مي کرد و من فقط نگاه مي کردم واقعا نمي
دونستم چي بايد بگم يا ديگه به چي فکر کنم. برنامه فشرده و سنگين بيمارستان،
فشار دو برابر عملهاي جراحي، تحمل رفتار دکتر دايسون که واقعا نميتونست سختي
و فشار زندگي رو روي من درک کنه، حالا هم که...😕
چند لحظه بهش نگاه کردم. 👀با ديدن نگاه خسته من ساکت شد، از جا بلند شدم و
بدون اينکه چيزي بگم از سالن رفتم بيرون...🚶♀ خسته تر از اون بودم که حتي بخوام چيزي بگم
. سرماي سختي خورده بودم، با بيمارستان تماس گرفتم و خواستم برنامه ام
رو عوض کنن. تب بالا، سردرد و سرگيجه... 🤒
حالم خيلي خراب بود.😷 توي تخت دراز
کشيده بودم که گوشيم زنگ زد...چشمهام مي سوخت و به سختي باز شد. پرده
اشک جلوي چشمم نگذاشت اسم رو درست ببينم. فکر کردم شايد از بيمارستانه؛ اما
دايسون بود... تا گوشي رو برداشتم بدون مقدمه شروع کرد به حرف زدن...
- چه اتفاقي افتاده؟ گفتن حالتون اصلا خوب نيست...😥
گريه ام گرفت.😭 حس کردم ديگه واقعا الان ميميرم، با اون حال، حالا بايد
حالم خرابتر از اين بود که قدرتي براي کنترل خودم داشته باشم.
- حتي اگر در حال مرگ هم باشم؛ اصلا به شما مربوط نيست.😏
و تلفن رو قطع کردم. به زحمت صدام در مي اومد..
#ادامه_دارد...
⛔️کپیبدونلینڪکانالحراماست⛔️
ʝoɨŋ👇
https://eitaa.com/joinchat/923729942Cb2a8af8cf7
{ولاتُلقُوابِایدِيڪمإلَىالتَّهلکة}
خودتونوبہدستِخودتون
نابودنڪنید...(:
بقرہ/195
#غذاینذری😇
یک شنبہ:
ناهار🌈مادر جانـ ؛ حضرت زهرا (درود خدا بر او باد )
شـام🌙غـریـب مدیـنہ ؛ امام مـجتبے (درود خدا بر او باد )
❤️یادشہـداباصلوات🌿
#تلنگر🦋
تاریخ تولد و تاریخ وفات دست خودت نیست
ولی تاریخ تحول دست خودته...
کی میخوای بشی؟
همونی که خدا می خواد؟!
کمی بهخودمون این حرفا رو بزنیم...
#کمیتامل🙃
@shahidhojajjy
•🍃💛•
•
•
از آیت الله بهجت(ره) سوال شد↓
چه ڪنیم ڪه نماز صبح مان قضا نشود؟
ایشان فرمودند..
ڪسی ڪه باقے نماز هایش را در اول وقت بخواند خداوند او را براے نماز صبح بیدار خواهد ڪرد😍
____|🇮🇷|________
#توبرایمهدیچهکردهای❤️
🌹🥀
♡
♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ
♚❀ @shahidhojajjy
#بیوخاصッ
.
حیاۍ یہ #پسره اینہ ڪہ؛
وقتے نگاهش بہ یک دختر میوفتہ
سرشو بندازه پایین بگہ:
میخوام با این چشما آقامُ ببینم♥🌿
♡
♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ
♚❀ @shahidhojajjy
[ کارتان را برای خدا نکنید ،
برای خدا کار کنید !♥️ ]
#شہیدآوینی
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
#رمان_بدون_تو_هرگـز ♥️ #پارت_37 براي اولين بار توي عمرم، دلم مي خواست از صميم قلب بزنم يه نفر رو له
#رمان_بدون_تو_هرگـز ♥️
#پارت_38
به زحمت صدام در مي اومد...
صورتم گر گرفته بود🤒 و چشمم از
شدت سوزش، خيس از اشک شده بود. پشت سر هم زنگ مي زد.📞.. توان جواب دادن
نداشتم، اونقدر حالم بد بود که اصلا مغزم کار نمي کرد که ميتونستم خيلي راحت
صداي گوشي رو ببندم يا خاموشش کنم.🔇
توي حال خودم نبودم، دايسون هم پشت سر هم زنگ مي زد.
- چرا دست از سرم برنميداري؟ برو پي کارت...😠
- در رو باز کن زينب، من پشت در خونه ات هستم. تو تنهايي و يک نفر بايد توي اين شرايط ازت مراقبت کنه...
- دارو خوردم اگر به مراقبت نياز پيدا کنم ميرم بيمارستان...
يهو گريه ام گرفت. لحظاتي بود که با تمام وجود به مادرم احتياج داشتم؛ حتی بدون اينکه کاري بکنه
وجودش برام آرامش بخش بود. تب، تنهايي، غربت. 😓
ديگه نميتونستم بغضم رو کنترل کنم...
- دست از سرم بردار، چرا دست از سرم برنميداري؟ اصلا کي بهت اجازه داده، من رو با اسم کوچيک صدا کني؟ 😡
اشک مي ريختم و سرش داد مي زدم...
- واقعا داري گريه مي کني؟ من واقعا بهت علاقه دارم... توي اين شرايط هم دست از
سرسختي برنميداري؟
پريدم توي حرفش...
-باشه واقعا بهم علاقه داري؟ با پدرم حرف بزن اين رسم ماست رضايت پدرم رو
بگيري قبولت مي کنم.
چند لحظه ساکت شد... حسابي جا خورده بود.😶
- توي اين شرايط هم بايد از پدرت اجازه بگيرم؟😳
آخرين ذره هاي انرژيم رو هم از دست داده بودم. ديگه توان حرف زدن نداشتم...
- باشه... شماره پدرت رو بده، پدرت ميتونه انگليسي صحبت کنه؟ من فارسي بلد
نيستم.
- پدرم شهيد شده. تو هم که به خدا و اين چيزها اعتقاد نداري
به زحمت، دوباره تمام
قدرتم رو جمع کردم... از اينجا برو... برو...😑
و ديگه نفهميدم چي شد. از حال رفتم...
#ادامه_دارد...
⛔️کپیبدونلینڪکانالحراماست⛔️
ʝoɨŋ👇
https://eitaa.com/joinchat/923729942Cb2a8af8cf7