eitaa logo
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
222 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
509 ویدیو
43 فایل
دِل شِکَسـتِه ی عَــٰاشِق💔 بـَـرای پَــروٰاز🍃 نیٰـازی بِه‍ بٰــال نَدارَد ....💕 .•°{شهید آوینی}°•. تـودعـوت‌شـده‌ےشهــدایے🙃♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
#خاکریز_خاطرات. 🌺 این جمله‌ی شهید دیالمه رو به گوش هر مسئولی برسانید. . #شهیددیالمه #اخلاص #تقوا #شغل #تکلیف_گرایی #مسیولیت @shahidhojajjy
#خاکریز_خاطرات. ⏰ توی محل کار ده ساعت کار می کرد. اما هفت ساعت به عنوان ساعت کاری مفید می زد ، می گفت : فکر می کنم فلان کار شخصی هم کرده‌ام. ⚖اینجوری مقید بود توی حساب و کتاب بیت المال ؛ شبها هم هدایا و کالا و نذوراتو بر می داشت با پرایدش می بُرد برا فقرا. دانشمند هسته‌ای #شهید_مجید_شهریاری🌷 @shahidhojajjy
#خاکریز_خاطرات. #شهید_علی_زاده_اکبر تولد ۵۵/۳/۴کاشمر شهادت ۹۲/۵/۲۸سوریه گلزارشهدای امامزاده سیدحمزه کاشمر 🔹خاطره : از دوست و هم محله شهید 🕋یادم میاد یک سالی ثبت نام حج عمره کرده بودم با شهید زاده اکبر در میون گذاشتم که اگه خدا خواست با هم مشرف بشیم؛ گذشت. ❓بعد از مدتی علی آقا رو دیدم . گفتم: چیکار کردی ؟؟ثبت نام کردی؟؟ گفت:جات خالی من رفتم و برگشتم گفتم: چه جوری 🔰تعریف کرد به ماموریتی به جنوب داشته و در اونجا به چندتا از بچه های محروم قرآن آموزش می داده و کار فرهنگی می کرده و در پایان ماموریت به بچه های که چند جزء قرآن رو حفظ کرده بودن جوائز نفیس از پولی که برای این سفر کنار گذاشته بوده؛ هدیه می داده. ✨که به درستی ثواب این کارش از چند تا حج بیشتر بود و تازه چقدر چقدر هم از کرده خودش خشنود بود. @shahidhojajjy
#خاکریز_خاطرات. 🌸 دقتِ بالای شهید احمدی‌روشن در راه بندگی خدا. 🍞ببینید وقتی که این شهید بزرگوارسنگ در نان سنگکش دید چه کرد؟! 🤔😔 #شهیداحمدی‌روشن #حق_الناس #شهدای_دانشمند #خودسازی #تقوا #مراقبه @shahidhojajjy
#خاکریز_خاطرات. 🌸 دقتِ بالای شهید احمدی‌روشن در راه بندگی خدا. 🍞ببینید وقتی که این شهید بزرگوارسنگ در نان سنگکش دید چه کرد؟! 🤔😔 #شهیداحمدی‌روشن #حق_الناس #شهدای_دانشمند #خودسازی #تقوا #مراقبه @shahidhojajjy
┄┅══🔹🍃🌸🍃🔹══┅┄ #خاکریز_خاطرات. 🍽 جلسه فرماندهان بود. بعد از شام هر چه به ابراهیم گفتند که بیا و برایشون دعای توسل بخوان قبول نکرد، او با ناراحتی می‌گفت: من دعای خودم را خواندم! 👥 جلسه به پایان رسید و همه آماده بازگشت به محل قرارگاه و لشکر ها شدند. حاج حسین می‌گفت: وقتی سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم، یک بسته را به ابراهیم دادم و گفتم: برایت نان و کباب آوردم! 💢 ابراهیم همین طور که پشت فرمان نشسته بود، نان و کباب را از من گرفت و با دست دیگر از شیشه ماشین به بیرون پرت کرد! بعد هم گفت: من با بسیجی ها نان و سیب زمینی خوردم. بگذار این غذا را حیوانات بیابان بخورند. ⚡چیزی نگفتم ، ابراهیم چند لحظه بعد گفت: تمام ما بسیجی هستیم، وای به روزی که غذای بسیجی و فرمانده تفاوت داشته باشد، آن موقع کار مشکل می شود. 🌷 #شهید_ابراهیم_هادی ‌ @shahidhojajjy
#خاکریز_خاطرات⚘ #نوجوانه_های_شهید آخرشب بود لب حوض داشت وضو می گرفت مادرگفت پسرم توکه همیشه نمازتو اول وقت می خوندی... گفت این وضوی قبل خوابه... @shahidhojajjy
#خاکریز_خاطرات⚘ شهید دکتر محمدعلی رهنمون پیچیدم توخیابون یه طرفه گفت داری گناه میکنی ها توجمهوری اسلامی خلاف قانون یعنی گناه @shahidhojajjy
مهدے تو وصیتـــ نامه اش📜 نوشته بود رسیدن به سن 30 سالگی بعد از علی اڪبر ع برایم ننگـــ استـــ😞 مادرش می گفت : آخرین بار ڪه از سوریه برگشت ایران، با هم رفتیم مشهد بعد از زیارتـــ دیدم مهدے ڪنار سقا خونه ایستاده و میخنده🙃 ازش پرسیدم، چیه مادر؟ چرا میخندے؟ گفتـــ : مادر امضاے شهادتم رو از امام رضا گرفتمـ😍 بهش گفتم اگه تو شهید بشی من دیگه کسی رو ندارم😣 مهدے دستش رو به سمت آسمون بلند ڪرد🤲 و گفتـــ مادر خـــدا هستـــ 🕊|• •♥️✨• ‌‌ @shahidhojajjy