eitaa logo
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
215 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
509 ویدیو
43 فایل
دِل شِکَسـتِه ی عَــٰاشِق💔 بـَـرای پَــروٰاز🍃 نیٰـازی بِه‍ بٰــال نَدارَد ....💕 .•°{شهید آوینی}°•. تـودعـوت‌شـده‌ےشهــدایے🙃♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸هر وقت پیش محمود حرف را می‌زدیم، می‌گفت: دست از سر من بردارید! ازدواج💍 برای کسی است که این دنیا باشد، نه من❌ که تا چند وقت دیگر می‌شوم🕊 🔹همیشه می‌گفت: من، جبهه‌ام، و عروسم حجله است🌷 حتی یک بار اسمش برای مکه در‌آمده بود، ولی محمود نرفت. می‌گفت: الان ماندن در جبهه، از حج است. 🔸عجیب هم «آقا» را دوست داشت. همه فکر و ذکرش بود. پز می‌داد که من بزرگ شده خامنه‌ای‌ام😍 و از بچگی، هوایم را داشته. 🌹🍃🌹🍃 @shahidhojajjy
🔸ساعت ۱۱صبح، روز پنج شنبه ۱۱ آبان، سال ۱۳۹۱ عروس خانوم و آقا #داماد کنار هم نشسته بودند، روبرویشان سفره ساده و کوچکی بود.ساده اما؛ باصفا. کوچک اما؛ قشنگ و بیاد ماندنی. آقا داماد سرش را آورد نزدیک تر. آرام گفت:« در آینه چه میبینی؟» عروس خانوم سرش را آورد بالا وتوی آینه را نگاه کرد و گفت:«خودم و خودت را». لپ های آقا داماد گل انداخت و گفت:«پس من و تو همیشه مال هم هستیم، بیا به هم کمک کنیم. کمک کنیم زندگی مون با بندگی خدا باشه، به #سعادت برسیم و بعد هم #شهادت». 🔸حرف دل من هم همین بود، اصلا من هم همین را میخاستم.پر پرواز....محسن انتخاب دلم بود و تأیید عقلم.انتخاب عاشقانه و عاقلانه ای بود. اما نه، من اشتباه کردم.محسن پر پرواز نبود، محسن خود #پرواز بود. 🔸عروس خانوم قرآن میخوانند...برای دومین بار؛ عروس خانوم رفتن از امام‌زمان اجازه بگیرن....برای سومین بار؛ گفتم با اجازه امام زمانم و‌پدر و‌مادر و‌بقیه بزرگتر ها #بله. زندگی مان شروع شد؛ آن هم بدون گناه. پنج سال گذشت و محسن به خواسته اش رسید.بندگی خدا سعادت و شهادت @shahidhojajjy