✨ #عاشقانه_شهدا✨
قهربودیم😞💔
درحال نمازخوندن بود📿
نمازش که تموم شد؛☺️✨
هنوز پشت به اون نشسته بودم☹️❌
کتاب شعرش رو برداشت📖
و با یه لحن دلنشین😅
شروع کرد به خوندن😍
ولے من باز باهاش قهربودم!!😕🌼
کتابو گذاشت کنار📚
بهم نگاه کرد👀
و گفت:
"غزل تمام؛😌
نمازش تمام؛☺️
دنیـا مـات؛🤨
سکوت بین
من و واژه ها
سکونت کرد!🙁💔
بازهم بهش نگاه نکردم☹️
اینبارپرسید :
عاشقمے؟؟؟🤪
سکوت کردم؛
گفت :
عاشقم گر نیستے🙂
لطفی بکن نفرت بورز
بےتفاوت بودنت
هرلحظه آبم مےکند😃❤️
دوباره با لبخند پرسید:☺️
عاشقمــــے مگه نه؟؟!!!
گفتم:نـــــه!!!😁❤️
گفت:
لبت نه گوید
و پیداست مے گوید دلت آری😂🌸
که این سان دشمنے🦋
یعنے که خیـلے دوستـم دارے"😍❤️
زدم زیرخنده😅
و روبروش نشستم؛
دیگه نتونستم بهش نگم😭🎈
که وجودش چقد آرامش بخشه... ✨
بهش نگاه کردم
و ازته دل گفتم
خداروشکرکه هستے😍😌💞
#همسر_شهید
#عباس_بابایی
@shahidhojajjy
موقع خريد جهيزيه ، مادرم ميخواست
سنگ تمام بگذارد☺️
فهرست عريض و طويلي 🗒تهيه كرده
بود و هـر روز چنـد قلـم بـه آن اضافه
ميكرد😐
امروز تخت و سرويس خواب فردا مبل
و ميز ناهارخوري و...😞
هر چه كردم نتوانستم منصرفش كنم.دست
به دامان علي شدم😩
آمد و خطبه اي خواند ! به زمين اشاره كرد
و گفـت : مادرجـان ، مگـه قرار نيست يه روز
بريم اون زير ؟🤔
مادرم لبش را گزيد و گفت : خدا مرگم بده!
اولِ زندگي به اون زيـر چكار داري علي آقا ؟🤨
علي خنديد؛گفت : اول و آخر نداره مادرجـان
آخـرش سـر از اون زير درميآريم. بذاريد روي
خاك باشيم. بذاريـد باهـاش انـس بگيـريم ،
بذاريد همين يكي ، دو وجب فاصله را هم كم
كنيم 🙃
مادرم خلع سلاح شد😢
خيلي چيزها را از فهرست خريد حذف كرديم.
نه مبل خريديم و نـه تخت و نه....
🌱 شـهـیـد عـلـے نـیلـچـیـان
#عاشقانه_شهدا
@shahidhojajjy
#عاشقانه_شهدا
اولین بار که میخواست
بره آینه قرآنگرفتم براش
قرآن رو بوسید و باز کرد
ترجمه آیه رو برام خوند
ولی بار آخری که میخواست بره
وقتی قرآن رو باز کرد
آیه رو ترجمه نکرد😕
گفتم سعید چرا ترجمه نمیکنی⁉️
رو به من کرد و گفت ✨
اگه ترجمه آیه رو بهتون
بگم ناراحت نمیشین؟!
گفتم: نه..!
گفت: آیه شهادت اومده😔
من به آرزوم میرسم🕊💚
#شهید_سعید_بیضایی_زاده🌸
@shahidhojajjy
#عاشقانہ_شہدا 🌹
چهـل شب با هـم عاشورا خوندیم😇
گاهـے می رفتیم بالای پشت بوم می خوندیم.
دراز می کشید و سرش رو میذاشت روی پام و من صد تا لعن و صد تا سلام رو می گفتم😊
انگشتامو می بوسید و تشکر می کرد😍
همه ی حواسـم به منوچهر بود.
نمیتونستم خودم رو ببینم و خدا رو.
همه رو واسطه می کردم که اون بیشتر بمونه😔
اون توے دنیای خودش بود و من توی این دنیا با منوچهر😞
برام مثل روز روشن بود که منوچهر دم از رفتن میزنه،
همین موقع هاست....😭
کناره گیر شده بود و کم حرف😣💚
#شهید_منوچهر_مدق🌸
@shahidhojajjy
#عاشقانه_شهدا
❤❤❤
ساعت یازده شب 🌚بود که اومد خونه
حتی لای موهاش پر از شن بود‼
سفره رو انداختم تا شام بخوریم گفتم: تا شما شروع کنی من میرم لیلا رو بخوابونم😊
گفت نه منتظر می مونم تا بیای با هم شام بخوریم😍
وقتی برگشتم دیدم پوتین به پا خوابش برده خواستم پوتین از پاهاش در بیارم که بیدار شد🤯
گفت: داری چیکار میکنی؟😳
میخوای شرمنده م کنی؟😕
گفتم: نه، آخه خسته ای!😔
سر سفره نشست و گفت: نه! تازه میخوایم شام بخوریم❤️
#شهید_مهدی_زین_الدین
#به_روایت_همسر_شهید
•♥️✨•
@shahidhojajjy