#خاطرات_شهید
⚫️هر وقت قرار بود ماموریت برود، اگر من راضی نبودم تمام تلاشش را میکرد یا ماموریت نرود و یا به هر نحوی مرا راضی میکرد. اما این بار فرق داشت.
مدام گریه میکردم تا منصرفش کنم، اما نه به گریه هایم توجه کرد تا سست شود و نه از رفتن منصرف شد.
صبح با اشک و قرآن بدرقهاش کردم.
⚫️دستی به صورتم کشید و خیسی اشکم را به سر و صورتش زد و گفت " بیا بیمه شدم. صحیح و سالم برمیگردم."
راوی : #همسرشهید
#شهیدشجاعت_علمداری
@shahidhojajjy
#مثل_شهدا_زندگی_کنیم 💫
دومین روز #عقدمون 💍
در منزل پدرم موقع نماز مغرب مشغول عشق 💓 بازی با معبودش بود...
که مح😊و تماشای او شده بودم.
صوت زیبای #نمازش
آرامش 😇 حقیقی را بر من نازل کرد.
همان شب نماز عشا را
پشت سرش ایستادم و به او #اقتدا کردم...📿
و از آن به بعد #نماز دو نفره مان
به امامت مردی برگزار میشد که همواره در قنوتش
《🌷 اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک🌷》
میخواند..
و فروتنی در مقابل معبود در #سجدههایش نمایان بود 😊
حالا که نمیشود جماعت های دونفره مان را به مردانگی اش اقتدا کنم.😔
نذر کردم که در اذانم موذن
آیه های #جهاد او باشم...💔😌
#همسرشهید
#مدافع_حرم_علیرضا_نوری 🌷
#نماز_اول_وقت
@shahidhojajjy
ذکر و یاد امام مهدی در رفتارهای او تاثیر فوق العادهای داشت .
دعای فرج و دعا برای سلامتی امام عصر، همیشه وِرد زبانش بود . امکان نداشت بدون دعای فرج، شروع به خواندن دعا، قرآن یا زیارت عاشورا کند؛ انگار احساس میکرد که بدون دعای فرج، اعمالش مقبول نیست .
دعا برای تعجیل فرج، در رأس همه حاجات و دعاهایش بود . هر وقت قرار بود کسی به زیارت برود، یا در التماس دعا گفتنهای مرسوم، میگفت: برای امام زمان خیلی دعا کنید .
اگر قرار بود دوستی به زیارت برود، نشانهای میداد تا به یاد او بیفتد و بعد تأکید میکرد: وقتی یاد من افتادی، برای امام زمان دعا کن .
بعد از شهادتش، یکی از دوستان، صحنهی عاشورا را در خواب دیده بود و اینکه شهدای وطنمان نیز، در میدان جنگ در حال یاری امام حسین بودند . آن بندهی خدا در بین شهدا، آقا جواد را دیده بود که جلو آمده و به او گفته بود: ما در حال یاری کردن امام حسین هستیم، خیلی کار داریم . شما هم باید برای ظهور آماده شوید؛ چندان دور نیست .
راوی: #همسرشهید
شهید #جواد_الله_کرم🌷
@shahidhojajjy
🌴🍂🌴🍂🌴
🌾محسن به #راحتی من و پسرش را رها کرد ، زیرا خدا عشق💓 اصلی او بود . همه از آن #میزان عشقی که ما و محسن را بهم وصل می کرد، خبر داشتند ، همه از این #عشق ما به هم حسادت می کردند ...
🌾 اما او همیشه به من می گفت: "زهرا ، شما در عشق من به #خودت و پسرمان (علی) شکی ندارید." اما وقتی #موضوع به بانوی زینب (سلام الله علیها) مربوط شود ، من شما ، زهرا عزیزم را ترک می کنم و می روم. "
#همسرشهید
#شهید_محسن_حججی 🌷
@shahidhojajjy