رمان بچه مثبت
#پارت_صد_بیست_دو
.
ریحان:
سریع شماره کوروش را گرفتم.
_سلام کوروش.
کوروش:
سلام. بله؟
_کوروش خوبی؟😳😳
کوروش:
چه میدونم. ..... چیکارم داشتی؟
_شماره متین و برام میفرستی
کوروش:
باشه خداحافظ
.
بعد از چند دقیقه صدایsms گوشیم بلند شد . کوروش بود. شماره ی متین و فرستاده بود.
سریع شماره را گرفتم.
متین📞
سلام.
ریحان:
سلام آقای محمدی.
متین:
ریحانه خانوم شمایید؟؟؟
افکار ریحان:
یاد همیشه افتادم . همیشه بهم میگفت خانم احمدی.
ریحان:
نخیر. خانوم احمدی هستم.
قشنگ مشخص بود داره بی صدا میخنده.
متین:
بله بله. خانوم احمدی خوب هستید؟؟
_ممنون
سکوت کرد و منم ساکت شدم . حالا فقط صدای تنفسمون بود که سکوت را میشکست.
ریحان:
باید ببینمتون.
متین:
مشکلی پیش اومده؟
ریحان:
بله..
متین:
بعد از چند دقیقه جواب دادم:
کجا؟
ریحان:
بعد از ظهر ساعت پنج . پارک .......
متین:
بله حتما. خدانگهدار
ریحان:
فعلا.
......
✍ادامه دارد....✍
نویسنده: الف ستاری
تایپ:گمنام
....
@shahidhojajjy