eitaa logo
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
215 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
509 ویدیو
43 فایل
دِل شِکَسـتِه ی عَــٰاشِق💔 بـَـرای پَــروٰاز🍃 نیٰـازی بِه‍ بٰــال نَدارَد ....💕 .•°{شهید آوینی}°•. تـودعـوت‌شـده‌ےشهــدایے🙃♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان بچه مثبت . ریحان: بهروز و نازنین و یلدا و شقایق به طرفم اومدند و بعد سلام و احوالپرسی رفتیم کنار بقیه دخترا نشستیم. ریحان: داشتیم از هر دری باه بچه ها حرف میزدیم که دختر پشت سرم با صدای بلندی گفت: وای پری پسر را ببین. بی اختیار نگاهم رفت سمت در . نه .... یا خداااا متینه.... ریحان: اوه شقایق هم از دیدنش جیغ خفه ای کشید. افکار ریحان: یه کت و شلوار مشکی با پیرهن ساده سفید همراه پدر مائده به سالن وارد شدن. سریع به خودم اومدم. و به شقایق و یلدا هم تشر زدم و اما وقتی دیدم همه دارن ازش تعریف میکنن با حرص گفتم: بیا اینم از بچه مثبتمون. شنا بلد بوده زیر آبی رفته. شقایق: چی میگی تو. با این تیپم میتونه سر اعتقاداتش بمونه . یلدا: راست میگه . مگه مومنی به ظاهره اصل باطن آدمه . من که منافاتی بینش نمیبینم. ریحان: چی میگید؟ منافات از این بیشتر؟ یلدا هم که انگار وکیل وصی متین بود دوباره گفت: هیچ جای قرآن ننوشته اگه ریش نداشته باشی یا کت و شلوار بپوشی مسلمون نیستی. بعدم ملاک اینکه مرتب و آراستس. افکار ریحان: دردم این چیزا نبود . احساس کسی را داشتم که به گنجی رسیده اما بقیه سعی در تصرف اون گنج را دارن . بعدم میدونم متین هیچ کاری را بدون دلیل نمیکنه. شقایق: ریحانه تورو خدا اخمات و باز بکن. بیچاره چیکارتو داره. افکلر ریحان: پسر های خاندان ملکی انگار لز وضع ناراضی بودن که شروع به غر غر کردن. _یعنی باید تا وقت شام مثل چوب بشینیم. _راست میگه . یه آهنگی چیزی. _بیا خود کوروش اومد. ....... ✍ادامه دارد.....✍ نویسنده: الف ستاری .... @shahidhojajjy