eitaa logo
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
224 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
509 ویدیو
43 فایل
دِل شِکَسـتِه ی عَــٰاشِق💔 بـَـرای پَــروٰاز🍃 نیٰـازی بِه‍ بٰــال نَدارَد ....💕 .•°{شهید آوینی}°•. تـودعـوت‌شـده‌ےشهــدایے🙃♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان بچه مثبت . ریحان: با ذهنی درگیر رفتم پایین. با ورودم به سالن پوزخند معنی دار آرشام را دیدم(( افکار: حتما فکر کرده من راضی شدم)) _سلام. اه اه زیر دست مهلقا و خواهرش خفه شدم. به باباش و خودش هم سلام کردم که آرشام گفت: شمال که خوش گذشت؟؟ ریحان: به لطف دوستان بله. رفتم توی فکر . حواسم به حرف های مائده بود که یهو دیدم رفتن سر موضوع مهریه و تاریخ عقد . با ضرب از مبل بلند شدم و گفتم : فکر میکنم که خیلی زود باشه برای این حرفا . فعلا من فرص برای فکر میخوام. مهلقا: خب چقدر فرصت میخوای؟؟ ریحان: یک ماه آرشام: زیاده ففط یک هفته . ریحان به ناچار گفتم: باشه... . بعد از چای زحمت و کم کردن و رفتن . منم به اتاقم پناه بردم. این روزا کارم شده بود دانلود مداحی . روضه برای حضرت عباس . وقتی با حضرت عباس حرف میزدم مثل پر سبک میشدم. البته آهنگم هنوز گوش میکردم. اما این بار آهنگ های غمگین...... 🌱🌱🌱🌱🌱 ✍ادامه دارد.....✍ نویسنده: الف ستاری تایپ: گمنام ...... @shahidhojajjy
۲۲ آذر ۱۳۹۸