eitaa logo
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
224 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
509 ویدیو
43 فایل
دِل شِکَسـتِه ی عَــٰاشِق💔 بـَـرای پَــروٰاز🍃 نیٰـازی بِه‍ بٰــال نَدارَد ....💕 .•°{شهید آوینی}°•. تـودعـوت‌شـده‌ےشهــدایے🙃♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
خوابت هم عبادتــــ مےشود … اگر دغدغہ‌ات ڪار براے خدا باشد ، و سربازے براے مهدی فاطمه هدفِ زندگیت! عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله @shahidhojajjy
🍃 از قول بچه ها میگفتند داعش اطراف حرم حضرت زینب سلام الله علیها بودند وبچه های ما هم از حرم حضرت زینب دفاع می کردند. تو یکی ازمحله هایی که ازدست داعش آزادکرده بودند یکی از داعشی ها رو هم اسیر کرده بودند. اون اسیر داعشی خیلی پریشان و ترسیده بود. بهش می گفتند چیه عمو چرا میترسی !میترسی بکشیمت؟ ! داعشیه هی مرتب به بچه ها نگاه میکرد میگفت اون رفیقتون که دشداشه سفید تنش بود و یه عمامه سبز سرش بود کجا رفت؟! بچه می گفتند ما همچین رفیقی نداریم همه مون لباس رزم تنمون داریم.. داعشی می گفت نه شما دروغ میگید بگو اون عربه که لباس عربی تنش بود و عمامه سبز داشت کجاست؟ کجا رفت؟ بچه ها آرومش کردند که کاریت نداریم ولی باید حقیقت بگی وجریان این شخص عربی که میگی چیه ؟ داعشی به حرف میاد میگه من خمپاره انداز بودم و به فاصله یکی دو کیلومتری حرم حضرت زینب سلام الله علیها ماموریت داشتم که خمپاره بندازم رو حرم واونجا رو بزنم.. می گفت با دوتا چشمام می دیدم که یه نفر با لباس عربی و عمامه سبز رنگ رو حرم حضرت زینب سلام الله علیها نشسته و هرچی خمپاره می انداختم اون آقا با دستش خمپاره رو می گرفت و می انداخت کنار و مات و مبهوت مونده بودم که این کیه که داره از حرم دفاع میکنه....! بچه ها همگی داشتند گریه میکردند. خوشا بحال شهدای مدافع حرم سلام بر حسین ع شهید یاد شهدا با ذکر صلوات @shahidhojajjy
#چـــادرانه ⇦ تـرســ😰 دشـمن □ از حجـابــ😇 زیـنب است...💚 ⇦ حفظ چــ🍃ـادر □ انقـلابــ✨ زیـنب‌ است...❤ #تو‌هم‌باچادرت‌سرباز‌زینبے🌸 @shahidhojajjy
✍امام حسین(ع) همانا من مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی در کنار ظالمان را جز ننگ و عار نمی دانم. 📚بحار؛۴۴:۱۹۲ @shahidhojajjy
#خاطرات_شهید بچّه‌ها محاصره شده بودند.... نیروهای پشتیبانی نمی‌توانستند کمک برسانند. همه تشنه و گرسنه بودند. «کارور» هرچه تلاش کرد و خودش را به آب و آتش زد تا بتواند لااقل کمی آب برای رفع تشنگی نیروهایش تهیّه کند، موفّق نشد. در همین لحظه، بچّه‌ها «کارور» را دیدند که با قدم‌های استوار به طرف «تپّه‌های بازی دراز» می‌رود. تیمّم کرد و روی یکی از تپّه‌ها ایستاد. «تکبیره الاحرام» را با صدای بلند گفت و شروع کرد به #نماز خواندن. مدّتی طول کشید تا به رکوع رفت و چند دقیقه‌ای طول کشید تا سر از رکوع برداشت و به خاک افتاد. نمازش که تمام شد، دست‌هایش را بالای سرش برد و چشم‌هایش را بست. نمی‌دانم با چه حالی، با چه اخلاصی، چگونه دعا کرد که در همان لحظه، صدای «الله اکبر» و فریاد شادی بچّه‌ها به گوش رسید. باران، نم نم شروع به باریدن کرد... 🌹شهید_محمدرضا_کارور @shahidhojajjy
نمےدانم اینجا چہ اتفاقے افتادہ... میدان #مین بودہ؟ یا نبرد تن با تانڪ؟ نمےدانم..همینقدر مےدانم ڪہ اگر یڪ نفرشان روز #قیامت بپرسد خون من چہ شد؟؟ چہ دارم جز شرمندگے😔 @shahidhojajjy
#خاطرات_شهید 🏴 امیری حسین و نعم الامیر در نجف تصمیم گرفت که سه روز آب و غذا کمتر بخوره یا اصلاً نخوره تا حال آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام رو در روز عاشورا درک کنه.... روز سوم وقتی خواست از خونه بیرون بیاد که چشماش سیاهی رفت.... میگفت: مثل ارباب همه جا رو مثل دود میدیدم اینقدر حال من بد شد که نمی تونستم روی پای خودم بایستم.... از اون روز بیشتر از قبل مفهوم کربلا و تشنگی و امام حسین علیه السلام رو فهمید . #شهید_هادی_ذوالفقاری @shahidhojajjy
#‏کومله‌ها بشدت شکنجش کرده بودن، هیچ در دست و پا نداشت، جای جای شکسته و کبود بود. # موهای سرش رو تراشیده و در روستا میگردوندن، شرط رهاییش به حضرت امام(ره) بود اما او مقاومت کرد؛ پس از یازده ماه اسارت و شکنجه‌های بسیار در ۱۷ سالگی زنده بگورش کردن... 🌷 🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• شادےروح شهدا @shahidhojajjy
😄😄 پسر فوق‌العاده بامزه و دوست داشتني بود. بهش مي‌گفتند «آدم آهني» يك جاي سالم در بدن نداشت. يك آبكش به تمام معنا بود. آن‌قدر طي اين چند سال جنگ تير و🏹 تركش خورده بود كه كلكسيون تير و تركش شده بود. دست به هر كجاي بدنش مي‌گذاشتي جاي زخم و جراحت كهنه و تازه بود. اگر كسي نمي‌دانست و جاي زخمش را محكم فشار مي‌داد و دردش مي‌آمد، نمي‌گفت مثلاً (آخ آخ آخ آخ آخ) 🧐 يا ( درد آمد فشار نده) 😕 بلكه با يك ملاحت خاصي😍 عملياتي را به زبان مي‌آورد كه آن زخم و جراحت را آن‌جا داشت. مثلاً كتف راستش را اگر كسي محكم مي‌گرفت مي‌گفت: « آخ بيت‌المقدس» 🤭 و اگر كمي پايين‌تر را دست مي‌زد، مي‌گفت: «آخ والفجر مقدماتي»😄 و همين‌طور «آخ فتح‌المبين» ، «آخ كربلاي پنج و...» تا آخر بچه‌ها هم عمداً اذيتش مي‌كردند و صدايش را به اصطلاح در مي‌آوردند تا شايد تقويم عمليات‌ها را مرور كرده باشند.😄😄 @shahidhojajjy
#کلام_شهید یه‌جوری‌باش‌که‌سرنوشتت‌هرچی‌شد ختم‌به‌امام‌زمان(عج)‌بشه... #شهید_محسن_‌حججی #سردار_بی_سر @shahidhojajjy
#خاکریز_خاطرات. #شهید_علی_زاده_اکبر تولد ۵۵/۳/۴کاشمر شهادت ۹۲/۵/۲۸سوریه گلزارشهدای امامزاده سیدحمزه کاشمر 🔹خاطره : از دوست و هم محله شهید 🕋یادم میاد یک سالی ثبت نام حج عمره کرده بودم با شهید زاده اکبر در میون گذاشتم که اگه خدا خواست با هم مشرف بشیم؛ گذشت. ❓بعد از مدتی علی آقا رو دیدم . گفتم: چیکار کردی ؟؟ثبت نام کردی؟؟ گفت:جات خالی من رفتم و برگشتم گفتم: چه جوری 🔰تعریف کرد به ماموریتی به جنوب داشته و در اونجا به چندتا از بچه های محروم قرآن آموزش می داده و کار فرهنگی می کرده و در پایان ماموریت به بچه های که چند جزء قرآن رو حفظ کرده بودن جوائز نفیس از پولی که برای این سفر کنار گذاشته بوده؛ هدیه می داده. ✨که به درستی ثواب این کارش از چند تا حج بیشتر بود و تازه چقدر چقدر هم از کرده خودش خشنود بود. @shahidhojajjy
🕊 یہ‌پسربچه‌روگرفتیم‌که‌ازش‌حرف‌بکشیم. آوردنش سنگرمن. خیلی‌کم‌سن‌وسال‌بود. بهش‌گفتم: «مگه‌سن‌سربازی‌توی‌ایران هجده‌سال‌تمام نیست...؟! سرش‌را تکان داد... گفتم:«توکه هنوز هجده‌سالت نشده!..» بعدهم مسخره‌اش کردم‌وگفتم:«شاید به‌خاطر جنگ، امام‌خمینی کارش‌به‌جایی رسیده‌کهدست‌به‌دامن‌شما بچه‌ها‌شده‌و سن‌سربازی‌رو کم‌کرده؟»😏 جوابش‌خیلی‌من‌رو‌اذیت‌کردبالحن‌فیلسوفانه‌ای‌ گفت: +سن‌سربازی‌پایین‌نیومده سن‌عاشقی‌پایین‌اومده •|🥀|•   🦋شـہدا شـرمݩده ایـم🦋 🕊زنـده نگہ داشتنـ یـاد و خـاطره شـہدا ڪمتر از شـہادت نـیستـ🕊 @shahidhojajjy