eitaa logo
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
223 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
509 ویدیو
43 فایل
دِل شِکَسـتِه ی عَــٰاشِق💔 بـَـرای پَــروٰاز🍃 نیٰـازی بِه‍ بٰــال نَدارَد ....💕 .•°{شهید آوینی}°•. تـودعـوت‌شـده‌ےشهــدایے🙃♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
ای شهیـدان ...! مرغ ِدلم به عش❤️ق ِشما پَرڪشیده است تا آسمــان ِ ڪرب و بلاتان پـریده است مـن آمـده‌ام بــرای شمــا نوڪـری ڪنـم مـن را خـدا برای همیـن آفریـده است ♥️ @shahidhojajjy
رمان بچه مثبت . ریحان: با متین داخل ماشین نشستیم . شیشه ها بالا بود و متین درحال روشن کردن ماشین. صدای فریاد آرشام میاد: دارم برات...... ریحان: بی اختیار لرزه ای به تنم افتاد با این حرف. متین پخش ماشین را خاموش کرد و در سکوت با سرعت میروند و هر چند دقیقه یک بار هوف عصبی و حرص داری میکشید. ریحان: بی اختیار گفتم: اون هیچ غلطی نمیتونه بکنه. افکار ریحان: شاید این حرف بی اختیاری را برای اعتماد به نفس به خودم گفتم. متین: چرا با پدر و مادرتون صحبت نمی کنید؟؟ ریحان: اخه دیگه چقدر بهشون بگم من نمیخوام باهاش ازدواج کنم. کی به حرف من گوش میده؟ اونا فکر میکنن من هنوز عقلم نمیرسه و بچه ام. متین: پس دلیل آمدنتون به خونه مائده این بوده که به راحتی صحنه را ترک کردین. ریحان: میخواستین چیکار کنم؟ متین: می موندین ومحکم میگفتین نه!! ریحان: تو هنوز مادرم را نمیشناسی.... متین: من شما را توی ذهنم آدم محکم و استواری میدیدم. م اما انگار اشتباه بوده. شما الان برخلاف هستید. شکست پذیر؟؟؟؟؟ ریحان: آهی کشیدم و گفتم هیچ وقت درکم نمیکنی. متین: نه . اما ازتون میخوام که برگردین خونه و میدان را خالی نگه ندارید. میدان خالی بهترین لحظه برای دشمنه چون سریع میتونه هرچی که میخواد به دست بیاره..... ریحان: با تعجب نگاهش کردم و او مثل همیشه نگاهش را دزدید . ( چی شد؟؟؟) ریحان: درخونشون پیاده شدم و الفرار. مائده را به زحمت رازی مردم بربم خونه ی خودش ___ ✍ادامه دارد.....✍ نویسنده: الف ستاری تایپ: گمنام ..... @shahidhojajjy
رمان بچه مثبت . ریحان: آن شب با متین هماهنگ کردیم که برای مائده جشن تولد بگریم . بعد از شام کادو ها را دادیم و بالاخره گذشت. ریحان: دیگه تصمیم گرفته بودم برم خونه خودمون.روبه مائده گفتم: میخوام برگردم خونه خودمون. مائده: با اینکه بهت عادت کردم اما کارت خیلی درسته. ریحان: با یک عالمه تشکر از مائده به سمت خانه راه ٱفتادم . بابد خودم را برای جنگ تن به تن با مامان آماده بکنم. +++++++++))) ریحان: از قصد بلند گفتم: یوهووووو . من ٱومدم. سوسن و مامان به سمتم اومد. سوسن بلا یه جوری رفتار میکرد که انگار منو خیلی وقته ندیده با اینکه دیروز براش سمنو ٱوردم. مامان: به به ریحان خانوم . بیشتر خونه دوستت میموندی. ریحان: مامان من فعلا خستم میرم داحل اتاق فعلا بسه. مامان: چی چیو بسه. دختره اضافه . معلوم نیست کجا بوده؟ ریحان: فعلا حوصله تو ضیح ندارم. مامان: بله برو که خوب باید استراحت بکنی . شب مهمون داریم . وای به حالت اگه امروز پات و از در ٱتاقت بیرون بگذاری تاشب. ---------- ✍ادامه دارد......✍ نویسنده: الف ستاری تایپ: گمنام . @shahidhojajjy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|♥️|حضرتِ آقا: ⇜اینایی که نوشتین دستتون گرفتین کوچیکه نمیتونم ببینم... 🌱یکی از دانشجـوها: آقا نوشته جانم فداےِ رهبر✋🏻 |♥️|حضرتِ آقا⁩: خدانکنه.. پ.ن. کاش میشد عمر خود را هدیه میدادم به او زندگی را دوست دارم رهبرم را بیشتر 😍 🌱 •❥•❤️🌿 ↳ @shahidhojajjy
چه رفتن ها که می ارزد به ماندن های پوشالی... ...
. دلم واسه عقب عقب راه رفتنآی جلوی ضریحت ، تنگ شـدهـ ..، :)
مثبتـ 🦋 جــایی کــهـ راهـ نیستـ مــی گشــایـد ... :-) ! 🤗 ❣ ☂ | @shahidhojajjy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بســـم ربــ قمـــر بــنے هـــاشـم🌈