•••
میفرمود که :
مراقب اون گوشه گوشههای دلتون که خالیه باشید..
نکنه با نامحرم پر بشه...🚫
#خوبمیگفت
•••
@shahidhojajjy
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
#رمان_بدون_تو_هرگـز ♥️ #پارت_9 تک تک کارها رو به تنهايي انجام مي داد... مثل پرستار و گاهي کارگر
#رمان_بدون_تو_هرگـز ♥️
#پارت_10
قلبم توي دهنم مي زد. زينب رو برداشتم و رفتم توي اتاق ولي در رو نبستم، از لای در مراقب بودم مبادا پدرم به علي حمله کنه... آماده بودم هر لحظه با زينب از خونه بدوم بيرون و کمک بخوام...😓 تمام بدنم يخ کرده بود و مي لرزيد...
علي همونطور آروم و سر به زير، رو کرد به پدرم...😊
دختر شما متاهله يا مجرد؟
و پدرم همون طور خيز برمي داشت و عربده مي کشيد...
– اين سوال مسخره چيه؟ به جاي اين مزخرفات جواب من رو بده.
– مي دونيد قانونا و شرعا اجازه زن فقط دست شوهرشه؟
همين که اين جمله از دهنش در اومد رنگ سرخ پدرم سياه شد.😡
– و من با همين اجازه شرعي و قانوني مصلحت زندگي مشترک مون روسنجيدم و
بهش اجازه دادم درس بخونه. کسب علم هم يکي از فريضه هاي اسلامه...
از شدت عصبانيت، رگ پيشوني پدرم مي پريد. چشم هاش داشت از حدقه بيرون ميزد. لابد بعدش هم مي خواي بفرستيش دانشگاه؟
مثل ماست کنار اتاق وا رفته بودم. نمي تونستم با چيزهايي که شنيده بودم کنار بيام.
نميدونستم بايد خوشحال باشم يا ناراحت... تنها حسم شرمندگي بود. از شدت وحشت و اضطراب، خيس عرق شده بودم. چند لحظه بعد علي اومد توي اتاق... با ديدن من توي اون حالت حسابي جا خورد!😨
سريع نشست رو به روم و دستش رو
گذاشت روي پيشونيم.
– تب که نداري... ترسيدي اين همه عرق کردي يا حالت بد شده؟
بغضم ترکيد. نمي تونستم حرف بزنم... خيلي نگران شده بود.
– هانيه جان مي خواي برات آب قند بيارم؟
در حالي که اشک مثل سيل از چشمم پايين مي اومد سرم رو به علامت نه، تکان دادم...
– علي...
– جان علي؟
– مي دونستي چادر روز خواستگاري الکي بود؟
لبخند مليحي زد... چرخيد کنارم و تکيه داد به ديوار...
– پس چرا باهام ازدواج کردي و اين همه سال به روم نياوردي؟
يه استادي داشتيم مي گفت زن و شوهر بايد جفت هم و کف هم باشن تا
خوشبخت بشن. من، چهل شب توي نماز شب از خدا خواستم خدا کف من و جفت
من رو نصيبم کنه و چشم و دلم رو به روي بقيه ببنده...
سکوت عميقي کرد.
– همون جلسه اول فهميدم، به خاطر عناد و بي قيدي نيست. تو دل پاکي داشتي و داري... مهم الانه کي هستي، چي هستي و روي اين انتخاب چقدر محکمي و الا فرداي هيچ آدمي مشخص نيست... خيلي حزب بادن با هر بادي به هر جهت... مهم براي
من، تويي که چنين آدمي نبودي.💕
راست مي گفت. من حزب باد و بادي به هر جهت نبودم اکثر دخترها بي حجاب
بودن. منم يکي عين اونها؛ اما يه چيزي رو مي دونستم از اون روز، علي بود و چادر و شاهرگم... من برگشتم دبيرستان. زماني که من نبودم علي از زينب نگهداري مي کرد؛👨👧
حتی بارها بچه رو با خودش برده بود حوزه هم درس مي خوند، هم مراقب زينب بود.😇
سر درست کردن غذا، از هم سبقت ميگرفتيم. من سعي مي کردم خودم رو زود برسونم ولي ٌعموم مواقع که مي رسيدم، غذا حاضر بود. دست پختش عالي بود؛ حتی وقتي سيب زميني پخته با نعناع خشک درست مي کرد😋.
واقعا سخت مي گذشت علي الخصوص به علي؛ اما به روم نمي آورد. طوري شده بود که زينب فقط بغل علي مي
خوابيد، سر سفره روي پاي اون مي نشست و علي دهنش غذا مي گذاشت. صد در صد بابايي شده بود... گاهي حتي باهام غريبي هم مي کرد. زندگي عادي و طلبگي ما ادامه داشت، تا اينکه من کم کم بهش مشکوک شدم!...
#ادامه_دارد...
⛔️کپیبدونذکـرلینڪحراماست⛔️
🌿ʝoɨŋ👇
https://eitaa.com/joinchat/923729942Cb2a8af8cf7
+ ما لشگࢪ امام حسینیم،
حسیݩ واࢪ هم باید بجنگێم ! (:
- حاج حسێن . .🌱!
#مسیر_عشق💫
➣ツ°•| @shahidhojajjy
#روزنهم✨
روز نهم روضه چنين بايـد خواند...
وعدهی آب به حرم داد ولی حيـف نشد... 😔
#یاساقیالعطاشا💔🥀
➣°•| @shahidhojajjy
بہ اُمیـدِ روزے کہ مـَـــنــَــم شَهیـــدِ•|دَهہ هشتادے|• باشم❤️🙃
•| #بیو |•
•🌈🖇
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي فِيهِ نَصِيبا مِنْ رَحْمَتِكَ الْوَاسِعَةِ وَ اهْدِنِي فِيهِ لِبَرَاهِينِكَ السَّاطِعَةِ وَ خُذْ بِنَاصِيَتِي إِلَى مَرْضَاتِكَ الْجَامِعَةِ بِمَحَبَّتِكَ يَا أَمَلَ الْمُشْتَاقِين»
#دعآۍروزنہممآهمبآرڪرمضآن^^♥️✨
🕌🌙
ذِکرِ إِمروز:
#یاذَالْجَلالِوَالْإِکْرامْ✨
{إِیصاحِبِجَلالَتوَکِرامَت}
۱۰۰مَرتَبِہ
4_237594863510487190.mp3
8.22M
♥️🖇
بسماللهرفقا:)
{ختمقرآنڪریم📖}
#جزءنہمقرآنڪریم🌱
باصداےدلنشین:استادمعتزآقایے🎙
زمان:۳۳دقیقہ🕜
[هروزیڪجزءعشق^ـ^🌈]
#التماسدعا🤲🏻
#جزءخوانی
┅═══✼❤️✼═══┅┄
@shahidhojajjy
┅═══✼❤️✼═══┅┄
#حسینجانم✨♥️
آرزوهاےزیادے
در دلم دارم
ولی ...
دیدن کــربلایت
از همـہ واجبتر است
➣ツ°•| @shahidhojajjy
سلـام چرا لف میدید؟😬
یا دلیل بگید یا لف ندید:/
با ٺشکر😅🖐🏻
اینم بگم فعالیت اگہ کم شد لف ندید
چون فصل امتحان میباشد😥
ممنون از همراهیٺون👐🏻🌸🌱
☘🌎🌼●•°
💎📿
بـرای دفـع افڪار آزاردهنـده:
۱- همیشـه با وضـو باشیـد
٢- قـرآن زیـاد بخوانیـد
٣- ذڪر لاالهالاالله هـم زیـاد بگوئیـد.
«آیت اللّٰه جاودان»🌱
•°●●♥️🌙
#شَھیدانِہ 🕊•°
دلـم اینجـا تویِ این عڪس مونـده و بیرون نمـیاد :)💔
میخوام همونجآ بمونه🙃🥀
#دلتنگـتون.....
♔♡j๑ïท🌱↷
『 @shahidhojajjy
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
#رمان_بدون_تو_هرگـز ♥️ #پارت_10 قلبم توي دهنم مي زد. زينب رو برداشتم و رفتم توي اتاق ولي در رو نب
#رمان_بدون_تو_هرگـز ♥️
#پارت_10
زندگي عادي و طلبگي ما ادامه داشت، تا اينکه من کم کم بهش مشکوک شدم!...
حس مي کردم يه چيزي رو ازم
مخفي مي کنه... هر چي زمان مي گذشت، شکم بيشتر به واقعيت نزديک مي شد.
مرموز و يواشکي کار شده بود. منم زير نظر گرفتمش. يه روز که نبود، رفتم سر وسايلش
همه رو زير و رو کردم. حق با من بود، داشت يه چيز خيلي مهم رو ازم مخفي مي کرد.
شب که برگشت. عين هميشه رفتم دم در استقبالش؛ اما با اخم،😒
يه کم با تعجب بهم نگاه کرد! زينب دويد سمتش و پريد بغلش. همون طور که با زينب خوش و بش مي کرد و مي خنديد، زير چشمي بهم نگاه کرد...
– خانم گل ما چرا اخمهاش تو همه؟😇
چشم هام رو ريز کردم و زل زدم توي چشم هاش...
– نکنه انتظار داري از خوشحالي بالا و پايين بپرم؟🤨
حسابي جا خورد و خنده اش کور شد... زينب رو گذاشت زمين... اتفاقي افتاده؟
رفتم تو اتاق، سر کمد و علي هم به دنبالم، از لای ساک لباس گرم ها برگه ها رو کشيدم
بيرون...
– اينها چيه علي؟
رنگش پريد...
– تو اونها رو چطوري پيدا کردي؟
– من ميگم اينها چيه؟ تو مي پرسي چطور پيداشون کردم؟
با ناراحتي اومد سمتم و برگه ها رو از دستم گرفت...
– هانيه جان شما خودت رو قاطي اين کارها نکن...
با عصبانيت گفتم: يعني چي خودم رو قاطي نکنم؟ ميفهمي اگر ساواک شک کنه و بريزه توي خونه مثل آب خوردن اينها رو پيدا مي کنه، بعد هم مي برنت داغت مي مونه روي دلم...
نازدونه علي به شدت ترسيده بود. اصلا حواسم بهش نبود، اومد جلو و عباي علي رو
گرفت... بغض کرده و با چشمهاي پر اشک خودش رو چسبوند به علي😓
با ديدن اين حالتش بدجور دلم سوخت... بغض گلوي خودم رو هم گرفت. خم شد و زينب رو بغل
کرد و بوسيدش. چرخيد سمتم و دوباره با محبت بهم نگاه کرد! اشکم منتظر يه پخ بود
که از چشمم بريزه پايين...
– عمر دست خداست هانيه جان، اينها رو همين امشب مي برم. شرمنده نگرانت کردم، ديگه نميارم شون خونه.
زينب رو گذاشت زمين و سريع مشغول جمع کردن شد... حسابي لجم گرفته بود...
– من رو به يه پيرمرد فروختي؟
خنده اش گرفت... رفتم نشستم کنارش.
– اين طوري ببندي شون لو ميري، بده من مي بندم روي شکمم هر کي ببينه فکر مي
کنه باردارم...
– خوب اينطوري يکي دو ماه ديگه نميگن بچه چي شد؟ خطر داره، نمي خوام پاي
شما کشيده بشه وسط...
توي چشم هاش نگاه کردم و گفتم...
– نه نميگن واقعا دو ماهي ميشه که باردارم...
#ادامه_دارد...
⛔️کپیبدونذکـرلینڪحراماست⛔️
🌿ʝoɨŋ👇
https://eitaa.com/joinchat/923729942Cb2a8af8cf7
https://harfeto.timefriend.net/665864525
الـان چے دلتون میخواد؟👆🏻👆🏻
صرفاً جہت سر رفتنِ حوصلہ🤐
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
https://harfeto.timefriend.net/665864525 الـان چے دلتون میخواد؟👆🏻👆🏻 صرفاً جہت سر رفتنِ حوصلہ🤐
به صورت ناشناس برای ما بفرستید 😁🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|🌸|
•
السابقونَ السابقون، تفسیرِ ایمآنت(:
اِی جآن عآلم به فدآی مآدر و دُختر"
•
#پیشنهادمیشہ👌🏻
#حضرتخدیجہ✨
•
@shahidhojajjy
•••
فقط خدا بهت میگه :
بنده من؛ بیا سمت من !
تو یک قدم
من ده قدم . . . ♥️
•••
@shahidhojajjy
•🙁💔•
گفتند راهیان ،
گفتیم باشه تعطیل ..
گفتند کربلا
گفتیم باشه تعطیل..
گفتند مسجدو اعتکاف
گفتیم قبول ..تعطیل..
گفتند حرم ها...
داغون شدیم گفتیم باشه..تعطیل..
گفتند هیئت...
چیزی از ما نموند ولی تعطیل کردیم:)
حالا پارک ها
هتل ها
سینماها
پاساژ ها
همه باز شد ..
اِلا ....
یه جایِ کار میلـنگه ؛ نه:)؟!
#یڪݥحرڢدݪـ♡🌈
➣ツ°•| @shahidhojajjy
•••
از فردی پرسیدند :
کدامین خصلتِ خدا را دوست داری!؟
گفت :
همین بس که میدانم که او میتواند
مچم را بگیرد؛
#ولیدستـمرامیگیـرد(:🌱
•••
@shahidhojajjy
#خاطرات_شهدا
✨
موقع رفتن بهش گفتم:
برو داداش،ولی برگـرد...🙃🍂
یه لبخندی زد و گفت:
من دیگه برنمیگردم...😊✋🏻
گفتم:نزن این حرفو،تو بچه ڪوچیک داری...😔
یه دست زد به گردنش و گفت:
این گردنو میبینے؟!
#خوراک_بریدنه...💔😇
✨
#شهید_حججـے
➣ツ°•| @shahidhojajjy
یآدشبخیر...
وزیربهداشتگفتعآملاصلیافسردگی
جلساٺ روضہوهیئتهـاسٺ..
آقاےوزیر...
ڪجآییببینیمآازنرفتنبہروضہوهیئت
داریمافسردهمیشیم:)♥️
😞💔😔
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @shahidhojajjy
هروقتدیدیراھندارے
چنددقیقہپشتدربشین
خدادرروبـازمیڪنہ...(:
#حاجاسماعیلدولابۍ🌱
ء••|ِّالْـمـَهْـدے|••
🥀••{بیمـارتوام... کاشکهتجویزکنـےآمدنترا😔}••
#اَللّٰهُمَّ؏َـجِّلْلِوَلیِکَالْفَرَجْ♥️
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @shahidhojajjy