🔖آشنایی با شهید
✨نام و نام خانوادگی: روحالله قربانی
🎂تاریخ تولد: ۱ خرداد ۱۳۶۸
🎆محل تولد: تهران، دولاب
💍وضعیت تأهل: متأهل
🌸فرزند دوم خانواده سردار داود قربانی
🎓دانشجوی کارشناسی زبان
🕌اعزام به سوریه بهعنوان پاسدار نیروی قدس
🕊️شهادت در تاریخ: ۱۳ آبان ماه سال ۹۴
♥️محل شهادت: سوریه، دمشق، حلب
🥀محل دفن: بهشتزهرا قطعه ۵۳
✨✨✨✨✨✨✨✨
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
🔖آشنایی با شهید ✨نام و نام خانوادگی: روحالله قربانی 🎂تاریخ تولد: ۱ خرداد ۱۳۶۸ 🎆محل تولد: تهران،
🔖نگاهی گذرا به زندگی نامه
✨شهید روحالله قربانی ازجمله مدافعین حرم بود که به همراه یکی دیگر از همرزمانش و در مبارزه با تروریستهای تکفیری در عملیات محرم به شهادت رسید.
✨خودروی روحالله و دوستش قدیر در نزدیکی حلب مورد اصابت موشک قرار گرفت و این دو همرزم و مدافع حرم، جانشان را بر سر آرمانی که داشتند نهادند و به لقاءالله پیوستند.
✨پیکر مطهر شهید قربانی در قطعه ۵۳ گلزار شهدای بهشتزهرا در جوار محرم ترک و رسول خلیلی به خاک سپرده شده است.
✨✨✨✨✨
🔖سوریه را به صندلی دانشگاه ترجیح داد
🥀روحالله آدم بابرنامهای بود، یک دفتر مشکی کوچک داشت که تمام کارهایش را در آن مینوشت
✨بدهی، کارهای انجام نداده، کارهایی که باید انجام میداد و هر کاری که داشت را یادداشت میکرد.
🥀من هیچ وقت روحالله را بیکار ندیدم؛ یا کار میکرد یا مشغول جزوه خواندن بود.
روحالله رشته مترجمی زبان انگلیسی قبول شده بود.
✨وقتی که جواب قبولیاش در دانشگاه آمد که سوریه بود.
روحالله به شدت شجاع و نترس بود. از هیچ چیزی نمیترسید.
🥀 هر وقت به من زنگ میزد میگفت دعا کن شجاع باشم هیچ وقت نمیگفت که من نمیتوانم، همیشه میگفت من میتوانم.
✨همسرم میگفت من اگر شجاع باشم به هدفم میرسم. در هر کاری به رسیدن به بالاترین درجه آن کار فکر میکرد.
🥀 روحالله در درس همیشه اول بود، در همه کارهایش اول بود. روحالله در دورههای مختلفی که میگذراند اگر اول نمیشد حتما دوم میشد.
✨✨✨✨✨✨✨✨
🔖همسری که هدیه امام هشتم بود
💍آقا روحالله هدیه امام رضا(ع) به من بود. همسری که امام هشتم به آدم هدیه میدهد و امام حسین(ع) او را میگیرد وصف نشدنی است، من عروس چنین مردی بودم.
♥️ با بچههای دانشگاه رفته بودیم مشهد. آنجا برای نخستین بار برای ازدواجم دعا کردم. گفتم:
💍 یا امام رضا(ع) اگر مردی متدین و اهل تقوا به خواستگاریام بیاید قبول میکنم. یک ماه بعد از اینکه از مشهد برگشتیم روحالله آمد خواستگاریام.
♥️ از طریق یکی از اقوام با هم آشنا شدیم پدر او از سرداران سپاه و از مجاهدان هشت سال دفاع مقدس و مادرش هم فرهنگی بود.
💍 البته روحالله در 15سالگی مادرش را از دست داده بود. تدارک ازدواج را در حد و اندازه آبروی خانواده برگزار کردیم.
♥️ همه چیز خیلی زود سر و سامان گرفت. البته میدانستم قرار نیست به خانه مردی بروم که همه امکانات زندگیام از همان اول تأمین باشد اما معتقد بودم که با هم کار میکنیم و زندگیمان را میسازیم.
💍 رفتیم حوالی میدان امام حسین(ع) خانهای 47 مترمربعی اجاره کردیم و زندگیمان شروع شد.
♥️ با اینکه خانهام کوچک بود ولی برای من حکم کاخی را داشت که من ملکهاش ب
🔖ویژگی های شخصیتی از زبان همسر شهید
🌸روحالله دلش پر میکشید برای کمک به دیگران. انگار خدا او را آفریده بود تا بیوقفه دلش برای دیگران بتپد.
💎با آن روحیه مردم دوستی که از روحالله سراغ داشتم، رفتنش به سوریه و دفاع از حرم برایم عجیب نبود.
🌸من در همین کوچه و خیابان ازخودگذشتگیهای روحالله را با چشم دیده بودم. یکبار در حال عبور از بزرگراه شهیدهمت برای رفتن به محل کارمان بودیم که خودرویی را دیدیم که با یک موتورسوار برخورد کرد.
💎روحالله ترمز کرد و دیدم که به طرف موتورسوار میدود. هیچکس از ماشینش پیاده نشد. روحالله سر موتورسوار را بست و تا اورژانس نیامد، برنگشت.»
🌸 وی کمی مکث کرده و شروع به تعریف خاطرهای دیگر میکند و میگوید: «دو سال پیش بود که با هم از خیابان انقلاب رد میشدیم.
💎 مردی کنار خودرویش ایستاده بود و از رهگذران کمک میخواست.
🌸بخشی از ماشینش آتش گرفته بود. چون احتمال انفجار وجود داشت کسی جلو نمیرفت. روحالله تا این صحنه را دید زد روی ترمز. همیشه در صندوق عقب آب داشتیم.
💎آبها را برداشت و به سمت خودرو دوید و آتش را خاموش کرد. مرد رانندهاشک میریخت و از روحالله تشکر میکرد. میگفت:
🌸جوان! خدا عاقبت به خیرت کند. همین دعاها روحالله را عاقبت به خیر کرد.»
یک هفته قبل از شهادتش به من زنگ زد؛ قرار بود برگردد اما گفت:
💎 «اجازه بده بمونم؛ دلم برای بچههایی که اینجا به ناحق کشته میشوند میسوزد.
🌸 تو هم دلت بسوزد بگذار بمونم اینجا به من احتیاج دارند گفتماشکالی نداره بمون ولی مواظب خودت باش.»
💎هیچ وقت از رفتن به سوریه منصرفش نکردم. میدانستم که اگر برود شاید دیگر برنگردد اما هیچ وقت به زبان نیاوردم که نرو و بمان.
✨✨✨✨✨✨
🔖آخرین تماس...
♥️یک هفته قبل از شهادت تماس گرفت. قبلا هر وقت تماس میگرفت، زود قطع میشد اما این بار یک ساعت و نیم با من حرف زد اما تلفن قطع نشد.
🖤از روحالله نپرسیدم که چرا تلفن قطع نمیشود گفت این دنیا میگذرد تمام میشود مادرم هم رفت خیلیها رفتند حاج آقا مجتبی تهرانی هم رفت
♥️ (روحالله شاگرد حاج آقا مجتبی تهرانی بود) گفت این دنیا خیلی کوتاه است. اگر من شهید شدم تو ناراحت نباش من به تو قول میدهم که آن دنیا همیشه با هم باشیم.
🖤یک ساعت و نیم روحالله از این حرف میزد که آنجا کار خیلی زیاد است و باید بماند از من میخواست که بگذارم بماند.
♥️آقا روحالله از ظلم به مظلوم خیلی ناراحت میشد و ظلم را برنمیتافت همیشه میگفت در سوریه افرادی هستند که مورد ستم قرار میگیرند در حالی که بیگناه هستند.
🖤 میگفت من باید بروم و در نابود کردن این ظلم کمک کنم و میگفت که حرم حضرت زینب(س) نباید خالی بماند میگفت ما باید برویم تا حرم خالی نباشد
✨✨✨✨✨✨✨
🔖نحوه شهادت
🕊️مدتی که آنجا بود 54 روز میشد. در روزهای آخری که مأموریتش تمام شده بود، ساکش را جمع کرده بود تا برگردد.
🥀 شهید قدیر سرلک را میبیند که میخواستند بروند تا لوازم بیاورند. روحالله با او همراه میشود. با ماشین میروند و وسایل را برمیدارند.
🕊️ هنگام برگشت وقتی روحالله از ماشین پیاده میشود ناگهان ماشین را منفجر میکنند. بر اثر انفجار هر دو شهید میشوند و چیزی از جسمشان نمیماند.
✨✨✨✨✨✨✨
🔖دلنوشته همسر شهید قربانی
✒️بسم رب الزینب(س)
از برای حرم این دل من آشوب است نکند سنگ به پیشانی گنبد بزنند
چند روز دیگر از رفتنت یکسال برایم میگذرد... و مطمئنم که میدانی هیچگاه نبودنت برایم عادی نخواهد شد.
📎این روزهای واپسینی که به روز شهادتت نزدیک میشود برایم سخت و نفس گیر است و هر ثانیهاش لحظه آوردن خبر شهادتت را برایم زنده میکند...اما من هم مثل تو غرق در عشق به زینب(س) هستم و همین مرا محکم نگه میدارد که در نبودنت تاب بیاورم و ربابگونه بایستم.
📎همسری با تو برای من زندگی شیرین و سراسر مِهر به خدا رقم زد که آخرش را هم با مُهر شهادتت تا به همیشه ابدی کرد...خودم راهیت کردم و تو باید در راه دفاع از حریم دختر علی(ع) میرفتی و این من بودم که باید صبر میکردم و اکنون با رضایت کامل قلبی خوشحالم و خدا را سپاس میگویم که توانستم یکی از بهترین افراد زندگیام در راه زینب کبری و فدایی رهبر عزیزم در برابر کافران به ظاهر مسلمان بدهم...
📎از خواهران و برادران سرزمینم میخواهم که زنانمان با حفظ حجاب خود مدافع چادر حضرت زهرا(س) و مردانمان با غیرت خود مدافع غیرت حضرت علی(ع) باشند و
🔖خبر شهادت...
🕊️آن روز اضطراب عجیبی داشتم و حالم خیلی بد بود. یکی از اقوام که از شهدای مدافع حرم مطلع بود با پدرم تماس گرفت و از پدرم خواست به دیدنش برود.
♥️پدرم ناراحت بود و سریع رفت. مادر و برادرم هم بسیار منقلب شدند. از مادرم سؤال کردم پدر کجا رفت؟ گفت مادربزرگ حالش بد است و پدر رفته تا او را به دکتر برساند.
🕊️ با جواب مادر شک و تردیدم برطرف شد. تا فردا صبح که قرار بود پدرم به مأموریت برود اما نرفته بود و گوشی روحالله پر شده بود از تماسهای بیپاسخ دوستانش.
♥️اضطراب داشتم. خاله روحالله تماس گرفت وقتی فهمید اطلاع ندارم چیزی نگفت. بعد پدر روحالله تماس گرفت و گفت روحالله مجروح شده است.
🕊️ بلافاصله با پدرم تماس گرفتم گفت آرام باش روحالله مجروح شده و قرار است برگردد. مرخصی گرفتم و برادرم و چند نفر از اقوام دنبالم آمدند.
♥️ وقتی رسیدم خانه همه اقوام و دوستان جمع بودند. مادرم در آغوشش گفت روحالله شهید شده است. تنها در آغوش مادرم طاقت شنیدن این خبر را داشتم.
🕊️پیکر سوخته روحالله چیزی جز زیبایی نداشت
بعد از رجعت پیکر اولین ملاقات بنده با روحالله به معراج شهدا بود. خی
خیلی حال خوبی نداشتم و اصلا متوجه اطرافم نبودم. نمی دانم چطور آن لحظات برایم گذشت. خیلی لحظات سختی بود.
♥️وفتی رسیدیم به معراج کمی معطل شدیم تا او را آوردند. هنگام ورود من از بالای سرش وارد شدم. چیزی از جسمش نمانده بود اگر نمی گفتند او روح الله است نمیشناختمش.
🕊فقط سرش را به من نشان دادند. ولی با این همه جراحات من چیزی به جز زیبایی ندیدم. صورت روح الله به من آرامش داد و از اضطراب ها و پریشانی هایم کم شد.
✨✨✨✨✨✨✨
🔖وصیتنامه
✒️♥️بسمهتعالی
بسمالله الرحمن الرحیم
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انّ محمد رسول الله و اشهد انّ علی ولیالله و الائمه المعصومین من ذریته الحسین الی حجه الله ان... انّهم والحجه علیهم
ان الدین حق و الکتاب الحق و المیزان حق لا ریب فیه
🍂همسر عزیزم، پدرم، خواهرم، برادرم، بقیه دوستانم! اگر شهید شدم یک کلام حاجآقا مجتبی به نقل از علی علیهالسلام میگفتند:
✨ منتهی فضل الهی تقوی است، شهادت خوب است اما تقوی بهتر است تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا میکند فکر نکنم مال یک روز باشد شاید یک روزه هم باشد ولی حاجآقا میگفت پی ساختمان فونداسیون آهن است.
🍂چیزی که نمیدانید عمل نکنید. ادای کسی را در نیارید. بدون علم درست وارد کاری نشوید مخصوصاً دین؛ اول واجبات بعد مستحبات مؤکد مثل کمک به پدر و مادر و دوروبریها... نه حج و کربلا صدبار ... بدون این کارها؛ هیئت و زیارت با توجه به نیاز با توجه به دین و سید اشهدا، مستثنی است و فقط قال الله: افضل الاعمال بر والدین و اولادها.
✨مادر ازت متشکرم وقتی تحملم کردی، وقتی با اسم ارباب شیرم دادی، وقتی دعا کردی شهید شم. وقتی بابام عرا
عراق و سوریه و اردوگاه و جنگ و کمیته و بوسنی، پاکستان و افغانستان، جنوب و شرق و غرب بود تو ما را بزرگ کردی تنها و سخت. انشاءالله همیشه پیرو بی بی باشی انشاءالله با شهادتم شفاعتت کنم.
🍂دوست دارم وقتی که بهم شیر می دادی وقتی که بهم نماز یاد می دادی وقتی می فرستادیم هیئت پا برهنه؛ وقتی می فرستادیم ایستگاه صلواتی وقتی باهام درسهام رو مرور می کردی ازم می پرسیدی که هیچ مادری نمی کرد یا هیچ مادری تنهایی نمی کرد یا هیچ کدوم روزی ۵۰ بار نمی کرد.
✨به زینب گفتم مثل تو غضروف نخوره و استخوان میک بزنه و گوشتارو دهن ما بزاره باشه که انشاءالله دو روز سایه اش بیشتر بالای سر ما باشد.
🍂سر خاک مادرم بروید علی و فائزه شما دو تا بخصوص. حالم نداشتید بروید حاجت بگیرید و آرام شوید من را کنار مادرم دفن کنید که هر چی دارم مادر و پدرم است بابا را هم همون جا بگذارید خواهرم را هم همین طور تا همه دور هم باشیم انشاءالله امام زمان (عج) هممون را با هم قبول کند.
✨خوبی مامان سختی تو رو زحمت های بابا و.... زینب منم پیش من خاک کنید عشقم که سخت ترین موقع ها به دادم رسید، آرومم کرد، قبولم کرد، دوستم داشت همه چیز من دوست دارم یادم باشه که چند روز بیشتر زنده نیستم و چند باری بیشتر پیش نمیاد که کسی از من چیزی بخواد و منم بتونم کمکش کنم و بعد،من با کمال میل به آهرت این کار را بکنم باشه که هدا هم خوشش بیاد و من اوتی نیستم که بگم برای خدا کاری میکنم.
🍂 بیشتر برای خوف و عقاب؛ ولی نمی دونم پدر و مادرم چکار کردن خدا چی می خواست. حضرت زهرا سلام الله چی دوست داشته که امام علی علیه السلام و بچه هایش و رسول الله این حوری تو دلم هستن شاید خیلیشم به خاطر چیزهایی که تو زندگی ازشون گرفتم.
✨(همه وصیت نامه هاشون رو خوش خط می نویسن ولی من خوظ نبودم که بخواهم خط خوش نشان بدهم) دوست داشتم از همون اول لاتی تا کرده بودم و اون چند روز آقا جونی هم نداشتم.
✨✨✨✨✨✨
https://harfeto.timefriend.net/157326236
👆🏻👆🏻برای حرفاتون، نظراتتون و انتقاداتتون راجع به کانال "قطعهای از بهشت" خوشحال میشیم اگر به صورت ناشناس مطلع مون کنین☺️☺️
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
استادی میگفت•°✨°•
گاهی یک پیام به نامحرم ،•°📱°•
یک صحبت با نامحرم•°🍃°•
بسیاری از لطف هارا•°☺️°•
از انسان می گیرد•°💢°•
لطف رسیدن به مراتب الهی!•°☝️🏼°•
لطف رسیدن به شهدا!•°😍°•
لطف رسیدن به مقامِ سربازیِ امام زمان‹عج›•°💪🏼°•
فقط این را بدانیم•°🤔°•
شهدا هرگز اهلِ رابطه•°🚫°•
با نامحرم نبودند...:)•°🕊°•
ـــــــــــــ•||🌿🕊||•ــــــــــــ
#اللهمعجللولیکالفرج ♥️
ـــــــــــــ•||🌿🕊||•ـــــــــــ
@shahidhojajjy
🌹خنده حلال🌹
🍂هیئت تموم شده بود؛
نزدیک اربعین بود،
اومدم پیشش طبق معمول روبوسے ڪردیم🥰
حال و احوال و شوخے و خنده و...😅
بهم گفت موتورت ڪو؟🛵
گفتم گذاشتم بفروشمش
گفت میخواے ماشین بخری؟🤔
گفتم نه میخوام برم ڪربلا💚
گفت خب موتور واسه چے میخواے بفروشی؟
گفتم واقعیت پول ندارم مجبورم بفروشم💸
گفت چقدر میشه پول سفرت؟
گفتم یه تومن
گفت غلط ڪردے موتور و بفروشے
من پول بهت میدم😊
گفتم ایول خیریه زدی؟😎
گفت اره اولین یتیمشم تویی😅😂
گفتم دمت گرم جور میشه😬
گفت جور شد دیگه...🙂
.
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید #وحید_زمانی_نیا🏴
@shahidhojajjy
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
https://harfeto.timefriend.net/157326236 👆🏻👆🏻برای حرفاتون، نظراتتون و انتقاداتتون راجع به کانال "قط
دوستان یعنی واقعا هیـــچ حرفی ندارین؟؟
آخه مگه میشه!!
" شـــوق شهادتـــــــــ "
❉ سید ابراهیـم میگفت دفعه اول که به سوریه اعزام شدم ، عملیات تدمر خمپاره درست خورد کنار من ولی به من چیزی نخورد..
گفتم شاید مشکل مالے دارم خدا نخواسته شهید بشم..
آمدم ایران و مباحث مالی خودم را حل کردم..
❉ دفعه دوم
که رفتم سوریه،باز خمپاره خورد کنار من و به من چیزی نشد..
گفتم شاید وابستگےبه خانواده و بچه هاست که نمیذاره شهید بشم..
آمدم ایران و از بچه ها دل بریدم..
❉ و برای بار سوم
که به سوریه اعزام شدم در عملیاتے ترکش خوردم و مجروح شدم
ولی شهید نشدم..
❉ به ایران که آمدم نزد عارفی رفتم و از او مشكلم را پرسیدم..
ایشان گفتند:
"من كان لله كان الله له"
تو برای خدا به جبهه نمی روی
برای شهادت می روی..
نیتت را درست کن
خدا تو را قبول می کند..
❉ پدرش مے گفت :
این دفعه آخر مصطفی (سيدابراهيم)
عجیب بال و پردرآوره بود دیگر زمینی نبود..
رفت
و به
آرزويش
رسيد..
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
@shahidhojajjy
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
#من_قاسم_سلیمانی_هستم ♥️✌️ #پارت_۴۵ •شهید بی سر، ذوالفقار حسن عزالدین سردار سر لشکر قاسم سلیمانی ف
#من_قاسم_سلیمانی_هستم ♥️✌️
#پارت_۴۶
•شهید محمد حسین یوسف اللهی، همسایه ابدی شهید سلیمانی
دو تا از بچه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنها با لباس غواصی در آب ها جلو رفتند. هر چه معطل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از تاریک شدن هوا به مقر برگشتیم. محمد حسین که مسئول اطلاعات لشکر ثارالله بود، موضوع را با برادر حاج قاسم سلیمانی، فرمانده لشکر در میان گذاشت.... حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتما دشمن از عملیات ما با خبر می شود. اما حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخص می کنم... صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم؟ چه شد؟...
به قرارگاه خبر دادید؟... گفت: نه. پرسیدم: چرا؟!... مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را... با خوش حالی گفتم: الان کجا هستند؟... گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین هم پست سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود.
#ادامهدارد...
⛔️کپی بدون لینڪ کانال حرام میباشد⛔️
👇ʝoɨŋ🌿
https://eitaa.com/joinchat/923729942Cb2a8af8cf7
🕊زیارتنامه شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائُه، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَصفِیاءَ اللهِ و َاَوِدّآئَهُ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ دِینِ الله، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسولِ الله، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرَالمؤمِنینَ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَآءِ العَالَمین، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدِ ابنِ الحَسَنِ ابنِ عَلیَّ الوَلیَّ الناصِح، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِالله، بِاَبی اَنتُم وَ اُمیِّ طِبتُم، وَ طابَتُ الاَرضِ اَلَّتی فِیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزََا عَظیمََا، فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفوزَ مَعَکُم🌹🌱🌹🌱
@shahidhojajjy
🔮 در محضر شهید
✴ بارش بیامان خمپارهها تا نیمه شب ادامه داشت. ترکشهای سرخ خواب را از همه گرفته بود. زیر پل ۱ تعدادی از افراد نشسته بودند،
🧩 «همدانی» از زیر پل بیرون آمد، مات و حیران به روی پل نگاه کرد. نزدیک دهنه پل و کنار تپه
«مجاهد» در همان مکانی که خمپاره های صد و بیست مثل باران میبارید کسی به نماز ایستاده بود.
💣 صدای انفجار خمپارهها لحظه ای قطع نمیشد. طنین صدای «محمد بروجردی» در گوشش پیچید: «این امانت ماست …دست شما…امانتدار خوبی باشید.»
💎 دوباره نگاه کرد شهبازی در وسط آتش دشمن مثل ابراهیم با آرامش به قنوت ایستاده بود. نمی دانست چه کار کند.
🔗 جرات حضور در خلوت شهبازی را نداشت. طاقت نیاورد در حالیکه اشک پهنای صورتش را پوشانده بود، به زیر پل بازگشت.
🖌 خلوص نماز شبهای شهبازی در میان اهل جبهه مشهور بود، و همدانی با تمام وجودش این خلوص را در ظلمات شب مشاهده کرده بود.
#سردار_شهید_محمود_شهبازی
@shahidhojajjy
شناختین کی پشت ستون ایستاده؟
😭😭😭
سمت تو آمده ام تا که نباشی تنها
دل من تاب ندارد که تو باشی تنها
.
#جانم_سپرت_روز_بلا_حضرت_آقا
.
تنها در ازدحام ملائکهی عزادار
در بزم عزای حسین نشسته است
تا بگوید که چراغ روضهی مصباحالهدی خاموش شدنی نیست؛
.
هر دری بسته شود ، جز در پر فیض حسین
این درِ خانهی عشق است که باز است هنوز
.
#حب_الحسین
@shahidhojajjy