🍃🌸دیدید که میگن :
طرف از همون اول هم
#شبیه_شهدا بود؟!
♨️روز #ازل است ...
و بندگان در مقابل #اللّــــه ایستاده اند ...
⚜برگه ایی سفید🗒 را بین #خلق_الله توزیع می کنند ، دارند برگه ی سرنوشت هرکس را به دستان #خودش می سپارند ، میان آن سفیدی فقط یک کلمه نوشته اند📝 و می درخشد✨ ، در همان خط اول :
#شهـــــــــادت ...😍
♨️اما امضایش نکردند✍ ، یعنی نمی کنند😢 ، ماند برای دنیا ، ماند به اینکه چگونه #زندگی کنیم ، کدام مسیر🔀 را انتخاب کنیم..
⚜ زین پس نویسنده ی✍ احوالتمان ، #خودمانیم!(کاش نویسنده خوبی بودیم...😔)
♨️خدایا ، #کدام_گناه ارزشش را دارد که این پاکی🍃 را آلوده کنم؟!
⚜به دنیا می آییم ...
بعضی ها ، خالص می مانند👌 و کلمه #شهادت از بالا تکان نمی خورد...
♨️اما برخی ها قاطی دارند ، عوض می شوند ، #رنگ_می_بازند ، آلوده می شوند🔥و پی در پی کلماتی در ابتدای پرونده قرار می گیرد که کلمه #شهادت را به پایین و پایین تر هل می دهند😔
⚜می رود و در آن آخرها برای خودش جایی پیدا می کند ، گاه کور سویی 💫از او هست و اکثر نیست 🚫...
✘غیبت ،✘تهمت ،✘دروغ ،✘نگاه حرام ،✘حرف نادرست و ...
♨️و حالمان چقدر شبیه آن برخی هاست ...
به یک بازگشت به عقب↪️ مقتدرانه احتیاج داریم ...
💯 #هیچ_وقت_دیرنیست ...
این را شاهرخ #ضرغام_ها ، ثابت کرده اند .
🌹 @shahidhojatrahimi
#شهیدپازوکی می گفت:
آدم ها٣ دسته اند:
✓خام، ✓پخته، ✓سوخته
🔸خام ها که #هیچ
🔸پخته ها #عقل_معیشت دارند و دنبال کار و زندگے حلالند
🔸سوخته ها #عاشقند،چیزهای بالاترے مےبیینند،و #مےسوزند توے همان عشق
آخر #خودش سوخته بود.
🌴 @shahidhojatrahimi
❁﷽❁
#معراج_عشق
خدای مهـربـان در آیـه؛
فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ
(صافات/۱۰۳)میفرماید:
ابراهیم ;
اسماعیل را بر گونهاش انداخت !
و بعد هيچ نمیگويد
توضيح نمیدهد
مـا میمانیم و یک دنیا انتظار
این که خوب بقیهاش ... چه گذشت ؟
چه شد ؟
بقیه داستان رو سکوت میکند و
هیچ نمیگوید ...
انگار خدا در قرآنش نمیخواهد
سَـر بریدن اسماعیل را.
خنجر کشیدن ابراهیم را
دل کندن پدر .از پسر را به تصویر بکشد.
من میگویم. نمیگويد
كه رعايت حال بانويی را كرده باشد.
كه شبهای تنهايیاش
قرآن ناطقش را بر سَــرِ نى میبيند و میشوند ...😭
برای شبهایی که میرسد به این آیه ...!
من میگویم برای دلِ
زینب(س) بوده ...
من میگویم خدا هم تاب نزول
مقتلِ مُسجَّل
را براى دلِ بانو نداشته ...
و #قربان ؛
عيد است براى آنكس كه #عاشق
شدهست ؛
و چه كسى عاشقتر از #حسين ع
كه شيرخواره به قربانگاه
میبرد....
#عيدتون_مبارك ❤️
@shahidhojatrahimi
*┄┄┄••❅💞❅••┄┄┄*
🌷 #طنز_جبهه
💠طبابت در جبهه
🔸كسی #جرأت داشت بگوید من مریضم، همه ماشاءالله #دكتر بودند. آن هم از آن فوق تخصص هایش!
🔹می ریختند سرشیكی فشار خونش را می گرفت، البته با دندان دیگری نبضش را بررسی می كرد، البته با #نیشگون..همه بدنش رو می كندند، قیمه قیمه اش می كردند.
🔸بعد اظهار نظر می شد كه مثلا فشار خونش بالاست یا چربی خون دارد، آنوقت بود كه #نسخه می پیچیدند.
🔹پتو را بیاورید. ..
بیاندازید سرش، با مشت و لگد هر چه #محكمتر خوب مشت و مالش بدهید، بعد آب سرد بیاورید، یقه پیراهنش را باز كنید، #بلایی به سرش می آوردند كه اگر رو به قبله هم بود صدای #مریضیَش را در نیاورد
#لبخند_بزن_بسیجی😁
@Shahidhojatrahimi
❀شهیدحجت الله رحیمی❀
🌴#شـهـیده_تـوران_اسڪـنـدرے🌴 محل شهادت:شهرحلّه عراق
🍃🌸🍃🌸🍃🍃🌸🍃🌸🍃
شهيده #توران_اسكندرى، متولد سال ١٣٤٤ هجرى شمسى در شهر #ماهشهر استان خوزستان است.
وى از #بانوان زهرايى و همسر مرحوم مهندس #فرشاد_اسكندرى بود.
همسر ايشان به دليل حضور در #مناطق_عملياتى و قرار گرفتن در معرض بمب هاى شيميايى آلوده شده و در سال ١٣٨٤ پس از مدت ها مبارزه با بيمارى به همرزمان #شهيدش پيوست........
در سال ١٣٩٥ شهيده #توران_اسكندرى در راهپيمائى #اربعين_حسينى پيوست و به سوى سرزمين عشق حركت كرد....
در روز پنجشنبه ٤ آذر ماه سال ١٣٩٥ حدود ساعت ١٤:١٥ در نزديكى شهر #حلّه عراق ،توسط انفجار تروريستى همراه با هم كاروانيانشان به درجه رفيع #شهادت نائل آمدند..........
باقيات الصالحات ايشان ٥ فرزند (٣ پسر و ٢ دختر) ميباشد......
🍃🌷#شـهـیـده_تـوران_اسـکـنـدری 🍃🌷یادش با صلوات
اگـــه آرزوتـــــــ شهـــــادتــــــــ باشــــہ💔
تـــو حلّــــہ عـــراق هم باشے میـــــرے😔
عکس سلفے دو مهـاجـر الےالله در بهـشت🍃🌺🍃
شهید حسـن دانش(سمت راست)و
شهیـد محسـن حاجے حسنے🌹
#شهـداے_منا🕊🕊🕊
مجید قهوهخانه داشت برای قهوهخانهاش هم همیشه نان بربری میگرفت تا «مجید بربری» لقب بامزهای باشد که هنوز شنیدنش لبخند را یاد بقیه بیندازد.🙂
اخلاقش واقعا شهدایی بود ،بارها هم کنار نانوایی می ایستاد و برای کسانی که می دانست وضعیت مناسبی ندارند. نان #می_خرید و دستشان می رساند. خیلییی مهربوون بود☺️
قهوهخانهای که به گفته پدر مجید تعداد زیادی از دوستان مجید آنجا رفتوآمد داشتند : «یکی از دوستان مجید که بعدها همرزمش شد در این قهوهخانه رفتوآمد داشت.
یکشب مجید را هیئت خودشان برد که اتفاقاً خودش در آنجا مداح بود. بعد آنجا در مورد مدافعان حرم و ناامنیهای سوریه و حرم حضرت زینب میخوانند و مجید آنقدر سینه میزند و گریه میکند😭 که حالش بد میشود. وقتی بالای سرش میروند.
میگوید: «مگر من #مردهام که حرم حضرت زینب درخطر باشد. من هر طور شده میروم.» از همان شب تصمیم میگیرد که برود.»...🌹
#پیکرمطهربازنگشت....
#شهادت_۲۱دیماه۹۴
شهیـد مجید قربانخانے🌹🍃
🍃🌸🍃💐🍃🌸🍃
#خاطره_ازخانم_شهیدهمت
یک بار که ابراهیم در خط بود،
مهمان داشتیم.
در آشپزخانه تدارکات مهمانی را میدیدم که ناگهان آشوب در دلم افتاد.
همه چیز را رها کردم و به سمت سجاده رفتم.
وقتی همسرم از جبهه برگشت، موضوع را برایش شرح دادم.
صورتش منقلب شد و گفت
«شاید همان زمانی بود که از جاده پر از مین رد میشدم».
سپس خندید و ادامه داد: «تو سد راه شهادت من شدی.»😁
🍃🌸🍃💐🍃🌸🍃
🌹🌹🌹
خلاصه زندگی نامه
#شهید_محمدرضا_امیدی
شهید امیدی در شهر کرمانشاه و در یک خانواده مذهبی بدنیا آمد و نوجوانی خود را در محله خیابان شریعتی و مساجد رشید و موسی بن جعفر و در کنار قاریان بزرگ قرآن کریم جانباز مرحوم محسن صادقی و شهیدان سید مجید کلوشادی و سالار کریمی خو سپری کرد و همین امر باعث شد حضور در دفاع مقدس داشته باشد همچنین ایشان یکی از ورزشکارهای رزمی کونگفو کرمانشاه بود که بسیار زرنگ و توانمند و در عین حال متواضع و فروتن که الگو خیلی از نوجوانان محل بود که در مرداد 1366 در عملیات غرور آفرین نصر۷ منطقه سردشت بشهادت رسید
یادش گرامی و راهش پر رهرو