eitaa logo
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
2.2هزار دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
12.8هزار ویدیو
106 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
🕊 زنــدگــے نــامــه و خــاطــرات 🕊 ♥️ #شــهیــد_ابــراهیــم_هادے ♥️ 🌷 قــســمــت #هفتمــ📖 🍃 @s
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 قسمت 🍀 زندگی‌نامه و خاطرات پهلوان بی‌مزار " " ✅ پهلوان (راوی: حسین‌اللّه کرم) – بخش اول 💥 سید حسین طحامی (کشتی‌گیر قهرمان جهان) به زورخانه‌ی ما آمده بود و با بچه‌ها ورزش می‌کرد. هر چند مدتی بود که سید به مسابقات قهرمانی نمی‌رفت، اما هنوز بدنی بسیار ورزیده و قوی داشت. بعد از پایان ورزش رو کرد به حاج حسن و گفت: «حاجی، کسی هست با من کشتی بگیره؟» حاج حسن نگاهی به بچه‌ها کرد و گفت: «ابراهیم! بعد هم اشاره کرد؛ برو وسط گود.» معمولاً در کشتی پهلوانی، حریفی که زمین بخورد، یا خاک شود می‌بازد. کشتی شروع شد. همه‌ی ما تماشا می‌کردیم. مدتی طولانی دو کشتی‌گیر درگیر بودند. اما هیچکدام زمین نخوردند. فشار زیادی به هر دو نفرشان آمد، اما هیچکدام نتوانست حریفش را مغلوب کند، این کشتی پیروز نداشت. بعد از کشتی سید حسین بلندبلند می‌گفت: «بارک الله، بارک الله، چه جوان شجاعی، ماشاءالله پهلوون!» 💥 ورزش تمام شده بود. حاج حسن خیره‌خیره به صورت ابراهیم نگاه می‌کرد. ابراهیم آمد جلو و باتعجب گفت: «چیزی شده حاجی!؟» حاج حسن هم بعد از چند لحظه سکوت گفت: «تو قدیم‌های این تهرون، دو تا پهلوون بودند به نام‌های حاج سیدحسن رزاّز و حاج صادق بلور فروش، اون‌‌ها خیلی با هم دوست و رفیق بودند. توی کشتی هم هیچکس حریفشان نبود. اما مهمتر از همه این بود که بنده‌های خالصی برای خدا بودند. همیشه قبل از شروع ورزش، کارشان رو با چند آیه قرآن‌ و یه روضه‌ی مختصر و با چشمان اشک‌آلود برای آقا اباعبدالله(ع) شروع می‌کردند. نَفَس گرم حاج محمد صادق و حاج سید حسن، مریض شفا می‌داد. بعد ادامه داد: ابراهیم! من تو رو یه پهلوون می‌دونم مثل اون‌‌ها! ابراهیم هم لبخندی زد و گفت: «نه حاجی، ما کجا و اون‌‌ها کجا.» بعضی از بچه‌ها از این‌که حاج حسن این‌طور از ابراهیم تعریف می‌کرد، ناراحت شدند. فردای آن روز پنج پهلوان از یکی از زورخانه‌های تهران به آنجا آمدند. قرار شد بعد از ورزش با بچه‌های ما کشتی بگیرند. همه قبول کردند که حاج حسن داور شود. بعداز ورزش کشتی‌ها شروع شد. چهار مسابقه برگزار شد. دو کشتی‌ را بچه‌های ما بردند، دو تا هم آن‌‌ها. اما در کشتی آخرکمی‌شلوغ کاری شد! آن‌‌ها سر حاج حسن داد می‌زدند. حاج حسن هم خیلی ناراحت شده بود. من دقت کردم و دیدم کشتی بعدی بین ابراهیم و یکی از بچه‌های مهمان است. آن‌‌ها هم که ابراهیم را خوب می‌شناختند مطمئن بودند که می‌بازند. برای همین شلوغ کاری کردند که اگر باختند تقصیر را بیندازند گردن داور! 🍃🌹🍃 ادامه دارد...✒️✒️✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا امام زمان (عج) ، سلامتی رهبر معظم انقلاب و همچنین شادی روح امام (ره) و ارواح طیبه شهدا صلوات. 🍃 @shahidhojatrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹این روزها ، روزهای فراق است... فراق ... !!! با نوشتنش قلمم بغض میکند و میشوم .. 💔و دلتتنگ که شوی بی اختیار را هم از کف میدهی... 🔺فارغ از هر زمان و مکانی... فقط یک تلنگر کوچک کافیست که چشمانت بی وقفه ببارد... 🔻این کلمات بهانه ایست برای وصف حال دل خسته ... چندیست دلتنگم و بی قرار ... دلتنگ_شهدا ... بی_قرار_شهادت ▫️مدافع حرم بی بی زینب (س) شهید حاج عباس عبداللهی 💚 @Shahidhojatrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ازکربلاشهیدحجت بهم زنگ زد گفت برام دعاکن منم باخنده گفتم تواونجای بایدبرامن دعاکنی باگریه بهم گفت چندباردارم میرم حرم حضرت ابالفضل(ع) ولی هنوزآقااذن دخول حرم امام حسین (ع) رو بهم نداد باتعجب گفتم ازکجافهمیدی؟ گفت دلم هنوزصاف نشد ... خلاصه شب دوباره زنگ زدباحالت عجیبی گفت رفتم حرم رفتم حرم، یاحسین یاحسین عجب حالتی داشت همون شب مجلسه روضه داشتیم ازکربلاباتلفن برامون روضه خوند... كيامرث پيرمرادي (دوست شهيد حجت) 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 ◾کـــــانال مداح شهیـد کربلایـی حجــت اللّٰه رحیمــی 🆔 @shahidhojatrahimi
چہ داشتی با شهـــــــدا که حکم شهدا اینقدر زود تبدیل شد به با شهـدا ... 🌷 @Shahidhojatrahimi
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
چہ #نجواهایـی داشتی با شهـــــــدا که حکم #خادمی شهدا اینقدر زود تبدیل شد به #هم‌نشینی با شهـدا ...
خاطرات_شهدا 🌷 ✍به روایت از دوست شهید 🌷 🔰کارش این بود که دست بچه ها رو تو دست می ذاشت سال 93 در بود دیدم که با پای برهنه👣 زیر تیغ آفتاب☀️ با چه عشقی از زائرین پذیرایی می کرد. 🔰گفتم : چرا این همه به خودت سختی می دی؟ برو زیر وایسا،می خندید😄 خنده هایی از ته دلـ❤️ 🔰 تمام 15 روز پا برهنه بودکف پاهاش تاول♨️ زده بود سیاه سیاه شده بود 🔰سید تو همه مناطق پا برهنه می رفت جالب بود حتی در هم پابرهنه بود؛می گفت : ممکنه زیر پامون 🌷 باشه ناخواسته توهین بشه ...❌ 🔰هرسال عید می رفت راهیان نور💫 ،می گفتم : اونجا چه خبره ؟چی کار می کنی ؟ بابا بچسب به خانواده، دید و بازدید و ... چقدرمی ری تو اون بیابون ها😕 ... 🔰لبخندی زد😄 و گفت : تو هنوز نمی دونی، همه زندگی من اونجاست ، من اونجاست😍 🔰 در ثبت نام راهیان نور خیلی تلاش می کرد بار رو ببره، خیلی هم هواشون رو داشت می گفت : حتما بشینید پای صحبتهای راوی🎤. 🔰بعد از هم باز بچه ها رو زیر نظر داشت👀 می دید با کی رفیق هستند کجا می رند⁉️دوست داشت کارش رو ببینه که بچه ها از دست نرند🚫 @Shahidhojatrahimi
نماز عشق به درازای چند رکعت... وقتےﻛﻪ آن: اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فےسبیلک باﺷﺪ... 🌷 🌷 @Shahidhojatrahimi
▪️تابوت تیرخورده و یک قبربی حرم این هم جزای آن همه آقایی و کرم ♦️فرارسیدن سالروز شهادت امام حسن مجتبی(ع) تسلیت باد. @Shahidhojatrahimi
▪️ 🌷صلوات خاصه امام حسن مجتبی(ع) 🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلی الحَسَنِ بْنِ سَیِّدِالنَّبِیِّینَ وَوَصِیِّ أَمِیرِالمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ رَسُولِ الله 🌷السَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ سَیِّدِ الوَصِیِّیَنَ،أَشْهَدُ أَنَّکَ یابْنَ أَمِیرِ المُؤْمِنِینَ أَمِینُ الله وَابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ مَظْلُوماًوَمَضْیَت شَهِیداً، 🌷وَأَشْهَدُأَنَّکَ الإمام الزَّکِیُّ الهادِی المَهْدِیُّ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَبَلِّغْ رُوحَهُ وَجَسَدَهُ عَنِّی فِی هذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ. ◼سالروز شهادت جانگداز دومین جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله، امام حسن مجتبی تسلیت باد. @Shahidhojatrahimi