🏴…🌸…🏴
°•{مدافع وطن
#شهید_مهدی_مولانیـــــا🕊🌹}•°
#برگی_از_خاطرات
◽️با هم کلیپ شهدا را نگاه میکردیم خیلی گریه کرد و گفت: «داداش! یعنی میشه منم یه روز شهید شم؟»
◽️تعجب کردم و به شوخی گفتم: «پاشو برو به ریخت و قیافهات نگاه کن! مگه شهادت اَلَکیه؟!»
◽️با رفتنش ثابت کرد دین اسلام و فرهنگ شهید و شهادت با شاد بودن، منافاتی ندارد. میشود امروزی بود، زیبا پوشید، زیبا زندگی کرد و زیبا رفت.
راوی 👈 برادر شهید
@shahidhojatrahimi
🖋 #برگی_از_خاطرات
به سید می گفتم؛ اینها کی ان میاری هیئت؛
بشون مسئولیت میدی؟
می گفت؛ کسی که تو راه نیست، اگه بیاد مجلس اهل بیت و یه گوشه بشینه و شما به او بها ندی می ره و دیگه بر نمی گرده، ولی وقتی تحویلش بگیری، جذب همین راه میشه.
🌹 #شهید_سید_مجتبی_علمدار
🌷 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
@Shahidhojatrahimi
🕊🍂 #دوستان_شهدا 🍂🕊
✍ #برگی_از_خاطرات
از یک محله به یک مدرسه میرفتند اما با دو مسیرِ متفاوت.
هر چه دوستش اصرار میکرد که بیا از همین کوچه برویم، قبول نمیکرد.
میگفت: «این کوچه پُر از دختره، من نمیام. معلوم نیست این کوچه به کجا ختم میشه!»
🌹 #شهید #علی_صیادشیرازی
کتــاب یادگاران11، ص8
🌑 @shahidhojatrahimi
°•|🌿🌹
#مدافع_حرم
#شهید_علیرضا_قلیپور
#ولادت : ۱۳۶۴/۲/۵
#محل_تولد : قیر و کارزین - فارس
#شهادت : ۱۳۹۴/۹/۶
#محل_شهادت : حلب - سوریه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 #برگی_از_خاطرات
◽️علیرضا آماده شد بریم عملیات..
توی راه یکی از بچهها بهش آجیل تعارف کرد، علیرضا گفت: من فقط بادام میخورم، میخوام وقتی دشمن حمله کرد، کم نیارم…
@shahidhojatrahimi
#یادش_با_ذکر_صلوات
🍃🌹
#برگی_از_خاطرات...
♻️ يك روز ديدم شهيد مهرزادی در ستاد لشكر از فرط خستگی و بی خوابی، خوابش برد. تا آن موقع نمی دانستم كه زن و بچه های ايشان در پايگاه شهيد بهشتی اهوازند.
🔸يكی از برادرها به من گفت: «ايشان مدتی است زن و بچه هايش را آورده اهواز.»
🔹وقتی بيدار شد، پرسيدم:
«حاجی! چرا اينجا؟ چرا نمی روی خانه پيش زن و بچه ات؟»
🔸گفت: «خجالت می كشم.»
گفتم: «از كي؟»
جواب داد: «از نگهبان پايگاه كه زن و بچه اش اين جا نيستند و فرسنگ ها از او فاصله دارند.»
#سردار_رشید_اسلام
#شهیـــد_حسینعلی_مهرزادی🌺
@shahidhojatrahimi
#برگی_از_خاطرات 🌷
🔴 زخمی و بستری شد.درمان رزمندگان رایگان بود. پایش را گچ گرفتند. فهمید دوستانش، لباس او را شستهاند. شروع کرد به شستن لباس رزمندهها.نصف روز طول کشید. گفتند حتما گچ پا نم گرفته و باید عوض شود
اصلا خیس نشده بود. حاجاحمد متوسلیان گفت: این گچ پا از #بیت_المال بود، مراقب بودم خیس نشود
#شهید_احمد_متوسلیان🕊
@shahidhojatrahimi
#برگی_از_خاطرات
◽️چند بار به آقامحمد گفتم برای خودمون کفن بخریم و ببریم حرم امام حسین برای طواف، ولی ایشون هی طفره میرفت. بعد چند بار که اصرار کردم ناراحت شد و گفت: "دوتا کفن میخوای ببری پیش بی کفن؟!"
⚘🍃 شهیدمحمدبلباسی⚘🍃
🕊شهداءرایادکنیدباذکریکصلوات
@shahidhojatrahimi
#برگی_از_خاطرات
محـرم و صـفـر🏴
.
دومـاه محـرم و صـفــر کامـل لبـاس مشـکـی مـی پوشـید.▪️
از چـهل روز قــبل از عاشـورا شــروع مـی کـرد زیارت عاشـورا خواندن،👌
بعد از عاشـورا تا اربعیــن هم یک چـله دیگر مـی خواند.
تخـمه و آجـیل و خـوراکـی های ایام شـادی هم تعــطـیل.❌
از آن سـال که روضـه های دونفــره مان سه نفــره شد، برای علـی هم
جـدا روضـه مـی خـواند و سـینــه مـی زد.💔
#شهید_محسن_حججی
#امام_حسین
@shahidhojatrahimi
#برگی_از_خاطرات
وقتی تو کار بهمون فشار میومد
یا خسته میشدیم بهمون میگفت:
ثواب کار رو هدیه کنید به یکی از
اهل بیت، اونوقت خستگی بهتون
غلبه نمیکنه و شما بهش غلبه میکنید.
🌷شهید #مهدی_حسین_پور🌷
#ما_ملت_امام_حسینیم
@shahidhojatrahimi
#برگی_از_خاطرات
#شهید_دکتر_سیدمحمد_شکری🌹
خیره شده بود به آسمان
حسابی رفته بود توی لاک خودش...
بهش گفتم: «چی شده محمد؟» 🤔
انگار که بغض کرده باشه، گفت: «بالاخره نفهمیدم ارباً اربا یعنی چی؟😔 میگن آدم مثل گوشت کوبیده میشه یا باید بعد از عملیات کربلای ۵ برم کتاب بخونم یا همین جا توی خط مقدم بهش برسم»
توی بهشت زهرا که میخواستند دفنش کنند، دیدمش؛ جواب سؤالش رو گرفته بود با گلوله💥 توپی که خورده بود به سنگرش، "ارباً اربا" شده بود مثل مولایش حسین (علیهالسلام).
@shahidhojatrahimi
🌹🍂🍂🌹
✍ #برگی_از_خاطرات
یکبار از من پرسیده بود:
چقدر منتظر دریافت حقوق ماهیانه ات می مانی؟
گفتم "از همون ابتدای زمانی که حقوقم رو میگیرم.منتظرم که موعد بعدی پرداخت برسه!!
اهی از حسرت کشید و گفت؛
(( اگر مردم این انتظاری که برای مال دنیا و دنیا میکشند ،کمی از آن رو بخاطر امام زمان(عج)میکشیدند ،ایشان تا حالا ظهور کرده بود،امام منتظر ندارد!!!!! ))
#شهید_محمود_رادمهر
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
@shahidhojatrahimi