#برگی_از_خاطرات_شهدا
📜 شهیدمجتبیعلمدار
✅ درس اخلاق
♦️ سـعی کنید قـرآن انیـس و مـونسـتان باشـد
نه زینت دکـورها و طاقچـههای منازلـتان شود
بهـتر است قـرآن را زینـت قـلبـتـان کنیـد.
@shahidhojatrahimi
#برگی_از_خاطرات_شهدا
📜 شهید مهدی مالامیری
♦️ موقع خداحافظے
بہش گفٺم انشاءالله با #شھادٺ برگردے☺️
رفٺ و شہید شد🕊
امـٰا برنگشٺ..،
یآدم اومد همیشہ بہ شوخۍ میگفٺ:
زحمٺ ٺشییع جنآزهام رو
بہ ڪسۍ نخواهم داد....
📚 به نقل از همسرشهید
@shahidhojatrahimi
#برگی_از_خاطرات_شهدا🌹
🔅شهید مهدی حسینی🔅
♦️ آقامهدی همیشه به من میگفت :
نکند بعد از شهادت من بیتابی کنی، نکند جیغ و داد بکنی، نکند مشکی بپوشی. شهادت من باعث عاقبت به خیری تو هم خواهد شد.
📚 به نقل از همسرشهید
#شهید_مهدی_حسینی
@shahidhojatrahimi
#برگی_از_خاطرات_شهدا🌹
🔅شهید حسین ولایتیفر🔅
♦️ تقریبا همیشه حسین یا در حال ڪار بود
و یا در حالت ڪار . اصلا خستگی برایش
معنا و مفهوم نداشت .
بدن ورزیده و آمادهای داشت .
درست زمانی ڪه همه خسته بودند
شوخیهای حسین گل میڪرد .
#شهید_حادثه_تروریستی_اهواز🌹
@shahidhojatrahimi
#برگی_از_خاطرات_شهدا 🌹
🔅شهید سیدمیلاد مصطفوی🔅
♦️ در تمام مناطق عملیاتی با پای
برهنه بود همیشه میگفت:
گوشت و پوست شهدا در
این مناطـق مانده
و خـاک شده،
نباید بیاحترامی بهشون کرد.
عشـق او ، سفر به مناطق جنگی
بود میگفت: بهشـت من اونجاست:) 🌹
@shahidhojatrahimi
#برگی_از_خاطرات_شهدا🌹
🔅شهید علی سیفی🔅
♦️ علی ، نوجوانی بیش نبود. داشت وضو می گرفت. یکی از همسایه ها به شوخی گفت: چرا زود به زود وضو می گیری؟
♦️ گفت: دائم الوضو بودن خیلی فوائد دارد، صورت را نورانی می کند، روزی را زیاد می کند و از هر قطره ای آبش، وضو فرشته ای به وجود می آید که تا موقع مرگ برای انسان استغفار می کند.
♦️ برای خودش منبری رفته بود با آن سن و سالش.
@shahidhojatrahimi
#برگی_از_خاطرات_شهدا🌹
🔅 شهید حجت الله رحیمی🔅
✅ مناجات حجت خدا
♦️ خدایا ! وقتی اسلام و انقلاب در خطر باشد دیگر این سینه را نمیخواهم.
خدایا ! مکش این چراغ افروخته را و مسوز این سوخته را و مران این بنده ی آموخته را
معشوقا ! اگر بپرسی حجت ندارم ، اگر بسنجی بضاعت و اگر بسوزانی طاقت
@shahidhojatrahimi
#برگی_از_خاطرات_شهدا🌹
🔅شهید علی ماهانی🔅
♦️ اونقدر با اسم بی بی انس گرفته بود که اگه توی بهترین لحظه های زندگیش از حضرت فاطمه (س)می گفتی شروع می کرد به اشک ریختن.
♦️ یه روز رفتم تو اتاقش دیدم واسه خودش مجلس روضه گرفته از حضرت زهرا (س) می خوند و گریه می کرد ، پرسیدم: ” علی چرا گریه می کنی؟ گفت: ” برای مظلومیت حضرت زهرا (س) شما هم وقتی من شهید شدم ، بیایید سر خاکم و روضه حضرت زهرا رو بخونید.
_._._._._._._._
@shahidhojatrahimi
#برگی_از_خاطرات_شهدا🌹
🔅شهید روح الله صحرایی🔅
♦️ عاشق و مطیع محض رهبری بودند، در وصیت نامه شان سفارش میکنند که دست از ولایت فقیه برندارید،
می گفتند: هر وقت آقا اشاره ای بکنند برای جهاد حتی منتظر اجازه شما نمیشینم و میروم .
اگر همه مردم یک طرف رفتن و آقا یک طرف، به سمتی برو که حضرت آقا رفته است.
♦️ یکبار وسط سخنرانی آقا که از تلویزیون پخش می شد، حضرت آقا سرفه ای کردن
و آقا روح الله به زبان محلی خودمان گفتند: جان ته کلشه دا. یعنی: جان، فدای سرفه ات شوم.
@shahidhojatrahimi
#برگی_از_خاطرات_شهدا🌹
🔅شهید حسین بواس🔅
♦️رفیقش گفت:
حسین!
تو کہ پاسدار نیستے
نمیترسے بعد از شهادتت
فراموش بشے؟!🙂
گفت:
وصیٺ کردم روےِ قبرم بنویسند⇩
کـارگر شهید حسین بواس
شهادت¹³⁹⁵ خانطومانِ سوریہ🍃
📚 به نقل از رفیق شهید
@shahidhojatrahimi
#برگی_از_خاطرات_شهدا🌹
🔅شهید اصغر کوچکی🔅
♦️روز اعزامش به من گفت:
"مادر برایم نان نیاوردی؟
گفتم تو نان نخواستی!!
رفتم تا برایش نان بگیرم
وقتی برگشتیم دیدیم
که حرکت کردند و رفتند
بعدها فهمیدم به یکی از اقوام
گفته بود که " نمیخواستم
گریه ی مـادرم را
موقع خداحافظی ببینم".
#شهیدجاویدالاثر
@shahidhojatrahimi
🌹🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹🕊
🔅شهید حاج یونس زنگی آبادی🔅
✅ تواضع
♦️ حاجی از همان آب گرمی که رزمندگان در آن گرمای طاقتفرسای جنوب برای وضو ساختن استفاده میکردند، وضو میگرفت و حاضر نمیشد از آبخنک تر استفاده کند. میگفت مگر من با دیگر بسیجیها چه فرقی دارم؟
🌿〰🌿〰🌿〰🌿〰🌿〰
#شهید_حاج_یونس_زنگی_آبادی
#برگی_از_خاطرات_شهدا
اللهم ارزقنا توفیق شهادت✨
@shahidhojatrahimi