#خاطرات_حاج_رضا
☆ارزش رفاقت☆
رضا به غذاهای فست فود علاقه زیادی داشت و هر وقت هم که میخواست خانواده را مهمون کنه، مخصوصا وقتهایی ک من برمیگشتم (چون دانشجوی یک شهر دیگه بودم و هراز گاهی میومدم اصفهان) یکراست میرفت سراغ مغازه فست فودی سر خیابون.🌭🍕🍔🍟
یک شب که طبق معمول برای خریدن ساندویچ رفته بود مغازه، چندتا از جوونهای هم سن و سالش که با رضا اشنا بودن هم برای خوردن شام داخل مغازه بودن ولی با دیدن رضا خودشون مشغول میکنن و به رو نمیارن ک رضا رو دیدن👀 ک نخوان پول غدای رضا رو هم حساب کنند...💵💳😐🙄
اما رضا موقعی ک سفارشش اماده شده و خواسته حساب کنه، یواشکی به مغازه دار میگه پول شام دوستامم حساب کن.، مهمون من هستن😳😇
مغازه دار که هم رضا رو میشناخته و هم اونارو و مخصوصا اینکه رفتار اونارو هم زیر نظر داشته،
به رضا میگه اونا با دیدن تو، به روی خودشون نیاوردن، تو چرا میخوای پول شامشون را حساب کنی؟؟ تواممثل خودشون باش...
اما رضا میخنده و میگه ارزش دوستی و رفاقت بیش از اینچیزهاست...😊💞
#ارسالی_از_خواهر_شهید
@shahidhojatrahimi