#دلنوشته_شماره۱ عاشقانه های بسیجی❤️ روزی که پیدایت کردم، انگار سالها بود که تورا می شناختم و با تو نفس میکشیدم، اما نه.... من تورا برای اولین بار می دیدم، برای اولین بار بود که کنار تو بودم حتی با فاصله ی دور! برای اولین بار بود که خودم را جمع میکردم تا نگاهت نکنم🤦‍♀ آخر چطور می شد کنار تو بود و به تو زل نزد😍.....؟! انصافا کار سختی است و من باید برای اولین بار تو را می دیدم و نگاهت نمی کردم. چقدر این اولین بارها قشنگ است😊...بماند که با تو همه چیز همیشه قشنگ است و به اولین و آخرین بارها محدود نیست.... جاذبه ی زمین را نیوتون کشف کرد و جاذبه ی نگاه تو را من....!😍😍😍 اما نه! نباید نگاهت می کردم.🤦‍♀ باید ایمان می آوردم که این عشق مقدس است. باید عاشقت می شدم با حفظ شئونات اسلامی! و این از تمام قوانین فیزیک🔭 فرمول های شیمی🌡💊 و مسئله های ریاضی📐 سخت تر است....! ✍سربازصاحب الزمان(عج) 🌷| @shahidhojatrahimi

#دلنوشته_شماره۲ سلام مثل همیشه صدایت میزنم داش حجت ..داش قلمم خوب نیست ساده حرف میزنم حرف های دلم داش دلم تنگ شده هااا... هروقت دلم تنگ شماها میشه ... یاد این بیت میکنم :: دل تنگی ها به لطف حق سر آید .... از شام آخرصبح ظفر برآید زمان آشنایی مون یادتونه ؟ بهشت زهرا سلام الله علیها 😢😢😢آخخخ که چقدر دلم تنگ شده برای شهدا ... در فروشگاه محصولات فرهنگی بهشت زهرا سلام الله علیها که مثل همیشه عکسهای شهدا رو نگاه میکردم جلد کتابها رو نگاه میکردم که کتابچه شما نگاهم را جذب خودش کرد قیافه آرام وشاد وخندان شما ... چقدر لذت بردم خاطرات شما رو خوندم خیلی برام لذت بخش بود ..و اتفاقی دیگر افتاد که لذت این آشنایی رو بیشتر کرد و آن روز تولد شما خیلی ذوق کردم اسفندیم و آن هم بیست وچهارم ... و فقط خداوند سبحان و شما می دانید حال خوش اونروزهامو.... داش حجت یادته پارسال روز تولدم راهیان نور بودم خانواده در منزل جشن تولد🎉🎈 برام گرفتند و کلیپی از عکسهام درست کردند برام فرستادند ساعت 12 شب بود یادتونه گفتم فردا کلیپ رو نگاه میکنم اما گفتند الان نگاه کن و در تاریکی هنذفری پیدا کردم و شروع کردم به کلیپ نگاه کردن ذوق کردم از این کارشون اما لذت بخش ترین قسمت کلیپ که غافلگیرشدم انتهای کلیپ بود و آن !! تصویر آرام و خندان شما بود ... بارها کلیپ رو دیدم و چقدر ذوق کردم که تصویر آرام و خندان شما رو می دیدم ... و خدا روشکر میکنم که همون شب دیدم ... اونم در اردوگاه شهدا که مطمئنم شماها هم شاهد بودید... جمله خمپاره 60 شما هیچ وقت ازیادنبردم خیلی این جمله رو دوست دارم... داش حجت برادری کن مثل همیشه برای عاقبت بخیریمون دعا لطفا یادت نره ... شرمندتم داش خیلی شرمندتم دعا کن راهت رو با دل وجان ادامه بدم ... یاعلی ✍علمدار #دو_روز_تا_شهادت 🌹| @shahidhojatrahimi

#دلنوشته_شماره۳ به نام خـدای حجـٺ🌱 عزیزبرادرم حجٺ الله رحیمی #هشت سال از شهادتت می گذرد ولی هنوز یادت و نامت برزبان و دل هایمان جاری ست کودکی خردسال بوده ام که برای اولین بار عکست را بر دیوار خانه مان دیدم نور خاصی درچهره ات مشاهده می کردم ✨ در عالم بچگی هام از پدرم پرسیدم: «بابا چرا این عکسو زدی به دیوار خونمون ؟» پدرم با لبخندی درجوابم گفت: شهید رحیمی هم شهری عزیزمون چند روز پیش به شهادت رسید...💔 پرسیدم یعنی چی که شهید شد؟ گفت : ( خدا آدمای خوب رو میبره پیش خودش با شهادت....) همان جرقه ای شد درذهنم که بدانم جایگاه شهیدوشهادت چیست که بدانم هستند مَـردانی از این مرز وبوم که چگونه شیدای شهادت هستند ازآن لحظه بذرشهادت را در دلم کاشتم و هرروز در انتظار شهادت... 🥀 می دانم که شهیدشدن به حرف نیست به عمله؛) °°•سال ها از ماجرای آشنایی ما میگذرد ولی هنوز عکست بااینکه قدیمی و پوسیده شده بردیوار اتاقم جاودانه مانده چهره ات جذبه ی خاص خودش را دارد•°° ✍شهیده بانو #دو_روز_تا_شهادت #شهید_حجت_الله_رحیمی 🌹| @shahidhojatrahimi

#دلنوشته_شماره۴💛 💓بســــــــــــــــمـ رب الحـــــــــــجه💓 ۱.⚘دقیق یادم نیست چه سالی بود،اماتو معراج شهدا ویادواره ی شهدایِ خادم بود که با حجت الله آشناشدیم.... ۲.⚘اولین چیزی که توجهمو جلب کرد تولد وشهادتش بود،هر دوتاش اسفندماه، درست مثل مادرم.... ۳.⚘حالاحجت الله شده بود جزء شهدایی که میشناختیم.شده بود جزء دوستای شهیدمون.... ۴.⚘علی ناراحت بود،خیلی حالش بد بود،به نظر خودش مشکل لاینحلی داشت... خیلی باهاش حرف زدم،امانتونستم کاری براش بکنم.... آخرش گفت میدونی چیه؟ گفتم چیه؟ گفت از حجت الله یه چیزی خواستم... بااصرارِ من ،گفت از حجت الله خواستم که با خودش ببرم.... گفت خواستم واسطه بشه خدامرگموبرسونه... ۵.⚘خیلی به هم ریختم... ترسیدم.... بهش گفتم دیگه دوس ندارم اسم حجت الله رو پیش من بیاری.... گفت باشه.ولی همیشه ازش میگفت،منم دست خودم نبود،واکنش بهش نشون میدادم.... به حجت الله ..... به اسمش.... به عکسش.... حساس شده بودم. دوست نداشتم چیزی ازش بشنوم،بااینکه علی گفته بود پشیمون شده ونظرش عوض شده ودیگه اون خواسته رو نداره وبامشکلش کنار اومده. ولی من ..... ۶.⚘یه شب سراین مسائل خیلی باهاش بحث کردم،گفتم انقداسم حجت الله رو نیار.... اینهمه حجت الله میگی که چی؟؟؟ برات چه کار کرده؟؟؟ و....... ۸.شب بود،هواتاریک بود،تو حیاط بزرگ خونمون بودم،متوجه دیوار شدم یکی از دیوار عبور کرد واومد داخل حیاط... سریع جلو رفتم.... قدبلندبود ولاغر باپیرهن سفید. ریش های مشکیِ پرپشت وچشمانِ نافذی داشت. یه گاری دستش بود. نگام کرد وگفت:علی کجاست؟؟؟؟ بگوبیاد... بگوبیاد،ببینم چی میخاد؟ هرچی میخادخودم بهش میدم.... از خواب بیدارشدم،اماراستش هنوزم حس خوبی بهش ندارم.... ✍شهیده مریم ترکمان #یک_روز_تا_شهادت #شهید_حجت_الله_رحیمی 🌷| @shahidojatrahimi

#دلنوشته_شماره۵ شهید جانم! به وصال یار رسیدی در لباس خادمی... از حال امروزما خبرداری؟! خادمی که هیچ... حتی برای دیدارتان هم اجازه نیست...😭 #شهید_حجت_الله_رحیمی #سالروز_شهادت ✍رهرو حقیقت 🌷| @shahidhojatrahimi

#دلنوشته_شماره۶ سلام داداش حجت الله عزیز. 8سال از پرکشیدن به سوی معبود می‌گذرد وامروز چقد ما وآسمان دلتنگ بودن تو هستیم. 7سال از اولین آشناییمان می‌گذرد. یادش بخیر معراج شهدا،اما هنوز در حسرت دیدن مزارت هستم. باگذشت این سال ها هنوز ذره ای یادت در دلم کمرنگ نمی‌شود.😔 میدانم شما نیز به یادمان هستین. به قول شاعر.:اگر مجنون دل شوریده ای داشت. دل لیلی از او شوریده تر بی. 😔 از آسمان که ما را مینگری دعایمان کن. من واحمدم هم خیلی دعاکن. 🤲 این روزها خیلی محتاج دعایت هستم. شهید من سالروز شهادتت مبارک. 🌺🌺 ✍ علی @Shahidhojatrahimi

#دلنوشته_شماره۷ سلام برادر عزیزم، نمیدانم ازچه بگویم و ازکجا... ولی خوب یادمه روزاول رو واااای خدااااا چقدر ذوق داشتم به خاطر اینکه زمان اشناییمون هم رشته و هم سن بودیم شاید به نظر بقیه خنده دار باشه ولی من به فال نیک گرفتم و از همون موقع تا به امروز تمام سعیم براین بوده که راه و روش زندگی کردنت رو الگو قرار بدم و امیدوارم با همراهی تو قدم خیلی کوچیکم که شده برای ظهور مهدی موعود بردارم،انشاءالله اینم بگم که من برادر دارم و خیلیم دوسشون دارم ولی ازموقعی که باتو اشنا شدم معنی واقعی غیرت رو فهمیدم ما مدیون خون پاکت هستیم ✍یازهرا🌺 #شهید_حجت_الله_رحیمی 🌹| @dosteshahideman

#دلنوشته_شماره۸ بسم رب الشهدا والصدیقین سلام بر شما برادر عزیز شهید حجت رحیمی عکستون میون عکس شهدا به چشم می‌خورد ودر لحظه ای محو چهره نورانی شما شدم نمی دانم چه نیروی در چشمانتان بود که مرا به سمت شما می کشاند با خودم گفتم ای کاش میشد که با این شهید رفیق شد حرف دلم را شنیدید ودرست بعد سه روز با کانال شما آشنا شدم راستش دیروز بود........ راستش را بخواهید دلم دو بال می‌خواهد... دلتنگ پروازم شما را وسیله پر کشیدنم میدانم اما من کجا وشما ها کجا از شما می خواهم که کمکم کنید ومرا به خودتان برسانید خیلی با معرفتی تا به خودم اومدم دیدم سالروز پرکشیدنتون شده..... الهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک ✍عبد الحقیر سلیمانی #شهید_حجت_الله_رحیمی

#دلنوشته_شماره۹ بسم رب الزهرا (س) عمر خیلی زود می گذرد!همچون ابر... و تو در این مسیر گذرا خیلی خوب توانستی مصداق حدیث الدنیا مزرعة الآخرة باشی و به خوبی از این دنیا برای آخرتت بهره بردی! و توانستی به نحو احسن بندگی کنی و باعث شدی که تو را خوب بخرند! حتی کسی فکرش را هم نمی کرد که در مسیر خادم الشهدایی به شهادت برسی!و چه زیبا شهدا تو را در راه خادمی خودشان خریدند و به آنها ملحق شدی! این حادثه به هیچ وجه اتفاقی نبود و نتیجه زندگی شهیدانه تو بود که پاداشت را آن هم در حین انجام وظیفه بسیار زیبای خادم الشهدایی گرفتی! برایمان خیلی دعا کن!خیلی سعی می کنم که مانند تو باشم و همچون تو عاقبتی زیبا داشته باشم...دعایم حجت جان.‌‌.. یا زهرا (س) ‌.... ✍عبدالزهرا #شهید_حجت_الله_رحیمی

#دلنوشته_شماره۱٠ حجت جان به گوشی؟! _به گوشم رفیق! _رفیق ما هنوز اسیر جنگیم! اما اینجا دیگر توپ و تانکی نیست‼️ ما در جنگ نفس اسیر شدیم😔. تخریب چی بفرست اینجا پر از مین شهوت و مادیات است😞 حجت جان! دیدی حاج قاسم هم رفت😭 این روز سید علی خیلی تنها شده😔. حجت‌ جان! دعایمان کن. _رفیق کلید همه چیز یاری ناىب امام زمان است! مبادا سيد علي تنها بماند. _بله حجت جان! دعایمان کن. راستی پروازت مبارک💚 ✍الف_ایران پور #شهید_حجت_الله_رحیمی

#دلنوشته_شماره۱۱ 🕑به وقت پر گشودن تو.... 🕊️ دو سال و نیم است که برادر بزرگ ترم شده ای! غصه هایم، خنده های از ته دلم.... همه را به تماشا نشسته ای! دل شکسته ام  را بارها مرمت کرده ای.... لبخندت آب بود بر آتش دلم وقتی دیگران سعی در سوزاندنم داشتنتد! زیارت عاشورا ها....سلام صبحگاهی به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف،.... گریه های فاطمیه،شادی های علوی..... پنج شنبه ها گلزار شهدا....زیارت مشهد، قم وجمکران،کربلا، معراج الشهدا و... همیشه برادرانه همراهم بوده ای و مراقبم .... برادری که تکیه گاهم شد و یادش بوی سیب سرخ می دهد! برادر شهیدی که کربلایی ام کرد، عکسش بر کوله پشتی ام سنجاق شده بود و قدم به قدم مسیر نجف تا کربلا را با من ذکر ياحسين گفت.... اما برادر شهیدم همه ی اینها بهانه است، بهانه های خواهر کوچکترت فقط برای اینکه بگوید غبطه می خورد به زندگی ات، به شهادتت، به پر گشودنت، به هر شب جمعه مهمان امام حسین بودنت، به پسر حضرت زهرا بودنت، برادرم همیشه در حقم لطف کرده ای و سلام مرا به حضرت مادر رسانده ای،.... از تو ممنونم و میخواهم برایم دعا کنی که من هم مانند تو عاقبت به خیر شوم و روسپید... دست مرا بگیر🌷 راستی پسر مادرم فاطمه (سلام الله علیها) شهادتت مبارک💞 هجدهم اسفند ماه نودو هشت ✍حره #شهید_حجت_الله_رحیمی