eitaa logo
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
2.2هزار دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
12.8هزار ویدیو
106 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
🔰شهید محمدحسین یوسف‌الهی که بود که سردار سلیمانی گفت «دوست دارم مرا پس از مرگ در کنار او به خاک بسپ
🌷 💠ما در این عملیات پیروز می شویم 🔰به نقل از شهید سلیمانی 🌷 یک روز با حسین به سمت آبادان می‌رفتیم. عملیات بزرگی درپیش داشتیم. چندتا از کارهای قبلی با موفقیت لازم انجام نشده بود واز طرفی آخرین عملیاتمان هم لغو شده بود. 🌷خیلی ناراحت بودم. به حسین گفتم: چند تا عملیات انجام دادیم اما هیچ کدام آنطور که باید موفقیت‌آمیز نبود. این یکی هم مثل بقیه نتیجه نمی‌دهد. گفت: برای چی؟ گفتم: چون این عملیات خیلی سخته و بعید می‌دانم موفق بشویم. گفت: اتفاقا ما در این کار موفق و پیروز هستیم. 🌷گفتم: حسین دیوانه شده‌ای. در عملیات‌هایی که به آن آسانی بود و هیچ مشکلی نداشتیم نتوانستیم کاری از پیش ببریم آنوقت در این یکی که کلا وضع فرق می‌کنه واز همه سخت‌تر است. موفق می‌شویم! 🌷حسین خنده‌ای کرد و با همان تکه‌کلام همیشگی‌اش گفت: حسین پسر غلامحسین به تو می‌گویم که ما در این عملیات پیروزیم. می‌دانستم که او بی‌حساب حرفی را نمی‌زند. حتما از طریقی، چیزی که می‌گوید ایمان و اطمینان دارد. 🌷گفتم: یعنی چه از کجا می‌گویی؟ گفت: بالاخره خبر دارم. گفتم: خب از کجا خبر داری؟ گفت: به ما گفتند که ما پیروزیم. پرسیدم: کی به تو گفت؟ جواب داد: حضرت زینب(س). 🌷دوباره سوال کردم در خواب گفت یا در بیداری؟ با خنده جواب داد: تو چه‌کار داری. فقط بدان بی بی به گفت که شما در این عملیات پیروزخواهید شد و من به همین دلیل می‌گویم که قطعا موفق می‌شویم. هر چه از او خواستم بیشتر توضیح بدهد. چیزی نگفت و به همین چند جمله اکتفا کرد. نیاز هم نبود توضیح بیشتری بدهد. اطمینان او برایم کافی بود. 🌷همان طور که گفتم همیشه به حرفی که می‌زد. ایمان داشتم. وقتی که عملیات با موفقیت تمام به انجام رسید. یاد حرف آن روز حسین افتادم و به ایمان و قاطعیتی که در کلامش بود. و هرگز از این اطمینان به او پشیمان نشدم. شادی روحشان صلوات @shahidhojatrahimi
#عاشق_شهید_همت_بود. 🔸یکبار در جلسه خواهران #بسیج، دیدم خواهران در یک طرف میز نشسته اند او هم همان طرف👤 اما چند صندلی آن طرف تر نشسته است طوری که در #مقابل خواهران نباشد❌ و چهره در چهره نباشند. 🔹می گفت: نمیخوام رودرروی #خانمها باشم. طوری مینشینم که عکس #شهید_همت هم در مقابلم باشه. ⭕️ #حاج_قاسم میگفت: این شهید منو یاد حاج همت🌷 می انداخت. #شهید_محمدحسین_محمدخانی #شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی @shahidhojatrahimi
★میریزد از ین غــ💔ـم ✩عرق #شرم ز رویم ✩دیگـر چه بگویم⁉️ که ★شکسته ست سبویم ★ای کاش که بر ✩آتش جان خاک بریزند ✩با #گریه نشد از غم او ★دست بشویم😔 ★حرفی نزد از ماندن👤 و ✩بستم #چمدان را ✩انگار خبر داشت که ★دلبسته💞 اویم ★بعد از #تو مرا هر نفسی ✩آه کشنده ست😢 ✩ #مرگست که آغوش ★گشودست به رویم #علی_مقیمی✍ #شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی #شبتون_شهدایی 🌙 @shahidhojatrahimi
★یک تکه ابر☁️ بودیم 🌟بر سینۀ ★یک ابر خستۀ سرد 🌟یک ابرِ پر ز باران🌧 ★خورشید گرممان کرد 🌟باران شدیم، ★ما قطره قطره بر خاک 🌟از آسمان رسیدیم🕊 🌙 @shahidhojatrahimi
یهو میومد میگفت "چرا شماها بیکارید"⁉️ میگفتیم "حاجی! نمیبینی اسلحه دستمونه؟! یا ماموریت هستیم و مشغولیم؟!" میگفت "نه .. بیکار نباش! زبونت به ذکر خدا بچرخه پسر ..📿 همینطور که نشستی، هرکاری که میکنی ذکر هم بگو".. وقتی هم کنار فرودگاه بغداد زدنش تو ماشینش کتاب دعا و قرآنش بود ..💔 @Shahidhojatrahimi
یهو میومد میگفت "چرا شماها بیکارید"⁉️ میگفتیم "حاجی! نمیبینی اسلحه دستمونه؟! یا ماموریت هستیم و مشغولیم؟!" میگفت "نه .. بیکار نباش! زبونت به ذکر خدا بچرخه پسر ..📿 همینطور که نشستی، هرکاری که میکنی ذکر هم بگو".. وقتی هم کنار فرودگاه بغداد زدنش تو ماشینش کتاب دعا و قرآنش بود ..💔 @shahidhojatrahimi
مستقیم از سوریه آمد‌ ؛ خواست فوری برویم به روستای پدری‌اش پدرش را بُرد حمام و بعد شروع کرد به بوسیدنش😘 گفت: همه‌ٔ خستگی‌ها از تنم بیرون رفت؛☺️ زیارت دل‌چسبی بود ... @Shahidhojatrahimi
🌙💥🌙💥🌙 🔷قسمت این بود که من با معاصر باشم تا در این قصه‌ی پر حادثه حاضر باشم 🔷تو پری باشی و تا آن دریا🌊 بروی من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم 🌷 🌷 🌙 @Shahidhojatrahimi