تازه میخواست #ازدواج کنه
به #شوخی بهش گفتم:
خیلی دیر جمبیدی، تا بخوای ازدواج کنی
ان شاالله بچه دار بشی بعد بچه بعدی دیگه سنت خیلی میره بالا،
یه نگاه کرد این سری هم دوباره مثل همیشه یه حرف زد که دوباره کلی رفتم تو #فکر
گفت داداش جان: #خدا_جبران_کنندس
گفتم یعنی چی؟
گفت فکر میکنی برای خدا کاری داره بهم #دوقولو بده
داداش جان اگه #نیت خدایی باشه خدا جبران کنندس
وقتی خدا بهش دوقولو عنایت کرد فهمیدم چی گفت...
#شهید_محمد_پورهنگ🌷
#شهید_مدافع_حرم
@Shahidhojatrahimi
🌷 #شهید_محمد_پورهنگ
🍃ولادت : ۵۶/۶/۱۵ - شهرری
🍂شهادت: ۹۵/۶/۳۱ - تهران (ترور #بیولوژیک در سوریه)
🍁آرامگاه: تهران - گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها
🌸در شهر #لاذقیه سوریه و از طریق دانش آموزان #سوری با خانواده آنها ارتباط برقرار می کرد و نیازمندان را شناسایی و در رفع نیازهای بهداشتی، تحصیلی ، خانوادگی ، مالی آنها می کوشید تا جایی که وزیر آموزش و پروش سوریه از ایشان تقدیر کرد.
@Shahidhojatrahimi
★او که #هرشب شانه میزد موی من
❣بوسه میزد عاشقانه💖 روی من
★رفت یعنی تا همیشه تا #ابد
❣تا مرا با درد و غم💔 تنها نهد
#نازدانه_های_شهید
#شهید_محمد_پورهنگ
#شبتون_شهدایی🌙
@shahidhojatrahimi
★او که #هرشب شانه میزد موی من
❣بوسه میزد عاشقانه💖 روی من
★رفت یعنی تا همیشه تا #ابد
❣تا مرا با درد و غم💔 تنها نهد
#نازدانه_های_شهید
#شهید_محمد_پورهنگ
#شبتون_شهدایی🌙
@shahidhojatrahimi
✨
🍏برادرم متولد سال ۵۸ بود که با سه فرزندش به سوریه رفت تا کنار دیگر مجاهدان با تروریست های تکفیری مبارزه کند.
❤️اصغر با اینکه از ابتدای جوانی با سن نسبتا کمی که داشت وارد سپاه شد و مسئولیت های حساسی بر عهده گرفت؛ اما هیچ گاه ندیدیم در مورد کارش حرف بزند.
⚠️اتفاقی از روی عکس ها دیده بودیم که همراه حاج قاسم است اما اصلا از خودش نمی شنیدیم. رسم امانت داری را در کارش به شدت رعایت می کرد. روحیه اش البته کلا هم اینطور بود که اهل خاطره گویی نبود.
🕊همسرم که به شهادت رسید با اصرار از او خواستم چند خاطره برایم تعریف کند. مسئولیتش هم اجازه صحبت نمی داد. شاید چند سالی از یک اتفاق که میگذشت تازه از آن برایمان تعریف می کرد...
راوی : همسر طلبه #شهید_محمد_پورهنگ و خواهر #شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
@shahidhojatrahimi
#خاطرات_شهید 🌷
♨️●جمعیت زیادی #روبرومون ایستاده بود. تعدادشون خیلی بیشتر از ما بود. بعضی هاشون #آموزش دیده بودند و آماده هر اقدامی بودند.
بچه های ما حسابی خسته شده بودند. بعضی هاشون عقب تر از ما بودند و هنوز به ما نرسیده بودند.
من و حاج #محمد و برادر خانمش روبروی جمعیت ایستاده بودیم. اوج درگیری های فتنه 88بود.
♨️●حاج محمد گفت: باید یه کاری کرد.
انگار که فکری به #ذهنش رسیده باشه، با تمام توان و صدایی که داشت فریاد زد: یا حیدر!
جمعیت روبرو حسابی #وحشت کردند و شروع کردند به عقب نشینی. حسابی گیج شده بودند. بچه های خودمون هم از عقب رسیدند و #تونستیم همه رو متفرق کنیم.
اون روز خود #حضرت حیدر بهمون مدد کرد...💥
✍راوی: دوست شهید
#شهید_محمد_پورهنگ🌷
@Shahidhojatrahimi
✍آنچه که مینویسم
تنها یک #نوشته نیست برادر!
این آتشفشان درون💗 است
که گاهی فوران میکند
برادر! دیگر دلم از دوری #دوستان نمیلرزد و دیگر چشمانم از ندیدن یاران نمی گرید❌
زنهار ما در #قبرستانِ دل و فکرمان همه گذشته جهاد و #شهادت را خاک کرده ایم😔 و هرگز این سخن امام صادق (ع) را نشنیده ایم که فرمود:
" لیس الحَیاہ الّا العقیدة و الجهاد"
#دستنوشته📝
#شهید_محمد_پورهنگ
#شهید_مدافع_حرم
۸۷/۱/۱۸
@shahidhojatrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
● خواستم ارادشو ببینم تنها شرط #ازدواج ترک سیگار بود رک و راست گفتم اگر این اراده رو نداری جواب من منفی هستش. پایان ده سال کشیدن سیگار
✍همسرشهید
#شهید_محمد_پورهنگ🌷
@shahidhojatrahimi