خاطرات_شهدا 🌷
#پدرانه_هدیه_آسمانی
#شهید_علیرضا_نوری 🌷
🔹همسرم بی نهایت دست و دلباز بود.دوست داشت همیشه برای #علی_اکبرمان بهترین ها را مهیا کند🎁.در حد توانش برای علی اکبر خرج میکرد.اکثر اوقات با #دست_پُر به منزل میامد.حتی وقتی #باهم به خرید میرفتیم حتماً برای علی اکبرمان هم خرید می کرد.
🔸قبل از اعزامش به #سوریه درسال 93 پنج ماه شیراز ماموریت بود.بخاطر وابستگی💞 بیش ازحدی که به من و علی اکبر داشت ، #هرهفته بر خودش واجب میدونست که به ما سر بزند.هرسری که به منزل🏡 میامد برای من یا علی اکبر هدیه🎁 خریده بود..
🔹یکبار با اصرار خودم هدیه نخرید🚫.گفتم بهتراست به جای اینکه #زحمت رفتن به بازار و خرید هدیه رو متحمل بشی،این چندساعت⏰ را #باما بگذرونی.چون من و علی اکبرم بینهایت دلتگنشـ💔 میشدیم.
🔸آنشب🌙 برای اولین بار #آقاعلیرضا دست خالی به منزل اومد.علی اکبر مثل همیشه سراغ کیف💼 پدرش رفت تا ببینه پدرش این سری چه هدیه ای🎁 برایش #خریده .همان لحظه دیدم که همسرم خیلی ناراحت شد😔.
🔹گفت"من الان جواب #پسرمو چی بدم؟!" من وقتی ناراحتی ایشون رو دیدم یکی از #اسباب بازیهایی که قبلاً برای علی اکبر نگه داشته بودم تا سرفرصت نشانش بدهم را در کیف💼 همسرم گذاشتم .گفت:"خدا نکنه #مردی شرمنده زن و بچه اش بشه😓.من خنده ی #رضایت پسرم را با دنیا عوض نمیکنم.
🔹" یک روز از #سوریه تماس گرفت☎️ و گفت دوتا عروسک به حرم #حضرت_رقیه متبرک کردم و دوست دارم زودتر به دست علی اکبرم برسونم☺️.اما آن کیفی💼 که همیشه باهاش به ماموریت میرفت و آن #دوتاعروسک دیگر ♨️هیچوقت به دست ما نرسید🚫.
🔸 #باباعلیرضا سیب سرخ🍎 خدا شد و درعوض یک جعبه چوبی با پرچم سه رنگ ایران🇮🇷 که علیرضای نازنینم را در آغوش کشیده بود و روح پاکـ🕊 و بلند او، و نام و یاد #جاویدانش هدیه ی خدا در بهار94 برای من و علی اکبرم شد👌.
#شهیدمدافع_حرم_علیرضانوری
@Shahidhojatrahimi
#همســـــرانه
•●❥❥ نماز عشـــــق ❥❥●•
🔰دومین روز #عقدمون در منزل پدرم در نماز مغرب مشغول عشــ❤️ـــق بازی با #معبودش بود که محـــــو تماشای او شده بودم😍.صوت زیبای نمازش #آرامش حقیقی را بر من نازل می کرد.
🔰همان شب #نمازعشا را پشت سرش ایستادم و به او اقتدا کردم☺️ و از آن به بعد نماز جماعت دو نفره مان💕 به امامت #مـــــردی برگزار میشد که همواره در قنوتش «اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک »🌷 میخواند و فروتنی در مقابل معبود در #سجده هایش نمایان بود👌.
🔰حالا که نمیشود جماعت های #دونفره مان را به مردانگی اش اقتدا کنم😔، نذر کرده ام که در #اذانم موذن ایه های جهاد✊ او باشم ...
#شهید_مدافع_حرم_علیرضا_نوری
#نقل_از_همسر_شهید
@Shahidhojatrahimi
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
#رفتـن ِ بعضی ها 💥یا نــه! اینطـور بگویـم: 👈بعضــی رفتـن ها؛ #فـــرق می کنـد جنـسش... انگار #خـدا
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰یک روز قبل از سالگرد #شهادت بابک بود، هرطور برنامه ریزی میکردم نمیتوانستم🚷 خودم را به #مراسم برسانم. ازاینکه کارها پیچیده شده بودن خیلی ناراحت بودم😔 باخودم میگفتم شاید #بابک دوست نداره به مهمونیش برم.
🔰شب موقع خواب دوباره یادم افتاد💭 و گفتم: خیلی بی معرفتی، دلت نمیخواد من بیام⁉️ باشه ماهم خدایی داریم ولی بابک خیلی #دوستت_دارم بااینکه ازت دلخورم..😔
🔰توی همین فکرا💬 بودم که خوابم برد. خواب #بابک رو دیدم، بهت زده شده بودم، زبونم بندامده بود😧 بابک خونه ی ما🏡 بود. میخندید و میگفت: چرا ناراحتی⁉️
🔰گفتم: بابک همه فکر میکنن تو #مُردی. گفت: نترس، اسیر شده بودم، ازاد شدم🕊 باهیجان بغلش💞 کرده بودم و به خانوادم میگفتم: ببینید بابک #نمرده، اسیر شده بود. بابک گفت: فردا بیا م#همونیم. گفتم:چه مهمونی!؟
🔰گفت:جشن سالگرد #ازادیم. گفتم: ینی چی!؟ گفت: جشن ازادیم از اسارت دنیـ🌍ـا بغضم گرفت شروع به گریه کردم😭از شدت اشک صورتم خیس شده بود، از #خواب بیدار شدم. با چشمام پراز اشک #نماز صبح خوندم.
🔰برخلاف انتظار تمام #مشکلات حل شد ونفهمیدم چطوری رسیدم به مراسم بابک😍 گفتم: بابک خیلی مَردی.
راوی:دوست شهید
#شهید_بابک_نوری_هریس
@shahidhojatrahimi
❣ #سلام_امام_زمانم❣
منتظرم!
منتظر دلى از جنس نور💖
کسى از قوم خورشید!
#مردی از نژاد نفس هاى گرم!
مردم نیز #منتظرند!
و غرق در لحظه هاى انتظار
نیازشان را از لابه لاى نفس هاى حیران خود بازگو مى کنند.
شقایق ها🥀 منتظرند!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
@shahidhojatrahimi
❣ #سلام_امام_زمانم❣
منتظرم!
منتظر دلى از جنس نور💖
کسى از قوم خورشید!
#مردی از نژاد نفس هاى گرم!
مردم نیز #منتظرند!
و غرق در لحظه هاى انتظار
نیازشان را از لابه لاى نفس هاى حیران خود بازگو مى کنند.
شقایق ها🥀 منتظرند!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
@shahidhojatrahimi