eitaa logo
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
2.2هزار دنبال‌کننده
31.6هزار عکس
12.7هزار ویدیو
106 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
واقعا کی فکرش رو میکرد ادامه راهتان اینقدر #سخت باشد بعد از شما #غرق شدیم در روزمرگی هایمان و گیر کردیم به سیم خاردار #نفس #دعایمان_کنید #شهید_مرتضی_عطایی🌷 #شهید_مصطفی_صدرزاده🌷 @shahidhojatrahimi
#کلام_شهید ✍اگر یک وقت خدای نکرده از یاد خدا غافل شدید به یاد قبر بیفتید به یاد آن لحظهﺍی بیفتید که امام #صادق(ع) در سجده های خود زار زار گریه ﻣےکرد. «ابکی لظلمت قبری، ابکی لظلمت احدی، ابکی لسؤال نکیر و منکر». گریه دارد ظلمت قبر، گریه دارد #لحد گریه دارد آن لحد تنگ، گریه دارد سئوال #نکیر_منکر. برادر تو هم همان کار را بکن و خود را به یاد خدا بینداز و این را بدان که هر وقت تو را #غرور گرفت به زمین نگاه کن و بهه #نفس خود بقبولان که روزی به زیر این زمین بر ﻣےگردی. #شهید_غلامحسین_زرگر_طالبے 🌹🍃🌹🍃 @sangarshohadaa
♥️ #لبیک_یاحسین یعنی: ❣حسینی شدن و زینبی ماندن 🍃دل باختن به حسین (علیه السلام) و کربلایش و دیگر هیچ نخواستن ❣اراده ی امام را بر تمام زندگی جاری کردن 🍃خود را ندیدن و خدا را دیدن ❣از خود گذشتن و به خدا رسیدن 🍃هیچ تعلق و وابستگی به دنیا نداشتن یک دم، غافل از یاد یار نبودن ❣بی توقع فقط به وظیفه ی بندگی زیستن 🍃همیشه مراقب #نفس بودن ❣حس و خیال را پیرو #عقل کردن و عقل را به #ولایت سپردن 🍃انتخاب #عشق بر عقل در دوراهی ها ❣عشق امام را محور روابط قرار دادن 🍃از #قضاوت و پیش داوری اجتناب کردن ❣از اضطراب ها و نگرانی ها رها شدن فقط یک خوشی و یک غم در محور حق داشتن 🍃در هر پدیده و اتفاق ، خدای زیبا را نظاره کردن ❣شکر الهی بر از دست دادن و نرنجیدن 🍃و حالت منتظره نداشتن جز انتظار ظهور و فرج مولا ♥️"لبیک یا حسین" یعنی: عاشقانه زیستن و عاشقانه مردن و شهادت پایان نامه عاشقان است. #السلام_علیک_یااباعبدالله_الحسین #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج @shahidhojatrahimi
♥️ #لبیک_یاحسین یعنی: ❣حسینی شدن و زینبی ماندن 🍃دل باختن به حسین (علیه السلام) و کربلایش و دیگر هیچ نخواستن ❣اراده ی امام را بر تمام زندگی جاری کردن 🍃خود را ندیدن و خدا را دیدن ❣از خود گذشتن و به خدا رسیدن 🍃هیچ تعلق و وابستگی به دنیا نداشتن یک دم، غافل از یاد یار نبودن ❣بی توقع فقط به وظیفه ی بندگی زیستن 🍃همیشه مراقب #نفس بودن ❣حس و خیال را پیرو #عقل کردن و عقل را به #ولایت سپردن 🍃انتخاب #عشق بر عقل در دوراهی ها ❣عشق امام را محور روابط قرار دادن 🍃از #قضاوت و پیش داوری اجتناب کردن ❣از اضطراب ها و نگرانی ها رها شدن فقط یک خوشی و یک غم در محور حق داشتن 🍃در هر پدیده و اتفاق ، خدای زیبا را نظاره کردن ❣شکر الهی بر از دست دادن و نرنجیدن 🍃و حالت منتظره نداشتن جز انتظار ظهور و فرج مولا ♥️"لبیک یا حسین" یعنی: عاشقانه زیستن و عاشقانه مردن و شهادت پایان نامه عاشقان است. #السلام_علیک_یااباعبدالله_الحسین #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج @shahidhojatrahimi
💢عطــــر ِ شما پیچیده میــان ِ خاطراتـــــم! پس عمیق تـــــر #نَفَس میکــشم ! به امید وصال شما...🍃 #شبتون_شهدایی🌙 #شهید_حجت_الله_رحیمی ❤️ 🔻برای شادی روح شهدا #صلوات @Shahidhojatrahimi
مے‌ڪشم؛ اینجا پنجشنبہ هـا و ذخیره ‌اش ميکنـم براےِ تمـام روزهـاے هفتہ! ڪہ بے یاد شهدا نباشد ❤️ 🌷 @Shahidhojatrahimi
🔔ــــــر قسمت ما میشد ای کاش... ❌میتــرسم از خــودم زمـانی که؛ ⇜"دلِ مــادر خـودم" را میشــ‌‌‌‌‌⚡️ـکنم و در عـین حـال بر احوالِ دلِ💔 گریـه میکنم... ❌میتــرسم از خـودم زمانی کـه؛ ⇜به نگــاه میکنم! و در عیـن حال هیئت🏴 میروم و بر اشک میریزم😭 و از 🌷 دم میزنـم... ❌میترسـم از خـودم زمانی که؛ ⇜از اهل بیت و‌ شهدا🌷 دم میزنـم و اول وقت نیست✘ ❌میترسـم از خودم زمانی که؛ ⇜عاشق هستم و اخلاق و ادب ندارم😔 تکلیف مدار نیستم... ❌میترسـم از خـودم زمـانی که؛ ⇜از امام خامنه ای💖 دم میزنـم و به حرف ها و خواسته هایشان 😞 ❌میترسـم از خـودم زمانی که؛ ⇜ سر می کنم ولی گفتگو با برایم عادی شده... ❌میترسم از خـودم زمانی کـه؛ ⇜حرفـ هایـم با عملــم فرسنـگ ها فاصله دارد💕 باید رقم زد باید کشت💔 ▪️منیت را ▫️تکبر را ▪️دلبستگی را ▫️غرور را ▪️غفلت را ▫️آرزوهای دراز را باید از خود گذشت! باید کشت را... ! دردش کشتـ⚡️ـن لذت هاست... 💥امان از توجیه گر‌‌💥 @Shahidhojatrahimi
📿 برای جلوگیری از شر و مــداومت بــر وضـو را سفارش فرمـودند، و فرمودنــد" وضو به منزله لباس سرباز است...!! ⭐️ ‌‌‌‌‌‌‌ @shahidhojatrahimi
✍️♥️ــق 💠 به نیمرخ صورتش نگاه می‌کردم که هر لحظه سرخ‌تر می‌شد و دیگر کم آورده بود که با دست دیگر پیشانی‌اش را گرفت و به‌شدت فشار داد. از اینهمه آشفتگی‌اش شدم، نمی‌فهمیدم از آن طرف خط چه می‌شنود که صدایش در سینه ماند و فقط یک کلمه پاسخ داد :«باشه!» و ارتباط را قطع کرد. 💠 منتظر حرفی نگاهش می‌کردم و نمی‌دانستم نخ این خبر هم به کلاف دیوانگی سعد می‌رسد که از روی صندلی بلند شد، نگاهش به تابلوی اعلان پرواز ماند و انگار این پرواز هم از دستش رفته بود که نفرینش را حواله جسد سعد کرد. زیر لب گفت و خیال کرد من نشنیده‌ام، اما به‌خوبی شنیده و دوباره ترسیده بودم که از جا پریدم و زیرگوشش پرسیدم :«چی شده ابوالفضل؟» 💠 فقط نگاهم می‌کرد، مردمک چشمانش به لرزه افتاده و نمی‌خواست دل من را بلرزاند که حرفش را خورد و برایم کرد :«مگه نمی‌خواستی بمونی؟ این بلیطت هم سوخت!» باورم نمی‌شد طلسم ماندنم شکسته باشد که ناباورانه لبخندی زدم و او می‌دانست پشت این ماندن چه خطری پنهان شده که پیشانی بلندش خط افتاد و صدایش گرفت :«برمی‌گردیم بیمارستان، این پسره رو می‌رسونیم .» 💠 ساعتی پیش از مصطفی دورم کرده و دوباره می‌خواست مرا به بیمارستان برگرداند که فقط حیرت‌زده نگاهش می‌کردم. به سرعت به راه افتاد و من دنبالش می‌دویدم و بی‌خبر اصرار می‌کردم :«خب به من بگو چی شده! چرا داریم برمی‌گردیم؟» 💠 دلش مثل دریا بود و دوست داشت دردها را به تنهایی تحمل کند که به سمت خط تاکسی رفت و پاسخ پریشانی‌ام را به شوخی داد :«الهی بمیرم، چقدرم تو ناراحت شدی!» و می‌دیدم نگاهش از نگرانی مثل پروانه دورم می‌چرخد که شربت شیرین ماندن در به کام دلم تلخ شد. تا رسیدن به بیمارستان با موبایلش مدام پیام رد و بدل می‌کرد و هر چه پاپیچش می‌شدم فقط با شیطنت از پاسخ سوالم طفره می‌رفت تا پشت در اتاق مصطفی که هاله‌ای از اخم خنده‌اش را برد، دلنگران نگاهم کرد و به التماس افتاد :«همینجا پشت در اتاق بمون!» و خودش داخل رفت. 💠 نمی‌دانستم چه خبری شنیده که با چند دقیقه آشنایی، مصطفی مَحرم است و خواهرش نامحرم و دیگر می‌ترسد تنهایم بگذارد. همین که می‌توانستم در بمانم، قلبم قرار گرفته و آشوب جانم حس مصطفی بود که نمی‌دانستم برادرم در گوشش چه می‌خواند. در خلوت راهروی بیمارستان خاطره خبر دیروز، خانه خیالم را به هم زد و دوباره در پدر و مادرم به گریه افتادم که ابوالفضل در را باز کرد، چشمان خیسم زبانش را بست و با دست اشاره کرد داخل شوم. 💠 تنها یک روز بود مصطفی را ندیده و حالا برای دیدنش دست و پای دلم را گم کرده بودم که چشمم به زیر افتاد و بی‌صدا وارد شدم. سکوت اتاق روی دلم سنگینی می‌کرد و ظاهراً حرف‌های ابوالفضل دل مصطفی را سنگین‌تر کرده بود که زیر ماسک اکسیژن، لب‌هایش بی‌حرکت مانده و همه از آسمان چشمان روشنش می‌بارید. 💠 روی گونه‌اش چند خط خراش افتاده بود، گردنش پانسمان شده و از ضخامت زیر لباس آبی آسمانی‌اش پیدا بود قفسه سینه‌اش هم باند‌پیچی شده است که به سختی می کشید. زیر لب سلام کردم و او جانی به تنش نبود که با اشاره سر پاسخم را داد و خیره به خیسی چشمانم نگاهش از آتش گرفت. 💠 ابوالفضل با صمیمیتی عجیب لب تختش نشست و انگار حرف‌هایشان را با هم زده بودند که نتیجه را شمرده اعلام کرد :«من از ایشون خواستم بقیه مدت درمان‌شون رو تو خونه باشن!» سپس دستش را به آرامی روی پای مصطفی زد و با مهربانی خبر داد :«الانم کارای ترخیص‌شون رو انجام میدم و می‌بریم‌شون داریا!» 💠 مصطفی در سکوت، تسلیم تصمیم ابوالفضل نگاهش می‌کرد و ابوالفضل واقعاً قصد کرده بود دیگر تنهایم نگذارد که زیر گوش مصطفی حرفی زد و از جا بلند شد. کنارم که رسید لحظه‌ای مکث کرد و دلش نیامد بی‌هیچ حرفی تنهایم بگذارد که برادرانه تمنا کرد :«همینجا بمون، زود برمی‌گردم!» و به سرعت از اتاق بیرون رفت و در را نیمه رها کرد. 💠 از نگاه مصطفی که دوباره نگران ورود غریبه‌ای به سمت در می‌دوید، فهمیدم ابوالفضل مرا به او سپرده که پشت پرده‌ای از پنهان شدم. ماسک را از روی صورتش پایین آورد، لب‌هایش از تشنگی و خونریزی، خشک و سفید شده و با همان حال، مردانه حرف زد :« خون پدر و مادرتون و همه اونایی که دیروز تو پَرپَر شدن، از این نامسلمونا می‌گیریم!» 💠 نام پدر و مادرم کاسه چشمم را از گریه لبالب کرد و او همچنان لحنش برایم می‌لرزید :«برادرتون خواستن یه مدت دیگه پیش ما بمونید! خودتون راضی هستید؟» نگاهم تا آسمان چشمش پرکشید و دیدم به انتظار آمدنم محو صورتم مانده و پلکی هم نمی‌زند که به لکنت افتادم :«برا چی؟»... ✍️نویسنده: ══════°✦ ❃ ✦°══════ @Shahidhojatrahimi ❤️
[🕊] 👈 از شهیـــد آوینـے پرسیدند [ شهدا ] چہ ویژگے خاصے داشتند کہ بہ ایــن رسیدند..؟ ➕گفت: یکے را دیدم سہ روز در هواے گرم در خط مقدم جبهـہ روزه گرفتہ بود هـر چہ ازاو سوال کردم برادر روزه مستحبـے در این شرایط جائز نیست خودت را چرا اذیت میکنــے جوابــ نداد...🌱 وقتــے [ شهیــــد🕊 ] شد دفترچہ خاطراتش را ورق میزدم نوشتہ بود خب آقا مجید یک سیب اضافـہ خوردے جریمہ میـــشوی سہ روز روزه میگیرے تا[ ] ســرکش را مهار کرده باشے..! @shahidhojatrahimi
•••♥️ ⇜وقتے روایتے از میشنویم ⇜وقتے روضه‌اے گوش میڪنیم 🔰متحول میشویم و اولین فرصت تصمیم به گناهان🔞 میگیریم اما آنقدر دست قویست ڪه دوباره فریب میخوریم و مرتڪب گناه میشویم😔 🔰وقتے وصیتنامه📜 شهدا را میخوانیم. نشان میدهد آنها پاے ایستادند. 👈وقتے به آسمان راه یافتند 💥بله، مسئله زدن ماست! ما باید قوے شویم! باید را به زانو در بیاوریم تا بتوانیم همچون رها شویم🕊 @shahidhojatrahimi
: آقا، برادر عزیز، توجیه غیرشرعی خودتان رانکنید⛔️ 👈 یک موقع میبینی انسان می خواهد یک عملی انجام بدهد، هی خودش را می کند و میخواهد به یک شکلی خودش را راضی کند. 🔰در انسان دو هست..یکی می کشد به طرف شیطان یکی می کشد به طرف . انسان باید خودش موقعی که یک تصمیم گرفت، خدای خودش را در نظربگیرد. 📚ذوالفقار، ص۵۳. سخنرانی در روز ۳خرداد ۶۱. @shahidhojatrahimi
🌹✨🌹✨🌹✨🌹 🔺بـا "شهــادت" زیبا شود.. ✨عاشقی💘 با معنــا شود.. 🔺حال، آنها و ما مانده ایم.. ✨از "شهادت" ، ما همه جا ایم.. 🔺تـا داریم تا که زنده ایم.. ✨"ای از شما ایـم" 🔺تا ابد ایم پای ولی .. ✨اللهم الرزقنا توفیق الشهادت فى سبیلک.. 🌙 @Shahidhojatrahimi
ارزشمند ترین جهاد جهاد با است ☝️ چون تا آن زمانی که بر چیره نشده باشیم، لایق نخواهیم نبود! . . . وشب چه زمان مناسبی است! تا ببینیم... چه کرده ایم با دل مون♥️🍂 تا دیر نشده ! (: @shahidhojatrahimi
با هر تپش ثانیه آمیختـه است که به آونـگ ِ ❤️ آویخته است هر ، دست ِ دعا از جانب ما رنگ خـورشید☀️ به شما ریخته است😍 🌺 @shahidhojatrahimi
←رِفیق ... برایِ شدن ، هُنَر لازم است... هُنَرِ رد شدن از سیم خاردارِ .. هُنَرِ بِه خُدا رسیدن... هُنَرِ تَهذیب... تا هُنَرمَند نشی، شهید نِمیشی!! °| ابراهیم هآدۍ |° . @shahidhojatrahimi
از این سیم‌خاردارها را می‌شناسی؟ از خود شـ‌هدا بخوانیم!👇 "ڪسی می‌تواند از سیم خاردارهای دشمن ڪند، ڪه در سیم خاردار ، گیر نڪرده باشد!" ✍ @shahidhojatrahimi
❣ عشق آن دارم که تا آید از دلبرم گویم فقط حق پرستم، مقتدایم است تا ابد از گویم فقط ☝️ 🌸🍃 @shahidhojatrahimi
❤️ 💚 💝 💓عشق آن دارم که تا آید 🌸از دلبرم گویم فقط ... 💓حق پرستم، مقتدایم است 🌸تا ابد از گویم فقط ... 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 @shahidhojatrahimi
•°‹🥀••🔗›°• بـــــراے بـــــایـــــد چڪـــــار ڪـــــرد؟! - خـــــود را ســـــر بِبُـــــر...! دنیـــــا را بـــــراے دنیـــــا جـــــدے نگیـــــر... دنـــــیا را بـــــراے جـــــدے بگـــــیر...🌱 @shahidhojatrahimi
💢عطــــر ِ شما پیچیده میــان ِ خاطراتـــــم! پس عمیق تـــــر میکــشم ! به امید وصال شما...🍃 @shahidhojatrahimi
اگر یک مذهبـے مبارزه با نکند؛ ممکن است جنایت‌هایے بکند که از کفار هم بر نمےآید..🚶🏻‍♂ ✨ 🌱| @shahidhojatrahimi
ادمی چموشه! اگه مشغولش نکنی،✋☄️ اون تورو میکنه!☝🏽⛔ مشغول به ...!🌪 💪 @shahidhojatrahimi
💥 اگࢪ یڪ مذهبـے مباࢪزھ با نڪند، ممڪن است جنایت‌هایـے بڪند ڪھ از ڪفاࢪ هم بࢪ نمےآید...! ... 🌱
<🌿🤍 > مولا از رسول الله پرسیدند: بهترين كارها در ماه رمضان چيست؟ فرمودند^^ اَفضلُ الاَعمالِ في هَذا الشَّهرِ ، الْوَرعُ عَن مَحارمِ الله.. بهترين كارها در اين ماه ، بازداشتن از هاي الهي ست.. @shahidhojatrahimi
﷽|💔🔥| •• 🍃امـام‌زمـان‌سَـربـازۍمۍخـوادڪه‌قَبـل‌ازاینڪه‌ڪنـارش‌بجنگــہ....⇩ ♦️بـا خـودش‌قَبلـش‌جَنگیـدھ بـاشـہ...!⚔ 💥|مثـلاًگـاهۍیـہ‌نَـہ‌گفتَـن‌بـہ‌یڪ‌گنـاھ🚫》میتـونـہ‌یـہ‌عَمَلیــٰاټ‌دَرونۍروپیـروزڪُنـہ...😎👊! 🌈" 👊 🌼'' •• @shahidhojatrahimi
📜بخشی از وصیت نامه شهید 📍بعد از دعا برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت ولی عصر(عج)خود و همه ی شما را به پشتیبانی از توصیه میکنم 📍و مبارزه با را همیشه در خود تقویت کنید و سرلوحه ی همه ی اعمال، انجام و ترک محرمات میباشد✅ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidhojatrahimi
15.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چگونه در بند خاک بماند ای که پرواز آموخته...🕊 مراقب و غرورت باش...😉 نکند نهد؟ خام شوی، رام شوی؟ نپَریده، شوی، بی پر و بی بال شوی؟!💔 ❤️ @shahidhojatrahimi
25.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مردانه وار می جنگند. گویی که آنها را احساس نمی کنند! گویی که آنها آماده شده اند؛ آماده ی . اما با اینکه را دوست دارند، را در شیشه می کنند و نمی گذارند که او راحت بکشد. به راستی چه موجوداتی هستند که هم عاشق اند و هم نمی گذارند که دشمن آنها را به برساند؟ مگر می شود آنها آرزوی را به نابودی دشمن اولویت دهند؟ هرگز! آرزوی آنهاست. اما را هیچوقت فراموش نخواهند کرد. به زانو درآوردن است.مانند😢💔💔🥀مابه شهدا مدیونیم😔😢 🌹
🌟 عليه السلام: 💎مَن أجهَدَ نَفسَهُ في إصلاحِها سَعِدَ، مَن أهمَلَ نفسَهُ في لَذّاتِها شَقِيَ و بَعُدَ؛ 💎هركه خود را در راه آن به افكند، شود و هركه آن را با واگذارد، گردد و (از درگاه حقّ) شود. 📚عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص445 ، ح 7821 ، 7822