❀شهیدحجت الله رحیمی❀
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
راز شهیدی که همسر بیمارش راشفاداد
کرامت شهید علی اصغر کلاته به روایت همسرش طیبه پسوندی : در سال 1378 به شدت بیمار شده بودم. بیماری گواتر داشتم و حدود 8 ماه تمام هر چه به دکتر مراجعه میکردم فایده نداشت. از این موضوع خیلی ناراحت بودم. شبی با احساس ناراحتی به رختخواب رفتم و شوهرم را در نظر آوردم و به او گفتم : شما هم که مرا فراموش کرده اید و به خواب ما نمی آیی.. این عبارات را با دلی شکسته و چشمانی پر از اشک با همسر شهیدم مطرح کردم و بخواب رفتم. در خواب دیدم قبر باز شد و همسرم از قبر بیرون آمد و از قبرستان به روستایی که زادگاهش بود به سبزوار آمد. وقتی بالای سرش رفتم دیدم پلک هایش بهم میخورد. میدانستم که او شهید شده است. در خواب به خود گفتم علی اصغر زنده است. وقتی این جمله را با خود زمزمه کردم دیدم چشمهایش را باز کرد و با من صحبت کرد و گفت : چرا #ناراحت هستی؟ بعد دستش را به گلویم کشید و گفت : ناراحت #گلویت نباش. بعد به حامد (پسرم که موقع شهادت پدرش 10 ماهه بود و آن زمان یک جوان 17 ساله)نگاهی کرد و خندید. پس از لحظاتی از خواب بیدار شدم. به ذهنم آمد که دوباره بروم و از گلویم آزمایش مجددی بگیرم. وقتی دکتر نتیجه آزمایش را دید با تعجب گفت گلویت حالت طبیعی پیدا کرده و از آن پس هرچه زمان میگذشت گلویم بهتر میشد بطوریکه مصرف دارو را کاملا قطع کردم و بهبودی کامل یافت.
📖منبع :جام نیوز
@shahidhojatrahimi