هر چی بچه دار میشدم،
برام نمیموند
نذر حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) کردم ودو تا بچه برام موند .
یه دختر یه پسر .
اسم پسرم رو گذاشتم احمد .
جنگ که شد مثل بقیه احمد هم رفت جبهه .
خیلی حضرت زهرایی بود .
یه پارچه داده بود به خواهرش گفته بود:
"این رو بدوز روی جیب پیراهنم،
روی پارچه نوشته بود:
🍃یا فاطمة الزهراء(سلاماللهعلیها)🍃
با همون لباس رفت جبهه و شهید شد .
جنازهاش هم نیومد،...
بی مزار موند
شبیه حضرت زهرا(سلاماللَّهعلیها) .
🌷 شهید احمد احمدیزاده🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
@shahidhojatrahimi
آمریکایی ها پیام را نگرفتند
#آن_مرد گفت:
آمریکایی ها نزدیک نشوند...
نفهمیدند
و نزدیک شدند
و سقوط کردند!!
🔻 #شهید_سیدمرتضی_آوینی:
شیطان در پناه آهن است و ما در پناه ایمان...
@shahidhojatrahimi
1_14324198.mp3
4.22M
🎵 #منبر_مجازی
📋 گناهانت_را_توجیه_نکن
🎤🎤 استاد دانشمند
@shahidhojatrahimi
🍃🌺🍃🌺🍃
❣مهریه مون انتخاب حسن بود... هفت سفر عشق
مکه و کربلا وسوریه و... که تموم سفرها رو دوتایی با هم رفتیم.
❣خیلی به ظاهرش اهمیت می داد. میگفت: مسلمون باید ظاهرش هم بوی مسلمونی بده... خیلی هم #شیک_پوش بود.
❣خیلی به عطر وادکلن و این چیزا اهمیت می داد. رو بچه ها هم خیلی تاکید داشت و میگفت باید مرتب باشن.
❣هیچ وقت صدای بلندش را نشنیدم،
نماز شبش،
زیارت عاشورا و
نماز اول وقتش هیچ وقت ترک نشد.
#شهید_حسن_غفاری🌷
#شهید_مدافع_حرم
@shahidhojatrahimi
#غیبت_کردن
حمید آقا خیلی از غیبت بدش میومد اصلا خوششون نمی اومد جایی نشستن کسی غیبت کنه...سعی میکردن مجلس رو ترک کنن..تو خونه همیشه میگفتن دلم میخواد تو خونه من غیبت نباشه...دلم میخواد خدا و ائمه به خونه زندگی من یه جور دیگه نگاه کنن...بسیار مهربان بودن و موئدب..رفتارشون با فامیل و همسایه زبانزد بود انگار این مرد خوبی تمام رو داشت هیچ وقت عصبانیت ایشون رو نمیشد دید بی اندازه صبور بودن و مدام ذکر لبش این بود ...و کفی بالله ناصرا🌺
پایین وصیت نامه هم این ذکر رو نوشتن تا صبوری برای خانوادشون بمونه
روایت_از_همسر_شهید
مدافع حرم حمیدسیاهکالی مرادی🌷
@shahidhojatrahimi
🌸🍃🌸🍃
#داستان_پندآموز
امام صادق (ع) با بعضی از اصحاب برای تسلیت به خانه یکی از خویشاوندان میرفتند. در بین راه بند کفش امام صادق (ع) پاره شد به طوری که کفش به پا، بند نمیشد.
امام کفش را به دست گرفتند و با پای برهنه به راه افتاند.
ابن ابی یعفور - که از بزرگان و صحابه آن حضرت بود - فوراً کفش خویش را از پا درآورد، بند کفش را باز و دست خود را به طرف امام (ع) دراز کرد تا آن بند را به امام (ع) بدهد که امام با کفش برود و خودش با پای برهنه راه برود.
امام با حالت خشمناک روی خویش را از عبدالله برگرداند و به هیچ وجه حاضر نشد آن را بپذیرد و فرمودند: «اگر یک سختی برای کسی پیش آید، خود آن شخص، از همه به تحمل آن سختی اولیتر است. معنا ندارد که حادثهای برای یک نفر پیش بیاید و دیگری متحمل رنج بشود.»
@shahidhojatrahimi
🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆