ما را در ایتا دنبال کنید.👇👇
#ڪانال_شهید_حجت_الله_رحیمی
https://eitaa.com/shahidhojatrahimi
#خاطرات_شهدا 🌷
✍️همسر شهید
🌷ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺗﺸﯿﯿﻊ #ﺷﻬﺪﺍﯼ_ﻏﻮﺍﺹ ﮐﻪ ﻭﯼ ﺳﺎﻋﺖﻫﺎ⌚️ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻥﻫﺎ ﺑﻮﺩ😔
🌷 ﮔﻔﺖ : ﺍﻭﻝ #ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻬﺪﺍﯼ ﻏﻮﺍﺹ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ👌 ﻭ ﺑﻪ #ﻫﺮﺩﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻧﯿﺰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﺳﯿﺪ .
🌷ﻭﯼ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎ ﮔﻠﻮﻟﻪ💥 ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺩﺷﻤﻦ #ﺷﻬﯿﺪ ﺷﻮﻡ 😢
🌷ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﮐﺮﺩ ﺍﮔﺮ ﺩﯾﺪﯼ #ﺳﺮﺑﺮﺗﻦ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ، #ﮔﻠﻮﮔﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﺑﺒﻮﺱ😭 ﻭ ﺑﮕﻮ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﭙﺬﯾﺮ...🕊
#شهید_مسلم_خیزاب
❤️ @shahidhojatrahimi
شهیـد ڪه شوے🕊
یڪبار شهیـد میشوے🕊
مـادرشهیـد ڪه باشے صد بار💔
و
مـادر شهیـد #مفقودالاثر ڪه باشے #هرثانیـہ💔
#اللهم_الرزقنا_شهادته🕊
@Shahidhojatrahimi
#فرازی_ازوصیتنامه
#شهیدعبدالصالحزارع
درودبرنایب برحق امام زمان(عج)حضرت امام خامنهای
عزیزان من،حواستان باشدکه این انقلاب اسلامی رابه امانت به ماسپردندنکنددرامانت خیانت کنیم
این امانت امانت الهی ست
🌷 #خاطرات_شهدا 🌷
💠سردار خیبر
🔸↫یه شب خواب بودم که تو خواب دیدم دارن در میزنن . در رو که باز کردم دیدم #شهیدهمت با یه موتورتریل جلو در خونه وایساده و میگه #سوارشو بریم .
🔹↫ازش پرسیدم کجا گفت یه نفر به #کمک ما احتیاج داره . سوار شدم و رفتیم . سرعتش زیاد نبود طوری که بتونم آدرس #خیابون ها رو خوب ببینم
🔸↫وقتی رسیدیم از خواب پریدم .
از چند نفر پرسیدم که #تعبیر این خواب چیه گفتن خوب معلومه باید بری به اون آدرس ببینی کی به #کمکت احتیاج داره .
🔹↫هر جوری بود خودمو به اون #آدرس رسوندم و درزدم . دررو که باز کردن دیدم یه #پسرجوون اومد جلوی در . نه من اونو میشناختم نه اون منو .
🔸↫گفت: بفرمایید چیکار دارید ؟
ازش پرسیدم که با #شهیدهمت کاری داشته؟؟ یهو زد زیر گریه . گفت چند وقته میخوام #خودکشی کنم .
🔹↫دیروز داشتم تو خیابون راه می رفتم و به این فکر میکردم که چه جوری خودم رو #خلاص کنم که یه دفعه چشمم اوفتاد به یه تابلو که روش نوشته شده بود #اتوبان_شهیدهمت .
🔸↫گفتم میگن شماها #زنده اید اگه درسته یه نفر رو بفرستید سراغم که من از خودکشی منصرف بشم . الان شما اومدید اینجا و میگید که از #طرف شهید همت اومدید ...
🌷 #شهید_حاج_ابراهیم_همت 🌷
📚برگرفته از کتاب شهیدان زنده اند
@Shahidhojatrahimi
محكم بغلش كردم و گفتم: اگر مارو نديدى، حلال كن دارم مى رم #مكه...
خنديد و گفت: تو هم حلال كن تو ميرى مكه منم ميرم #فكه ببينيم كدوممون زودتر به خدا ميرسه...
آب زمزم و تسبيح آورده بودم براش با كلى خاطره واسه تعريف كردن...
پيچيدم تو كوچشون پارچه سر در خونشون ميخكوبم كرد پاهام شل شد و تكيه دادم به ديوار...
#شهيد_سعيد_شاهدی
#جستجوگر_نور
@Shahidhojatrahimi
دستانشان را براے یارے
مـــا دراز ڪــردہ اند...
بے انصافیست دستانشان را
بــا گنـــاہ رد ڪـنیــم...
#شهدا_گاهے_نگاهمان_کنید😔
🍃 @shahidhojatrahimi
🌹فرازی از وصیتنامه شهید علیرضا مرادی🌹
علی وار زیستن و علی وار زندگی کردن را
و حسین وار زیستن و حسین وار زندگی کردن
و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم.
@shahidhojatrahimi
مزار مطهر شهیدان همیشه جاوید مهدی و مجید زین الدین .قم المقدسه
@shahidhojatrahimi
رضا یه لات بود تو مشهد
یه روز داشت میرفت تو دعوا شهیدچمران دیدش، دستش گرفت و گفت اگه مردی بیا بریم جبهه..
به غیرتش برخورد و به همراه شهیدچمران رفت جبهه..
تو جبهه واسه خرید سیگار با دژبان درگیر میشه و با دستبند آوردنش تو اتاق شهید چمران!!
رضا شروع میکنه به فحش دادن به شهید چمران، وقتی دید که شهید چمران به فحش هاش توجه نمیکنه، یه دفه داد زد کچل با توأم!
شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: چیه؟ چی شده عزیزم؟
چیه آقا رضا، چه سیگاری میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید..
آقا رضا که تحت تأثیر رفتار شهیدچمران قرار گرفته میگه:
میشه یه دوتا فحش بهم بدی؟! کشیده ای، چیزی!
شهید چمران: چرا؟
آقا رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده، تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!
شهید چمران: اشتباه فکر میکنی.! یکی اون بالاست، هر چی بهش بدی میکنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده هی آبرو بهم میده..
گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده بگم بله عزیزم، یکم مثل اون شم..
آقا رضا جا خورد و رفت تو سنگر نشست و زار زار گریه میکرد.
اذان شد..
آقا رضا اولین نماز عمرش بود، سر نماز موقع قنوت صدای گریش بلند بود...
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد، صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد...
آری آقا رضا اولین و آخرین نماز عمرش را خواند و پر کشید...!
#شادی_روح_شهدا_صلوات
@shahidhojatrahimi