1_29733518.mp3
15.75M
🏴🏴🏴🏴
🎤 سید رضا نریمانی
🏴قدم،قدم،بایه علم،ایشالا اربعین میام سمت حرم
#یا_حسین_علیه_السلام
🏴🏴🏴🏴
گویند #شهادت مهر قبولی ست...که
بر دلت می خورد...
#شهدا...دلم لایق مهر #شهادت نیست
اما
شما که نظر کنید...این کویر تشنه
دریا می شود..با عطر #شهادت
@Shahidhojatrahimi
🕊 زنــدگــے نــامــه و خــاطــرات 🕊
♥️ #شــهیــد_ابــراهیــم_هادے ♥️
🌷 قــســمــت #چــهارمــ📖
🍃 @shahidhojatrahimi
❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #سلام_بر_ابراهیم °○❂
🔻 قسمت #چهارم
🍀 زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار " #شهید_ابراهیم_هادی "
✅ روزی حلال (راوی: خواهر شهید)
💥 پيامبراعظم(ص) ميفرمايد: «فرزندانتان را در خوب شدنشان ياري كنيد، زيرا هر كه بخواهد ميتواند نافرماني را از فرزند خود بيرون كند.» (نهجالفصاحه حديث370)
بر اين اساس پدرمان در تربيت صحيح ابراهيم و دیگر بچهها اصلاً كوتاهي نكرد. البته پدرمان بسیار انسان باتقوائی بود. اهل مسجد و هیئت بود و به رزق حلال بسیار اهمیت میداد. او خوب میدانست پیامبر(ص) میفرماید: «عبادت ده جزء دارد كه نه جزء آن به دست آوردن روزي حلال است.»
💥 براي همين وقتي عدهاي از اراذل و اوباش در محلهی اميريه (شاپور) آن زمان، اذيتش كردند و نميگذاشتند كاسبي حلالی داشته باشد، مغازهاي كه از ارث پدري به دست آورده بود را فروخت و به كارخانهی قند رفت. آنجا مشغول كارگري شد. صبح تا شب مقابل كوره میایستاد. تازه آن موقع توانست خانهای کوچک بخرد.
ابراهيم بارها گفته بود: «اگر پدرم بچههاي خوبي تربيت كرد به خاطر سختيهائي بود كه براي رزق حلال ميكشيد.»
هر زمان هم از دوران كودكي خودش ياد ميكرد ميگفت: «پدرم با من حفظ قرآن را كار ميكرد. هميشه مرا با خودش به مسجد مي برد. بیشتر وقتها به مسجد آیتاللّه نوری، پائين چهارراه سرچشمه میرفتیم. آنجا هیئت حضرت علي اصغر(ع) بر پا بود. پدرم افتخار خادمي آن هيئت رو داشت.»
💥 یادم هست که در همان سالهای پایانی دبستان، ابراهیم کاری کرد که پدر عصبانی شد و گفت: «ابراهیم برو بیرون، تا شب هم برنگرد.»
ابراهیم تا شب به خانه نیامد. همهی خانواده ناراحت بودند که برای ناهار چه کرده. اما روی حرف پدر حرفی نمیزند.
شب بود که ابراهیم برگشت. با ادب به همه سلام کرد. بلافاصله سؤال کردم: «ناهار چیکار کردی داداش؟!»
پدر در حالی که هنوز ناراحت نشان میداد اما منتظر جواب ابراهیم بود.
ابراهیم خیلی آهسته گفت: «تو کوچه راه میرفتم، دیدم یه پیر زن کلی وسائل خریده، نمیدونه چیکار کنه و چطوری بره خونه. من هم رفتم کمک کردم. وسایلش را تا منزلش بردم. پیرزن هم کلی تشکر کرد و سکهی پنجریالی به من داد. نمیخواستم قبول کنم ولی خیلی اصرار کرد. من هم مطمئن بودم این پول حلاله، چون براش زحمت کشیده بودم. ظهر با همان پول نان خریدم و خوردم.
💥 پدر وقتی ماجرا را شنید لبخندی از رضایت بر لبانش نقش بست. خوشحال بود که پسرش درس پدر را خوب فرا گرفته و به روزی حلال اهمیت میدهد. دوستی پدر با ابراهیم از رابطهی پدر و پسر فراتر بود. محبتی عجیب بین آن دو برقرار بود که ثمرهی آن در رشد شخصیتی این پسر مشخص بود. اما این رابطهی دوستانه زیاد طولانی نشد!
ابراهیم نوجوان بود که طعم خوش حمایتهای پدر را از دست داد. در یک غروب غمانگیز سایهی سنگین یتیمی را بر سرش احساس کرد. از آن پس مانند مردان بزرگ به زندگی ادامه داد. آن سالها بیشتر دوستان و آشنایان به او توصیه میکردند به سراغ ورزش برود. او هم قبول کرد.
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا امام زمان (عج) ، سلامتی رهبر معظم انقلاب و همچنین شادی روح امام (ره) و ارواح طیبه شهدا صلوات.
🍃 @shahidhojatrahimi
📸 دعای ماه صفر به خط زیبای شهید مدافع حرم #روح_الله_قربانی
🕊شادی روح پرفتوح شهید صلوات🕊
🍃 @shahidhojatrahimi
#دیدارامامزمان
خاطره از یکی از همرزمان شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی❣
شبی که عملیات داشتیم حمید آقا رو بعد از آسیب دیدگی داشتیم میاوردیم عقب...داخل نفر بر بودیم شدت خونریزی بسیار زیاد بود😔😔😔😔
اما حمید جان حتی تو اون لحظات مراقب رفتارش بود و مدام به ما میگفت ببخشید خونم روی شما میریزه!!!!😓
مدام ذکر با حسین و یا زهرا میگفت🌹🌹🌹🌹
چشماش بسته بود یکی از دوستان صداش زد که حمید جان من رو میشناسی حمید آقا گفتن بله مگه میشه دوستم رو نشناسم!؟
بعد دوباره چشماش رو بست و ذکر گفت دوباره چشماش رو باز کرد در حالی که دستش روی پیشانیش بود بالای سرش رو نگاه کرد و گفت یا ابا صالح المهدی و لبخند زد🙂 و چشماش رو بست و دیگه نفس نکشید😭من حس کردم یه نوری از بدنش خارج شد😭شروع کردم به گریه و داد زدن و صداش میزدم....ولی دیگه جواب نمیداد😭یکی از همرزم ها اومد و دلداریم داد و گفت بخدا حمید جان عالی پر کشید🕊 بخدا معلوم بود امام زمان عج رو دید و رفت🌹🌹🌹
@Shahidhojatrahimi
#شـهادت
معـراج عـروج عـاشقانی استـ
ڪ از قید جان گذشتند تا
براق عشــق آنـان رابہ وادی
عـدم ڪشاند...
وایـن عـدم
یعنی دستــ یافتن بہ تـمامی
اسـرار عالم..
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_مسلم_خیزاب🌷
#سالروزشهادت
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
یادم هست یک روز صبح #مجید_پازوکی گفت:
دیشب #خواب دیدم زیر همین جاده های که ما از #طلائیه به سمت #جزیره_مجنون میرویم، سنگ قبر شهداست....
و ما از همان روز زیر خاک های جاده های که هر روز با ماشین از آن میگذشتیم؛ چند #شهید یافتیم که معلوم بود عراقیها عمدا روی آنها با لودر خاک ریخته اند و #جاده درست کرده بودند.......
#شهید_مجید_پازوکی🌷
#یادش_با_صلوات
@Shahidhojatrahimi
#خاطرات_شهدا 🌷
💠جعفر جهروتی زاده، بنیانگذار گردان #تخریب لشکر 27 حضرت رسول(ص) خاطره ای را که #شهید_مجید_پازوکی خودش برای او نقل کرده است اینگونه بیان می کند:
🍃🌹 #فکه بود و مقر بچه های تفحص و #مجید و دیگران، گاه گاهی کاروان هایی از دانشجویان برای #بازدید_از_مناطق جنگی می آمدند و هنوز کاروان های #راهیان_نور به شکل امروزی پا نگرفته بود....
🍃🌹 #مجید در عالم خواب و بیداری صدایی می شنود و برای آنکه بداند صدا از کجاست، بیرون می آید و اطراف را نگاهی می اندازد و می بیند که 15ـ 16 نفری با سربندهای #یا_زهرا(س) در حال سینه زدن راهی #معراج_شهدا هستند.....
🍃🌹لحظه ای می ترسد و به مقر برمی گردد و #پتو را روی خود می کشد و تلاش می کند تا بخوابد.......
🍃🌹به محض اینکه خوابش می برد، یکی از #دوستان_شهیدش به خوابش می آید و به او می گوید:
🍃🌹چه شد #مجید؟! تو که همیشه می خواستی #شهید بشوی و حالا از ما فرار می کنی؟! ...
🍃🌹هفت؛ هشت روزی می گذرد که خبر #شهادت مجید همه جا پخش می شود.....
#شهید_تفحص
#شادی_روحش_صلوات
@Shahidhojatrahimi