eitaa logo
❀شهیدحجت الله رحیمی❀
2.1هزار دنبال‌کننده
33.1هزار عکس
14.3هزار ویدیو
108 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ولی .... بمیرم برا دل همسرِ شهید رضا زاده که تو ۱۷ سالگی شده همسر شهید...:))) 💔🇮🇷 اینو بفرست برای دختران حاج قاسم ... بسه دیگه این بی رحمی..... | @shahidhojatrahimi
شُھدا‌این‌هِـدیہ‌ۍالـٰھۍ‌رـٰا‌آسـآن‌وَ‌رآیگان‌بِہ دَسـت‌نیـآوردنـد.. بِـه‌قیمَـت‌مُج‌ـآهـدت‌‌بِـه‌دَسـت‌آوردنـد . . دَر‌رـٰاه‌خُـدا‌جَ‌ـھآد‌ڪَردند‌وَ‌از‌ خودشـآن‌گُـذشتنـد💔🚶🏿‍♂!' وَ‌خُـدا‌ایـن‌هِـدیـه‌رـٰا‌بِـه‌آنھـآ‌داد،،،🌿'! ‌↵‌‌‌‌رَهبـر‌انقـلآب @shahidhojatrahimi
5.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔°• ما قطعه رو واسه لایو و سلفی و پست خواستیم..! کاش یک‌ بار نگاه به قبرها میکردیم یکم ازتاریخ تولد و شهادت‌ها خجالت میکشیدیم حواسمون‌ هست؟ @shahidhojatrahimi
25.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺شهیدی که در بیداری برای مادرش تربت برد😳❗️ دیگه چجور خدا ثابت کنه شهدا زنده هستن؟ لطفا یه فاتحه برای این شهید و پدر مرحومش قرائت کنید🌷 | @shahidhojatrahimi
یه شب رفتیم توی خانه هایی که خالی شده بود، تا از اونجا به دفاع از شهر پرداخته و جلوی نفوذ دشمن به شهر رو بگیریم. فرمانده مون گفت: می تونین از وسایل خانه ها مث پتو استفاده کنین. شب که خواستیم بخوابیم، دیدم علیرضا بدون پتو و ملحفه توی سرما خوابید ، گفتم چرا از ملحفه استفاده نمی کنی؟ علیرضا گفت: شاید صاحب خانه راضی نباشه ... | @shahidhojatrahimi
بعداز شهادتش گاهی که دلتنگی بی تابم می‌کرد، به لباس هایش پناه می‌بردم و یعقوب وار آنها را می‌بوییدم و می‌بوسیدم و گریه میکردم شبی به خوابم آمد مغموم به نظر می‌رسید. مادر چرا اینقدر بی قراری؟ من که همیشه کنارت هستم. هر وقت مرا صدا بزنی، جوابت میدم. گفتم من که گریه نمیکنم. سرزنش آمیز نگاهم کرد و گفت: امروز دیدمت کنار چمدان لباس‌هایم چطور گریه میکردی؟ "شهید داراب آخرتی" | | @shahidhojatrahimi
1.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت جالب عیدی دادن حاج قاسم به فرزندان شهید مهدی نعمایی..🌷🕊 | @shahidhojatrahimi
♥️ پدرش ڪه از سرڪار برمی‌گشت، تمام قد جلوی او می‌ایستاد و دستش را می‌بوسید. بہ قدیر می‌گفتم: دستان پدرت روغنی است اما او می‌گفت: من بہ این دستها افتخار می‌ڪنم. @shahidhojatrahimi
حاج‌ حسین‌ یکتا :🌱 ما مامورین انقلاب هستیم نه مسئولین... مسئولیت گرفتنی ست و تمام شدنی اما مامـــوریت تکلیفی است و دائمی | @shahidhojatrahimi
✍زندگی به سبک شهید حاج مهدی زندی نیا 🔹 مسئول تدارکات آمد پیشم تا از مهدی شکایت کند. خیلی عصبانی بود و می گفت: اتاقش سرد ومرطوب بود ، از اهواز برایش بخاری برقی خریدم ولی کلی باهام دعوا کرد که چرا این کار را کردی ؟ با کدام پول خریدی و چرا بی اجازه ...؟ 🔹 هر چی بهش گفتم سرما می خوری، جواب می داد : من برای گرم شدن از پتو استفاده می کنم . هر وقت اون بسیجی که توی سنگر می خوابه بتونه از بخاری استفاده کنه، من هم استفاده می کنم. | @shahidhojatrahimi
پدرش نه شغل دولتی داشت نه بیمه ای - چیزی بود. کارش کارگری بود و عرق ریختن. خدا رحمتش کند؛ تقیدش به حلال و حرام زبانزد همه ی آشناها بود. گاهی میگفت من افتخارم اینه که حتی یک لقمه نان شبهه ناک به تو و بچه ها ندادم چه برسد به لقمه ی حرام. لباس فرم سپاه تنش بود به سر و صورتش گرد و غبار نشسته بود با ناراحتی :گفتم الان ساعت ده شبه ناسلامتی امشب شب دامادیته؛ نمیگی باید زودتر بیای؟» خندید گفت حالا هم که دیر نشده مادر، الان سریع میرم یک دوش میگیرم و آماده میشم خواست برود جلویش را گرفتم گفتم: «باید به من بگی که امشب چیکار داشتی که مهمتر از دامادیت بوده جواب دادن طفره رفت بعد از کلی اصرار کردن گفت: «داشتم پادگان را جارو میکردم توی محوطه خیلی آشغال ریخته بود!». بعدها فهمیدم چون مسؤول آموزش بوده و آن شب برای نیروها مانور داشتند مانده بوده تا کارها را به اصطلاح راست و ریست کند. خودش هیچ وقت از مسؤولیتهایش چیزی به ما نگفت.همیشه میگفت یک نیروی ساده هستم؛ بعد از شهادتش فهمیدیم چکاره بوده است. با این که می توانست پول پس انداز کند ولی هیچ وقت این کار را نکرد. بخشی از پولش را برای خانه خرج میکرد، با بقیه اش یا کار افراد محتاج و فقیر را راه می انداخت یا قرض میداد به این و آن. وقتی شهید شد از مال دنیا هیچی نداشت. مقداری هم بدهکاری داشت که توی وصیت نامه اش نوشته بود سهمش از ارث خانه ی پدری را هم بخشیده بود به مادر "شهید ابراهیم امیرعباسی" | @shahidhojatrahimi