🌸 «یادت باشد» که راه، راه آسمان است
📗 معرفی کتاب عاشقانهای درباره زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی
✅ کتابی که رهبر انقلاب گفتند که باید ماجرای قهرمانان آن در تاریخ ثبت شود.
💯قیمت پشت جلد:14000
👌قیمت با تخفیف: 12000
جهت سفارش 👇👇👇با هر تعداد برای منتشر کردن در مساجد هئیت ها یا فروش
@takavar_jang_narm
ماجرایی كه رهبر انقلاب از كتاب #یادت_باشد ❤️ تعریف كردند
@shahidjavedani
هدایت شده از شهید محمد جاودانی«میثم» شهید عاشورایی
💠السلام علیک یاابا عبدالله 💠
مایک یک #مسیحی آمریکایی است که روزانه مسافتی طولانی از منزل تا حسینیه را برای #عزاداری امام حسین(ع)طی میکندو معتقد است که امام حسین(ع) به امت ومذهب خاصی اختصاص نداردبلکه به تمامی بشریت اختصاص دارد.
@shahidjavedani
#درسهای_عاشورا از زبان رهبر انقلاب
درس عاشورا، درس فداکارى و دیندارى و شجاعت و مواسات و درس قیام لله و درس محبت و عشق است.
@shahidjavedani
هدایت شده از شهید محمد جاودانی«میثم» شهید عاشورایی
#فضیلت_شب_جمعه
از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده: حضرت حق سبحانه و تعالى فرشته اى را در هر شب جمعه فرمان مي دهد كه از اول شب تا آخر شب از جانب پروردگار جهانيان از بالاى عرش ندا كند: آيا بنده مؤمنى هست كه پيش از طلوع صبح براى هر دو جهانش مرا بخواند، تا من درخواستش را اجابت كنم؟ آيا بنده مؤمنى هست كه پيش از طلوع صبح از گناهش توبه كند تا توبه اش را بپذيرم؟ آيا بنده مؤمنى هست كه در روزى او تنگ گرفته باشم، و پيش از طلوع صبح از من بخواهد كه روزى اش را فزونى بخشم تا به او فراخى در روزى دهم؟ آيا بنده مؤمن بيمارى هست كه پيش از برآمدن صبح از من بخواهد شفايش دهم تا به او تندرستى ارزانى كنم؟ آيا بنده مؤمن غمگين در بندي هست كه پيش از طلوع صبح از من بخواهد او را از بند برهانم و اندوهش را برطرف سازم تا دعايش را اجابت نمايم؟ آيا بنده مؤمن ستمديده اى هست كه پيش از طلوع صبح دفع ستم ستمكار را از من بخواهد تا انتقام او را از ستمكار بگيرم و حقّش را به وى بازگردانم ؟ فرشته حق اين ندا را پيوسته تا طلوع صبح ادامه مي دهد!
التماس دعا
@shahidjavedaini
صلی الله علیك یا اباعبدالله 🌹
قسمتی از وصیت نامه شهید محمد جاودانی
#زیارت_عاشورا
@shahidjavedani
صلی الله علیک یا ابا عبدلله🏴🏴
روی تمام سینه زنانت حساب کن
مارا مدافعان حرم انتخاب کن
یا حسین🏴
@shahidjavedani
#درسهای_عاشورا از زبان رهبرانقلاب
غیر از درس، عاشورا یک صحنهی عبرت است. انسان باید به این صحنه نگاه کند، تا عبرت بگیرد. یعنی چه، عبرت بگیرد؟ یعنی خود را با آن وضعیت مقایسه کند و بفهمد در چه حال و در چه وضعیتی است؛ چه چیزی او را تهدید میکند؛ چه چیزی برای او لازم است؟ این را میگویند «عبرت».
اولین عبرتی که در قضیهی عاشورا ما را به خود متوجه میکند، این است که ببینیم چه شد که پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبر صلوات الله و سلامه علیه، جامعهی اسلامی به آن حدی رسید که کسی مثل امام حسین علیهالسّلام، ناچار شد برای نجات جامعهی اسلامی، چنین فداکاریای بکند؟ این فداکاری حسین بن علی علیهالسّلام، یکوقت بعد از هزار سال از صدر اسلام است؛ یکوقت در قلب کشورها و ملتهای مخالف و معاند با اسلام است؛ این یک حرفی است. اما حسین بن علی علیهالسّلام، در مرکز اسلام، در مدینه و مکه مرکز وحی نبوی وضعیتی دید که هرچه نگاه کرد چارهای جز فداکاری نداشت؛ آن هم چنین فداکاری خونین باعظمتی! مگر چه وضعی بود که حسین بن علی علیهالسّلام، احساس کرد که اسلام فقط با فداکاری او زنده خواهد ماند، و الّا از دست رفته است؟! عبرت اینجاست. روزگاری رهبر و پیغمبر جامعهی اسلامی، از همان مکه و مدینه پرچمها را میبست، به دست مسلمانها میداد و آنها تا اقصی نقاط جزیزة العرب و تا مرزهای شام میرفتند؛ امپراتوری روم را تهدید میکردند؛ آنها از مقابلشان میگریختند و و لشکریان اسلام پیروزمندانه برمیگشتند؛ که در این خصوص میتوان به ماجرای «تبوک» اشاره کرد. روزگاری در مسجد و معبر جامعهی اسلامی، صوت و تلاوت قرآن بلند بود و پیغمبر با آن لحن و آن نفس، آیات خدا را بر مردم میخواند و مردم را موعظه میکرد و آنها را در جادهی هدایت با سرعت پیش میبرد. ولی چه شد که همین جامعه، همین کشور و همین شهرها، کارشان به جایی رسد و آنقدر از اسلام دور شدند که کسی مثل یزید بر آنها حکومت میکرد؟! وضعی پیش آمد که کسی مثل حسین بن علی علیهالسّلام، دید که چارهای جز این فداکاری عظیم ندارد! این فداکاری، در تاریخ بینظیر است. چه شد که به چنین مرحلهای رسیدند؟ این، آن عبرت است. ما باید این را امروز مورد توجه دقیق قرار دهیم. ما امروز یک جامعهی اسلامی هستیم. باید ببینیم آن جامعهی اسلامی، چه آفتی پیدا کرد که کارش به یزید رسید؟ چه شد که بیست سال بعد از شهادت امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام، در همان شهری که او حکومت میکرد، سرهای پسرانش را بر نیزه کردند و در آن شهر گرداندند؟! کوفه یک نقطهی بیگانه از دین نبود! کوفه همان جایی بود که امیر المؤمنین علیهالسّلام در بازارهای آن راه میرفت؛ تازیانه بر دوش میانداخت؛ مردم را امر به معروف و نهی از منکر میکرد؛ فریاد تلاوت قرآن در «آناء اللیل و اطراف النهار» از آن مسجد و آن تشکیلات بلند بود. این، همان شهر بود که پس از گذشت سالهایی نهچندان طولانی در بازارش دختران و حرم امیر المؤمنین علیهالسّلام را، با اسارت میگرداندند. در ظرف بیست سال چه شد که به آنجا رسیدند؟ اگر بیماریای وجود دارد که میتواند جامعهای را که در رأسش کسانی مثل پیغمبر اسلام و امیر المؤمنین علیهماالسّلام بودهاند، در ظرف چند ده سال به آن وضعیت برساند، این بیماری، بیماری خطرناکی است و ما هم باید از آن بترسیم. امام بزرگوار ما، اگر خود را شاگردی از شاگردان پیغمبر اکرم صلوات الله و سلامه علیه محسوب میکرد، سر فخر به آسمان میسود. امام، افتخارش به این بود که بتواند احکام پیغمبر را درک، عمل و تبلیغ کند. امام ما کجا، پیغمبر کجا؟! آن جامعه را پیغمبر ساخته بود و بعد از چند سال به آن وضع دچار شد. این جامعهی ما خیلی باید مواظب باشد که به آن بیماری دچار نشود. عبرت، اینجاست! ما باید آن بیماری را بشناسیم؛ آن را یک خطر بزرگ بدانیم و از آن اجتناب کنیم. به نظر من این پیام عاشورا، از درسها و پیامهای دیگر عاشورا برای ما امروز فوریتر است. ما باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمد که حسین بن علی علیهالسّلام، آقازادهی اول دنیای اسلام و پسر خلیفهی مسلمین، پسر علی بن ابی طالب علیه الصّلاة و السّلام، در همان شهری که پدر بزرگوارش بر مسند خلافت مینشست، سر بریدهاش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر آدمهایی به کربلا آمدند، او و اصحاب او را با لب تشنه به شهادت رسانند و حرم امیر المؤمنین علیهالسّلام را به اسارت گرفتند!
@shahidjavedani
گفت: چرا جای #نذری این پول ها را به فقرا نمی دهند؟
گفتمش: جانم اصلا نذری یعنی اطعام آبرومندانه فقرا!
بنازم به سفره حسین كه گدایی به شاهی مقابل نشیند
بنازم به فرهنگ زیبای نذری كه در آن فقیر و غنی با عزت و احترام مقابل هم می نشینند و نوش جان می كنند...
@shahidjavedani