eitaa logo
شهید محمد جاودانی«میثم» شهید عاشورایی
153 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
10 فایل
برای شهید شدن هنوز هم فرصت هست، دل را باید صاف کرد.... ارسال مطالب نظرات پیشنهادات به مدیر کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴قنوتمان را وقف اماممان نماییم! 📝سید بن طاووس -رحمه الله- می نویسد: ⬅️جدّم ابوجعفر طوسی -رضوان الله علیه- روایت نموده که یکی از ائمه -علیه السلام- فرمود: ⬅️ 《در شب ۲۳ ماه رمضان مُکرّر در حال سجده و ایستاده و نشسته، و به طور کلی در هر حال که هستی، و نیز در کلّ این ماه، و در طول عمرت به هر صورت که ممکن شد، و هر گاه که در طول عمرت به یادت آمد این دعا را بخوان.به این صورت که بعد از حمد و ستایش خداوند متعال و صلوات بر پیامبر میگویی: اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ (الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبائِه) في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً》 📕 ترجمه "فلاح السائل" صفحه ۹۹ ✅ حال ببینید فقیهی فرهیخته چگونه به این توصیه عمل کرد: ⬅️ مرحوم آیة الله خوئی گفتند:" من ۴۰ سال است که دعای 《اللهم کن لولیک الحجّة بن الحسن... را در قنوتم می خوانم." 📕 ما سمعت ممّن رأيت، صفحه ۹۹ 📝یکی از شاگردان ایشان می گوید:"من ۱۷ سال پشت سر مرحوم آیت الله خوئی سه وعده نماز جماعت خواندم.ایشان در قنوت غیر از 《اللهم کن لولیک الحجّة بن الحسن...》 دعای دیگری نمی خواندند، به طوری که دوستان به شوخی میگفتند: آقا غیر از این، قنوتی بلد نیست." 📕خرمن معرفت، صفحه۱۴۴ ⬅️ بیایید ما هم از این سنّت حسنه پیروی کرده،و قنوتمان را وقف اماممان نماییم، و تا آنجا که می توانیم این روش پسندیده را تبلیغ کنیم. ♦️امام زمان -عجل الله فرجه- مُکرراً شیعیانشان را امر به دعا فرموده،و در مواردی نیز گله های دردمندانه ای نموده اند: 📝چرا شیعیان و دوستان ما این قدر در حق ما جفا و کوتاهی می کنند و برای ما دعا نمی کنند؟ 📕 راه وصال، ص134 @shahidjavedani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باورتون‌میشه قبلا یه عده بودن از سپاهی ها که رویشان نمیشد حقوق بگیرن و پول میزاشتن در یک مکان هر کس فقط به اندازه نیاز خود بر میداشت! اما ناگهان یک تفکر آمد که گفت باید عده ای زیر چرخ صنعت له بشن!! مقام مسئول در نماز جمعه سال68 گفت برای حفظ قران و اسلام و انقلاب اسلامی باید درویش مسلکی را کنار گذاشت و مسئولین مکلفند مانور تجمل بدن.....!!! @shahidjavedani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند هزار آقازاده در خودروسازی ایران مدیر هستند! مرتضی مصطفوی کارشناس صنعت خودرو با اشاره به فساد در خودروسازی ایران : هر مقامی که بازنشسته می‌شود، یک سمت در خودروسازی می‌گیرد، بس که این سفره خوشگل و سودآور است. 70 درصد مدیران خودروسازی آدم‌های سیاسی هستند و همه تصمیمات سیاسی آنها، تاثیر خود را روی قیمت تمام شده نشان می‌دهد. @shahidjavedani
چند نکته درباره نوشته عبری یک سریال در تیتراژ مجموعه زیرخاکی و به روی سکه‌ای قدیمی نوشته‌ای عبری دیده می‌شود. شاید شما هم واکنش های کاربران شبکه های اجتماعی به این نوشته را دیده باشید . این نوشته ترجمه عبارت می‌باشد که ‌اشاره‌ای دارد به ماهیت و سابقه صهیونیست‌ها در تاراج ثروت ملت‌های مظلوم و علاقه آنان در مال‌اندوزی‌های غیرمشروع! زیرخاکی از مجموعه‌های رمضانی سیماست که از شبکه اول سیما پخش می‌شود و دارای مضمونی طنز و سیاسی است. @shahidjavedani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◼️بر روح تمام شیعیان تیغ زدند ◼️بر مردترین مرد جهان تیغ زدند ◼️خورشید به سینه، ماه برسر می زد ◼️انگار به فرق آسمان تیغ زدند السلام علیک یا علی ابن @shahidjavedani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ 💠 در حیاط بیمارستان چند تخت گذاشته و غرق خون را همانجا مداوا می‌کردند. پارگی پهلوی رزمنده‌ای را بدون بیهوشی بخیه می‌زدند، می‌گفتند داروی بیهوشی تمام شده و او از شدت و خونریزی خودش از هوش رفت. 💠 دختربچه‌ای در حمله ، پایش قطع شده بود و در حیاط درمانگاه روی دست پدرش و مقابل چشم پرستاری که نمی‌دانست با این چه کند، جان داد. صدای ممتد موتور برق، لامپی که تنها روشنایی حیاط بود، گرمای هوا و درماندگی مردم، عین بود و دل من همچنان از نغمه ناله‌های حیدر پَرپَر می‌زد که بلاخره عمو پرستار مردی را با خودش آورد. 💠 نخ و سوزن بخیه دستش بود، اشاره کرد بلند شوم و تا دست سمت پیشانی‌ام برد، زن‌عمو اعتراض کرد :«سِر نمی‌کنی؟» و همین یک جمله کافی بود تا آتشفشان خشمش فوران کند :«نمی‌بینی وضعیت رو؟ رو بدون بیهوشی درمیارن! نه داروی سرّی داریم نه بیهوشی!» و در برابر چشمان مردمی که از غوغایش به سمتش چرخیده بودند، فریاد زد :« واسه سنجار و اربیل با هواپیما کمک می‌فرسته! چرا واسه ما نمی‌فرسته؟ اگه اونا آدمن، مام آدمیم!» 💠 یکی از فرماندهان شهر پای دیوار روی زمین نشسته و منتظر مداوای رفیقش بود که با ناراحتی صدا بلند کرد :«دولت از آمریکا تقاضای کمک کرده، اما اوباما جواب داده تا تو آمرلی باشه، کمک نمی‌کنه! باید برن تا آمریکا کمک کنه!» و با پوزخندی عصبی نتیجه گرفت :«می‌خوان بره تا آمرلی رو درسته قورت بدن!» پرستار نخ و سوزنی که دستش بود، بالا گرفت تا شاهد ادعایش باشد و با عصبانیت اعتراض کرد :«همینی که الان تو درمانگاه پیدا میشه کار حاج قاسمِ! اما آمریکا نشسته مردم رو تماشا می‌کنه!» 💠 از لرزش صدایش پیدا بود دیدن درد مردم جان به لبش کرده و کاری از دستش برنمی‌آمد که دوباره به سمت من چرخید و با که از چشمانش می‌بارید، بخیه را شروع کرد. حالا سوزش سوزن در پیشانی‌ام بهانه خوبی بود که به یاد ناله‌های حیدر ضجه بزنم و بی‌واهمه گریه کنم. 💠 به چه کسی می‌شد از این درد شکایت کنم؟ به عمو و زن‌عمو می‌توانستم بگویم فرزندشان در حال جان دادن است یا به خواهرانش؟ حلیه که دلشوره عباس و غصه یوسف برایش بس بود و می‌دانستم نه از عباس که از هیچ‌کس کاری برای نجات حیدر برنمی‌آید. 💠 بخیه زخمم تمام شد و من دردی جز حیدر نداشتم که در دلم خون می‌خوردم و از چشمانم خون می‌باریدم. می‌دانستم بوی خون این دل پاره رسوایم می‌کند که از همه فرار می‌کردم و تنها در بستر زار می‌زدم. 💠 از همین راه دور، بی آنکه ببینم حس می‌کردم در حال دست و پا زدن است و هر لحظه ناله‌اش را می‌شنیدم که دوباره نغمه غم از گوشی بلند شد. عدنان امشب کاری جز کشتن من و حیدر نداشت که پیام داده بود :«گفتم شاید دلت بخواد واسه آخرین بار ببینیش!» و بلافاصله فیلمی فرستاد. 💠 انگشتانم مثل تکه‌ای یخ شده و جرأت نمی‌کردم فیلم را باز کنم که می‌دانستم این فیلم کار دلم را تمام خواهد کرد. دلم می‌خواست ببینم حیدرم هنوز نفس می‌کشد و می‌دانستم این نفس کشیدن برایش چه زجری دارد که آرزوی خلاصی و به سرعت از دلم رد شد و به همان سرعت، جانم را به آتش کشید. 💠 انگشتم دیگر بی‌تاب شده بود، بی‌اختیار صفحه گوشی را لمس کرد و تصویری دیدم که قلب نگاهم از کار افتاد. پلک می‌زدم بلکه جریان زندگی به نگاهم برگردد و دیدم حیدر با پهلو روی زمین افتاده، دستانش از پشت بسته، پاهایش به هم بسته و حتی چشمان زیبایش را بسته بودند. 💠 لب‌هایش را به هم فشار می‌داد تا ناله‌اش بلند نشود، پاهای به هم بسته‌اش را روی خاک می‌کشید و من نمی‌دانستم از کدام زخمش درد می‌کشد که لباسش همه رنگ بود و جای سالم به تنش نمانده بود. فیلم چند ثانیه بیشتر نبود و همین چند ثانیه نفسم را گرفت و را تمام کرد. قلبم از هم پاشیده شد و از چشمان زخمی‌ام به‌جای اشک، خون فواره زد. 💠 این درد دیگر غیر قابل تحمل شده بود که با هر دو دستم به زمین چنگ می‌زدم و به التماس می‌کردم تا کند. دیگر به حال خودم نبودم که این گریه‌ها با اهل خانه چه می‌کند، بی‌پروا با هر ضجه تنها نام حیدر را صدا می‌زدم و پیش از آنکه حال من خانه را به هم بریزد، سقوط خمپاره‌های شهر را به هم ریخت. 💠 از قداره‌کشی‌های عدنان می‌فهمیدم داعش چقدر به اشغال امیدوار شده و آتش‌بازی این شب‌ها تفریح‌شان شده بود. خمپاره آخر، حیاط خانه را در هم کوبید طوری که حس کردم زمین زیر پایم لرزید و همزمان خانه در تاریکی مطلق فرو رفت... ✍️نویسنده: @shahidjavedani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد فاطمي نيا: سحرها را از دست ندهيد ، ولو دو ركعت هم اگر ميتوانيد نماز (نافله شب) بخوانيد. در اين زمانه هم كه به بركت موبايل و تلويزيون و... اكثر مردم تا نيمه شب مشغول و سرگرم هستن ! سحرها را ضايع نكنيم ، اگر نماز مستحبي هم نخوانديم ، حداقل ده مرتبه " يا ارحم الرّاحمين" بگوييم! اگر آن را هم انجام ندادي اقلاً رو به قبله بنشين و بگو: " سبحان الله والحمدلله و لا اله الّا الله و الله اكبر" اگر در چند سحر با جانت اين جمله را بگويي ، عالمت عوض ميشود. @shahidjavedani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا