eitaa logo
شهید محمد جاودانی«میثم» شهید عاشورایی
153 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
10 فایل
برای شهید شدن هنوز هم فرصت هست، دل را باید صاف کرد.... ارسال مطالب نظرات پیشنهادات به مدیر کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ پیکر مطهر ١٩٢شهید دوران دفاع مقدس از جمله شهید نسیم افغانی امروز از طریق مرز شلمچه وارد کشور شد کلاهی که بر سر سردار باقرزاده قراردارد، کلاه شهید نسیم افغانی‌ست که حین تفحص در کنار پیکر شهید کشف شده @shahidjavedani
شهید محمد جاودانی«میثم» شهید عاشورایی
⭕️ پیکر مطهر ١٩٢شهید دوران دفاع مقدس از جمله شهید نسیم افغانی امروز از طریق مرز شلمچه وارد کشور شد ک
🌷این شهدا متعلق به عملیات والفجر مقدماتی، والفجر یک، رمضان، خیبر، بدر، کربلای۴، کربلای۵، تک دشمن و بیت‌المقدس ۷ هستند. 🌷در این آئین فقط تعداد کمی از خادمان شهدا حضور داشتند و به دلیل شرایط بد کرونایی بدون استقبال مردمی برگزار شد. یادشون گرامی وراهشان پررهرو وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @shahidjavedani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ فرمانده کمیته جستجوی مفقودان جنگ تحمیلی: با توجه به اینکه خانواده شهید #نسیم_افغانی همگی در حمله سال‌ها قبل شوروی به افغانستان کشته شده و او بازمانده‌ای ندارد، به امر رهبر انقلاب پیکر مطهر تازه تفحص شده این شهید در حرم مطهر رضوی به خاک سپرده خواهد شد. 👤 خبرگزاری فارس @shahidjavedani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ نسیم ،محو نسیم تو شد انتشار عکس های جدید از شهید نسیم افغانی ، پدر، مادر، خواهران و برادران این شهید عزیز در حمله نیروهای اشغالگر شوروی با بمباران در افغانستان، همگی به شهادت رسیدن . یکه وتنها ،دور از وطن 👤 Ali Rahimi @shahidjavedani
✍️ (قسمت آخر) 💠 حیدر چشمش به جاده و جمعیت رزمنده‌ها بود و دل او هم پیش جا مانده بود که مؤمنانه زمزمه کرد :«عاشق و !» سپس گوشه نگاهی به صورتم کرد و با لبخندی فاتحانه شهادت داد :«نرجس! به‌خدا اگه نبود، آمرلی هم مثل سنجار سقوط می‌کرد!» و در رکاب حاج قاسم طعم قدرت را چشیده بود که فرمان را زیر انگشتانش فشار داد و برای خط و نشان کشید :«مگه شیعه مرده باشه که حرف و روی زمین بمونه و دست داعش به کربلا و نجف برسه!» 💠 تازه می‌فهمیدم حاج قاسم با دل عباس و سایر شهر چه کرده بود که مرگ را به بازی گرفته و برای چشیدن سرشان روی بدن سنگینی می‌کرد و حیدر هنوز از همه غم‌هایم خبر نداشت که در ترافیک ورودی شهر ماشین را متوقف کرد، رو به صورتم چرخید و با اشتیاقی که از آغوش حاج قاسم به دلش افتاده بود، سوال کرد :«عباس برات از چیزی نگفته بود؟» و عباس روزهای آخر آیینه حاج قاسم شده بود که سرم را به نشانه تأیید پایین انداختم، اما دست خودم نبود که اسم برادر شیشه چشمم را از گریه پُر می‌کرد و همین گریه دل حیدر را خالی کرد. 💠 ردیف ماشین‌ها به راه افتادند، دوباره دنده را جا زد و با نگرانی نگاهم می‌کرد تا حرفی بزنم و دردی جز داغ عباس و عمو نبود که حرف را به هوایی جز هوای بردم :«چطوری آزاد شدی؟» حسم را باور نمی‌کرد که به چشمانم خیره شد و پرسید :«برا این گریه می‌کنی؟» و باید جراحت جالی خالی عباس و عمو را می‌پوشاندم و همان نغمه ناله‌های حیدر و پیکر کم دردی نبود که زیر لب زمزمه کردم :«حیدر این مدت فکر نبودنت منو کشت!» 💠 و همین جسارت عدنان برایش دردناک‌تر از بود که صورتش سرخ شد و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، پاسخ داد :«اون شب که اون نامرد بهت زنگ زد و می‌کرد من می‌شنیدم! به خودم گفت می‌خوام ازت فیلم بگیرم و بفرستم واسه دخترعموت! به‌خدا حاضر بودم هزار بار زجرکشم کنه، ولی با تو حرف نزنه!» و از نزدیک شدن عدنان به تیغ غیرت در گلویش مانده و صدایش خش افتاد :«امروز وقتی فهمیدم کشونده بودت تو اون خونه خرابه، مرگ رو جلو چشام دیدم!» و فقط مرا نجات داده و می‌دیدم قفسه سینه‌اش از هجوم می‌لرزد که دوباره بحث را عوض کردم :«حیدر چجوری اسیر شدی؟» 💠 دیگر به ورودی شهر رسیده و حرکت ماشین‌ها در استقبال مردم متوقف شده بود که ترمز دستی را کشید و گفت :«برای شروع ، من و یکی دیگه از بچه‌ها که اهل آمرلی بودیم داوطلب شناسایی منطقه شدیم، اما تو کمین داعش افتادیم، اون شد و من زخمی شدم، نتونستم فرار کنم، کردن و بردن سلیمان بیک.» از تصور درد و که عزیز دلم کشیده بود، قلبم فشرده شد و او از همه عذابی که عدنان به جانش داده بود، گذشت و تنها آخر ماجرا را گفت :«یکی از شیخ‌های سلیمان بیک که قبلا با بابا معامله می‌کرد، منو شناخت. به قول خودش نون و نمک ما رو خورده بود و می‌خواست جبران کنه که دو شب بعد فراریم داد.» 💠 از که عشقم را نجات داده بود دلم لرزید و ایمان داشتم از کرم (علیهم‌السلام) حیدرم سالم برگشته که لبخندی زدم و پس از روزها برایش دلبرانه ناز کردم :«حیدر نذر کردم اسم بچه‌مون رو حسن بذاریم!» و چشمانش هنوز از صورتم سیر نشده بود که عاشقانه نگاهم کرد و نازم را خرید :«نرجس! انقدر دلم برات تنگ شده که وقتی حرف می‌زنی بیشتر تشنه صدات میشم!» دستانم هنوز در گرمای دستش مانده و دیگر تشنگی و گرسنگی را احساس نمی‌کردم که از جام چشمان مستش سیرابم کرده بود. 💠 مردم همه با پرچم‌های و برای استقبال از نیروها به خیابان آمده بودند و اینهمه هلهله خلوت عاشقانه‌مان را به هم نمی‌زد. بیش از هشتاد روز در برابر داعش و دوری و دلتنگی، عاشق‌ترمان کرده بود که حیدر دستم را میان دستانش فشار داد تا باز هم دلم به حرارت حضورش گرم شود و باور کنم پیروز این جنگ ناجوانمردانه ما هستیم. ✍️نویسنده: @shahidjavedani
#اهمیت_دعا_برای_گرفتاران 🍃اگر بی تفاوت باشیم و برای رفع گرفتاریها و بلاهایی که اهل ایمان بدان مبتلا هستند دعا نکنیم، آن بلاها به ما هم نزدیک خواهد بود... @shahidjavedani
10.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 🌙می‌گویند شبهای‌ِ جمعه ، آسمان به زمین نزدیک می‌شود! آنقدر نزدیک که دست بالا می‌کنی و ... قدّت هراندازه که باشد فرقی نمیکند؛ میوه‌ی اجابت را خواهی چید ! اگـــر؛ رسمِ دعا را آموخته باشی! 🤲 رسمِ دعــا ....؟ #استاد_شجاعی @shahidjavedani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#با_شهدا_گم_نمی_شویم میگفت : کاری که انجام می‌دین ، حتی صبر نکنید که کسی بگه خستـــه نباشیــــد ! از هموم درِ پشتی بیرون برو چون اگه تشکر کنه، تو دیگه اجرت رو گرفتی و چیزی برای اون دنیات نمی‌مونه ... "شهید حسن طهرانی مقدم" @shahidjavedani
#حسیـــن‌جانم تن به تَب ، دل به تَعَب ، جان ز فراغت بر لب غیرصحن‌تومراهیچ‌مداوایی‌نیست #شب_جمعه #شب_زیارتی_اباعبدلله التماس دعا🤲 @shahidjavedani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا